آزادی و تاریخ
به عقیدهی «ویلیام گلاسر» روانپزشک آمریکایی (پایهگذار تئوری انتخاب و واقعیتدرمانی) نیاز به «آزادی» یکی از نیازهای پایهی انسان است. گرچه همچون سایر نیازها (نیاز به غذا و سکس – نیاز به تفریح – نیاز به علاقه و عشق – نیاز به قدرت) کمیتِ نیاز به آزادی در بین افراد و جمعیتهای مختلف کاملا متفاوت و متنوع است، وجود چنین نیازی کمتر مورد انکار و تردید قرارگرفتهاست.
براساس دیدگاه «الوین تافلر» (نویسنده کتابهای شوک آینده، موج سوم، جابهجایی در قدرت و…) و «استیون کیوی» (۲۰۱۲-۱۹۳۲، پروفسور دانشکده کسبوکار «یان هانتسمن») تاریخ بشر براساس نظام تولید و بازتولید به مراحل زیر تقسیم شدهاست:
- شکار و میوهچینی
- دامپروری و کشاورزی
- صنعت
- فراصنعتی
برخی صاحبنظران در درون هر مرحله، مراحل فرعی را نیز در نظر میگیرند و مراحل زیر را پیشنهاد میکنند:
- شکار و میوه چینی
- دامداری
- کشاورزی
- سرمایهداری ملّی
- سرمایهداری فراملّیتی
- فراصنعتی
در هر کدام از این مراحل، نهادهای متفاوتی آزادی انسان را تهدید میکنند. بنابراین برای این که در مسیر رفع موانع آزادی حرکت کنیم باید بدانیم، جامعهیما در کدامیک از مراحل فوق قراردارد و در آن مرحله چه نهادهایی مانع آزادی هستند.
در مرحلهی شکار و میوهچینی میزان دسترسی انسان به غذا بسیار کم بود درنتیجه کمبودهای زیستی مهمترین محدودکننده آزادی بشر بهشمار میرفتند. در مرحلهی شکار، بشر در «کمون اشتراکی اولیه» زندگی میکرد که هنوز «مالکیت» در آن شکلنگرفتهبود زیرا تامین غذا تنها برای یک روز مقدور بود بنابراین چیزی باقی نمیماند تا «پسانداز» شود و مفهوم مالکیت در ذهن بشر ایجادشود.
گذار از این مرحله و ورود به مرحلهی کشاورزی و دامپروری به عقیدهی «استیون کیوی» منجر به پنجاهبرابر شدن تولید غذای انسان شد بنابراین مفهوم «پسانداز» و «مالکیت» شکلگرفت.
در مرحلهی کشاورزی، ساختار زندگی انسان از «کمون اشتراکی اولیه» خارج شد و قبیله، عشیره و خانواده شکل گرفت. از آنجا که منبع اصلی ثروت، زمین بود؛ رقابت بر سر تصاحب زمین بیشتر و حاصلخیزتر یکی از عناصر مهم در روابط اجتماعی بشر شد. کوچهای بزرگ و لشکرکشیهای عظیم برای تصاحب زمینهای بهتر در این دوران پدید آمدند.
از آن جا که «اتحاد درونگروهی» عامل مهم بقای گروهها بودهاست، گروههایی که «انتخاب خودی» (Kin Selection) بیشتری داشتهاند، شانس بقای بیشتری نیز داشتهاند. به همین دلیل در عصر کشاورزی «قراردادهای اجتماعی» و «عُرف اجتماعی» صاحب «قداست» شد و «سنت» و «تابو» شکل گرفت. در این عصر مهمترین موانع در برابر «آزادی» و «خلاقیت» و «فردیت» (Individuality) انسان، نهادهای حافظ سنت بودند: خانوادهی گسترده و مذهب عرفی.
از آن جاکه نخستین ابزارها توسط انسان حدود یکصدهزار سال پیش ساخته شدهاند «صنعت» پیشینهای کهن دارد ولی «انقلاب صنعتی» بشر را از عصر کشاورزی به عصر صنعت منتقل کرد. «انقلاب صنعتی» را مقارن با اختراع ماشین بخار میدانند، زمانیکه بشر ابزاری ساخت که نیروی ماشین جای نیروی عضلانی را بگیرد. به این جابهجایی،«مکانیزاسیون» میگوییم. به گفته «استیون کیوی» مکانیزاسون دوباره دستاورد اقتصادی بشر را پنجاه برابر کرد.
این جا بود که صاحبان ابزار اقتصادی (ماشین) که «تکنوکراتها» بودند در رقابت با صاحبان سنتی منبع اقتصادی (زمین) قرار گرفتند که شامل دربار، کلیسا و بزرگان قبایل (در نظامهای ملوکالطوایفی) بودند. در این جا حکومت (دربار) به عنوان نمایندهی نهادهای سنتی (خانواده گسترده، مذهب و زمینداران بزرگ) بهعنوان مهمترین مانع در برابر آزادی مطرح شد.
«شلینگ» (Schelling) فیلسوف آلمانی (۱۸۵۴-۱۷۷۵) در «جستجوهای فلسفی دربارهی ماهیت آزادی انسان» آزادی را آغاز و پایان فلسفه میداند. تلاش فیلسوفان در هر عصری این بوده که موانع آزادی بشر را بشناسند و راه رهایی از آن موانع را روشن کنند. براین اساس فیلسوفان بزرگ در عصری که حکومت به عنوان نمایندهی نهادهای سنتی مهمترین مانع دربرابر آزادی بود در این جهت نظریهپردازی کردند که لازم است حکومت کمترین دخالت را در زندگی شهروندان داشته باشد و این خاستگاه «لیبرالیسم» بود.
یکی از برجستهترین پژوهشهای قرن هجدهم درباره آزادی و بردگی اثر «ژان ژاک روسو» به نام «گفتاری دربارهی نابرابری» است. روسو (۱۷۷۸-۱۷۱۲) در این رساله ادعا میکند که حکومتها به شیوهی اجتنابناپذیری به فساد، خودسری و استبداد گرایش پیدا میکنند. این نوع قدرت از نظر روسو در ماهیت خود نامشروع است و انقلابهای جدید بایستی حکومت را تمام و کمال منحل کنند و یا آن را در جایگاه مشروع خود نهادینه کنند.
فیلسوف دیگر «ویلهلم فن همبولت» در دهه ی ۱۷۹۰ نوشت: «بخش دولتی نباید در هیچیک از اموری که منحصراً به امنیت مربوط نیست دخالت کند». همبولت یک اصل مهم آزادی کلاسیک را بیان میکند: «مداخلهی دولت در زندگی اجتماعی نامشروع است».
نظریهپردازی فیلسوفان بزرگ این عصر مثل «ژان ژاک روسو»، «ویلهلم فن همبولت» و «امانوئل کانت» از یکسو، و تعارض و تضاد منافع طبقهی نوظهور «تکنوکرات» با نهادهای سنتی صاحب قدرت و ثروت از سویی دیگر، زمینهساز انقلابهای بزرگ این عصر شد، انقلابهایی با هدف خلع ید از حکومتهای خودکامه (Autocratic state) و ایجاد «نظامهای حکومتی مشروطه» و «جمهوری». نمونهی برجستهی این انقلابها «انقلاب کبیر فرانسه» در ۱۷۸۹ میلادی بود که الگوی شکلگیری انقلاب مشروطیت ایران (۱۲۸۵ – ۱۲۷۵ شمسی) شد.
«نوآم چامسکی» فیلسوف و زبانشناس برجستهی معاصر اعتقاد دارد که فیلسوفان کلاسیک لیبرالیست تصوری از شیوههایی که بخش خصوصی در دوران سرمایهداری شرکتهای بزرگ (Corporate Capitalism) به خود گرفت نداشتند.
از نظر «چامسکی» با وجود اقتصاد سرمایهداری غارتگر، برای صیانت از انسان و جلوگیری از تخریب زیستمحیطی دخالت دولت یک ضرورت مطلق است. «چامسکی» اعتقاد دارد در عصر سرمایهداری فراملیتی، مانع آزادی انسان بیش از آنکه دولت باشد روابط اقتصاد سرمایهداری است که نوعی «روابط بندگی» را تداوم میبخشد.
چامسکی نظام حکومتی آمریکا را یک «حکومت نظامی حافظ سرمایهداری فراملیتی» میداند، بنابراین از دههی ۱۹۶۰ تا کنون با تصمیمات این نظام مقابله کردهاست که اولین نمونه از آن سازماندهی اعتراضات دانشجویی علیه اعزام نیرو به ویتنام بود.
مبارزهی چامسکی با نظام حاکم بر امریکا، مبارزهی کلاسیک فیلسوفان لیبرالیست با یک حکومت خودکامهی ملی نیست بلکه مبارزه با نهادی است که حافظ روابط اقتصاد سرمایهداری شرکتهای بزرگ در سطح جهانی است. چامسکی نظام حکومتی جایگزین را یک «سوسیالیزم آزادیمحور» (Libertarian Socialism) می داند. به عقیدهی من، علاوه بر «جمهوریخواهان» آمریکا، نظام حکومتی چین نیز یکی از بزرگترین حافظان روابط اقتصادی سرمایهداری شرکتهای بزرگ در سطح جهانی است. چیزی که چامسکی کمتر به آن توجه داشته است!
در عصر «امپراطوری شرکتهای فراملیتی» مهمترین محدودکنندهی آزادی برای بشر رسانههای وابسته به این امپراطوری هستند. این رسانهها وظیفه دارند انسانها را دچار یک «نیاز دایمی برای درآمد بیشتر» کنند، نیازی که باعث میشود آنها در روابط اقتصاد سرمایهداری اسیر شوند و دربارهی «کاری که بهعهده میگیرند» و «بهرهکشی و استثمار» (Exploitation) حساس نباشند. بنابراین،شاید مبارزه برای آزادی در این عصر، مبارزه با «سبک زندگی» تجویز شده توسط رسانههای وابسته به این امپراطوری باشد.
مشکل «آزادیخواهانی» که در کشورهای در حال توسعه زندگی میکنند، این است که همزمان درگیر چند مرحلهیتاریخی هستند. برای مثال فیلسوفی که در ایران دغدغهی آزادی بشر را دارد، از یک سو رسالت «روسو» و «همبولت» را بر دوش دارد، و از سویی دیگر رسالت «چامسکی» را! شاید بههمین دلیل است که اغلب فیلسوف جهان سومی را سردرگم و مردد میبینیم چرا که گاهی «تکلیف اجتماعی» مربوط به این دو مرحله رسالت فیلسوفانه در تضاد باهم قرار میگیرند:
«یا بگذرد یا بشکند کشتی در این گردابها»
دکتر محمدرضا سرگلزایی – روانپزشک
.
پینوشتها:
- آنچه دربارهی دورههای تاریخی نوشتهام برداشت من از کتابهای زیر بودهاست:
الف- «برنامهریزی تعاملی»، نوشته «راسل ایکاف»، ترجمه «سهراب خلیلی شورینی»، نشر «مرکز» (فصل اوّل: عصر سیستمها)
ب- «عادت هشتم»، نوشته «استیون کاوی»، ترجمه «مهدی قرچه داغی»، انتشارات «پیکان»
ج- «جابهجایی در قدرت»، نوشته «الوین تافلر»، ترجمه «شهیندخت خوارزمی» – انتشارات «علم» - آنچه دربارهی روسو، همبولت و چامسکی نوشتهام برداشت من از سخنرانی چامسکی در ژانویه 1970 در دانشگاه لایولا در شیکاگو است.
ترجمه این سخنرانی در کتاب «چامسکی و انقلاب زبانشناسی» آمدهاست. این کتاب توسط دکتر «رضا نیلیپور» نوشته شده و توسط نشر «دانژه» منتشر شدهاست. - دربارهی فرایند داروینی، انتخاب خودی و نقش آن در شکلگیری هنجارها و تابوهای اجتماعی فصل آخر کتاب زیر را بخوانید: «ساخت و کار ذهن»، نوشته «کالین بلیک مور»، ترجمه «محمدرضا باطنی»، انتشارات «فرهنگ معاصر»
- «تئوری انتخاب»، نوشته «ویلیام گلاسر» با ترجمه «دکتر علی صاحبی» توسط انتشارات «سایه سخن» بهفارسی منتشر شدهاست.
- «مدیریت بدون زور و اجبار»، نوشته «ویلیام گلاسر» توسط «نسرین ملکی» ترجمه و توسط نشر «دایره» منتشر شدهاست.
- «واقعیتدرمانی»، نوشته «ویلیام گلاسر» توسط «دکتر محمد هوشمند ویژه» ترجمه و توسط انتشارات «خجسته» منتشر شدهاست.
.
مطالب مرتبط
- ترکیبی از نظریات آبراهام مازلو و الوین تافل
- هرم نیازهای مازلو و توسعه فرهنگی
- تحلیل فیلم سگکشی
- دیستوپیای سرمایهداری
- بهای سنگین مادیگرایی
Photo From: invisiblechildren.com
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=127