آموزش جنسی و نوجوان آنلاین
چگونه میتوانیم فرزندمان را از آسیبهای جنسی محافظت کنیم؟
شماره ۷۸۶، هفتهنامۀ سلامت، ۲۵ بهمن ۱۳۹۹
دکتر محمّدرضا سرگلزایی (روانپزشک)
با شرایط جدیدی که پاندمی کرونا پیش آورده است، همۀ کودکان و نوجوانان به نوعی آنلاین شدهاند. آنلاین شدن باعث بروز مسائل زیادی شده که دلیل اصلی آن، آماده نبودن والدین برای آن است نه خود موضوع آنلاین شدن. خیلی از خانوادهها احساس نگرانی کردهاند که چطور خطرات احتمالی حضور مداوم فرزندان خود در فضای مجازی بشناسند و بتوانند آن را مدیریت کنند. یکی از جنبههای عمدۀ نگرانی والدین ایرانی، موضوعات مربوط به سکس است، همچون مسألۀ سایتهای پورنوگرافی، چتهای جنسی و بدننمایی در فضای مجازی.
فرهنگ و تربیت جنسی
سکس یا همآمیزی جنسی موضوعی پُرماجرا در طول تاریخ بوده است. انسان همواره در جستجوی راههایی برای پاسخگویی و مدیریت دو میل قدرتمند و در عین حال پر هزینۀ خود بوده است: اول میل به «آمیزش جنسی» و دوّم میل به «خشونت». به تعبیر برخی نظریات روانکاوی، تاریخ فرهنگی انسان، تاریخ مدیریت و هدایت این دو میل بوده است.
میل به آمیزش یک موضوع دوسویه است. هم برای ادامه نسل ضروری است و هم اگر در چارچوبی خاص نباشد، برای آدمهای زیادی زیان ایجاد میکند و اگر هر کسی فکر کند، هر زمان به کس دیگری میل دارد، میتواند با تعدّی و با عبور از حریمهای او میل خود را ارضاء کند، به طور طبیعی چنین فردی میتواند برای دیگران خطرناک باشد.
رابطۀ جنسی میتواند هزینههای سنگینی در پی داشته باشد بنابراین نگرانی راجع به آن نگرانی بیهودهای نیست. سکس میتواند منجر به یکی از مهمترین و سنگینترین مسئولیتهای زندگی شود و مقدمهای برای باروری و فرزندآوری باشد. به علاوه رابطۀ جنسی میتواند زمینهساز و بستر انتقال بسیاری از بیماریهای عفونی مقاربتی باشد.
رابطه جنسی عنصری مهم برای ادامۀ زندگی است و در ذهن انسان هم نقش قدرتمندی دارد و کمتر کسی است که ذهنش درگیری جدی با تحریک جنسی و چگونگی پاسخگویی به تحریک جنسی نداشته باشد، در عین حال از آنجا که سکس میتواند یک موقعیت خطرآفرین باشد، در تمام طول تاریخ و تمام تمدنها چارچوبها و محدودیتهایی برای آن پیشبینی شده است.
موضوع دوّم پر تنش در تاریخ فرهنگی انسان، موضوع خشونت است و این که تا چه حدی از خشونت مجاز است و کجا خشونت مجاز نیست چون درجاتی از خشونت برای بقای حیات جسمانی ما لازم است و باز بخش مهمی از تمدنها، چه تمدنهای دینی و چه تمدنهای غیردینی، درباره این گفت و گو کردهاند که حد خشونت مجاز تا کجاست.
پس همواره بشر برای دو چیز -یکی رابطۀ جنسی و دیگری خشونت- مرزها و خط قرمزهایی قائل بوده است. امّا این خط قرمزها و مرزها دو گونه هستند:
نوع اوّل، خط قرمزها و مرزهای مبتنی بر یافتههای عینی و میدانی و به عبارت دیگر مبتنی بر یافتههای علمی با مشاهدات کمّی است. یعنی ارزیابی مبتنی مشاهدات سازمانمند بر آزمایش و مشاهده روی حجم نمونههای واقعی منجر به نتیجه گیریها و منعها یا توصیههایی شده است، مثل توصیه به استفاده از کاندوم برای پیشگیری از بارداری و انتقال عفونتهای مقاربتی.
نوع دوّم، خط قرمزهایی هستند که نه بر اساس مشاهدات علمی و کمّی و عینی بلکه براساس باورهایی وضع شدهاند که آزمونپذیر نیستند و نه برمبنای عینیات و شواهد قابل آزمون، بلکه برمبنای یک سری پیش فرض ها و نظریهها به وجود آمدهاند.
نوجوان دیجیتال و شواهد علمی
این مقدمه را به این دلیل گفتم که تا زمانی که ما در یک فضای بستۀ اطلاعاتی به سر ببریم، میتوانیم باورهای خود را که قابل آزمون نیستند، به جای یافتههای علمی بگذاریم. گاهی این باورها را حتی در عادتها و توصیههای غذایی هم میتوان دید. مثلا در جنوب خراسان -که محل زندگی من از ابتدای تولد تا نه سالگی بوده است- ضربالمثلی هست که «زردآلو و ماست/عزرائیل جونت رو میخواست» و اعتقاد بر این بود که خوردن این دو مادۀ غذایی باعث بیماری شدیدی میشود. حالا اگر کسی به جاهای دیگر سفر کند، میداند که خوردن این دو ماده نه تنها کشنده نیست، بلکه از مخلوط اینها ماست میوهای درست میکنند.
همین ماجرا را در حوزههای دیگر مانند الگوهای جنسی یا الگوهای خوشبختی یا سلامتی هم میتوان مشاهده کرد. تا زمانی که ما در یک فضای بستۀ اطلاعاتی هستیم، چون اطرافیان ما همه باورهای یکدستی را قبول دارند، به نظر میرسد این باورها ازلی و ابدی و آسمانی و فرا انسانی هستند و البته این نقشه زندگی حاضر آماده و نقدناپذیر تا حدودی کار آدم را راحت میکند و او را از زحمت فکر کردن و تصمیمگیری معاف میکند.
امّا همین که شما از فضای بستۀ اطلاعاتی پا را بیرون بگذارید، مثلا سفر کنید یا با دیگرانی گفت و گو کنید که از فرهنگ دیگری آمدهاند یا زبان دوّم و سوّمی را یاد بگیرید و کتابها و فیلمهای فرهنگهای دیگر را بخوانید و ببینید، متوجه میشوید، بسیاری از موضوعاتی که در نظامهای والدینی یا مدرسه یا فرهنگ عمومی جامعه به عنوان حکم اخلاقی یا طبیعی به شما گفتهاند، مبتنی بر یافتههای عینی و قابل آزمایش و اثبات نیستند و اینجاست که آن اطاعت کورکورانه مختل میشود.
تا زمانی که نوجوان ما به فضای آنلاین دسترسی نداشت، خیلی راحت میشد با ترساندن او دربارۀ روابط جنسی مرزهایی برایش بکشیم که صحّت آنها قابل آزمایش نبود، اما زمانی که مسیر و درگاه گرفتن اطلاعات فرزند نوجوان مان دیگر در کنترل ما نیست و فضای مجازی دریایی از اطلاعات را در اختیار او میگذارد، حالا نوجوان ما میبیند که بسیاری از مرزهایی که ما برای اوکشیدهایم، در جاهای دیگر دنیا معنی ندارد. در این شرایط مجبوریم، در گفت و گو با نوجوان و آموزش او، دربارۀ محدودیتها و مخاطرات واقعی صحبت کنیم نه هیولاهای تخیّلی و ترسهای اغراق آمیز.
مدیریتها دو گونه میتوانند باشند: «مدیریت والدانه» و «مدیریت عاقلانه»
گاهی رابطۀ ما با دیگران، رابطه کودک – والد است. یعنی یکی از طرفین رابطه در نقش کودک فرو رفته و دیگری در نقش والد مراقب و راهنمای او. این کودک در رابطه با والدش تغذیه و ترحم و نوازش میطلبد و از منظر والد نیز، مدیریت یک کودک، برمبنای سه عنصر انجام میگیرد: تهدید، تطمیع و تحمیق! چرا از این سه عنصر در مدیریت والدانه استفاده میشود؟ چون تفکر والدانه باور دارد که کودک «نمیفهمد» پس گفت و گو با او اتلاف وقت است، باید او را «راند»!
اوّل- تهدید و ترساندن: مثل این که به بچه میگوییم: «اگر گریه کنی این آدم از کوچه میاد میبردت.» این روش بسیار قدرتمند است چون هم به سرعت عمل میکند و هم تأثیر آن ممکن است تا سالها بماند.
دوّم- تطمیع: روش دیگر کنترل والدانه از طریق وعده دادن یا باج دادن است و برای هر تکلیفی، پاداشی تعیین میشود تا کودک به طمع آنها اطاعت کند.
سوّم- تحمیق: در این روش طرفمقابلمان را فریب میدهیم. مثلاً میگوییم: «دانشمندان ثابت کردهاند اگر کسی به آلت تناسلی خودش دست بزند، آلت تناسلیاش کوچک میشود یا کج میشود»، در صورتی که این حرف از بیخ و بن دروغ است و هیچ دانشمندی چنین چیزی را ثابت نکرده است، امّا ما در جایگاه والد گمان میکنیم این «دروغ مصلحت آمیز» برای سلامت فرزندمان مفید است.
کنترل و مدیریت با مدل رابطۀ بالغ-بالغ: رابطه به این شکل، ارتباط بین دو نفری است که فرض می شود مسئولیتپذیرند و به بلوغ روانی و شناختی رسیدهاند، پس به جای تهدید و تطمع و تحمیق، گفت و گو میکنیم. این رابطه براساس داد و ستد اطلاعاتی است که قرار نیست نتوان آنها را نقد کرد و به چالش طلبید.
بنابراین فضای حکومت والدانه فضای تهدید و تطمیع و تحمیق است و دستاورد آن، ترس و طمع و جهل است، در حالیکه فضای مدیریت بالغانه و عاقلانه، فضای داد و ستد اطلاعات و نقد آن اطلاعات و گفت و گو درباره آنهاست.
اگر قرار است با فرزندانمان ارتباط سالمی داشتهباشیم، باید از الگوی حکومت والدانه به سمت الگوی مدیریت بالغانه یعنی گفت و گو و نقد برویم.
باب گفت و گوی درست را باز کنید
در فضای باز اطلاعاتی فعلی، چارهای جز باز کردن باب گفت وگو نیست. این فضای جدید که باعث شده کودک و نوجوان ما به اطلاعات فراوانی دسترسی پیدا کند، ما را در شرایطی قرار داده که دیگر نمیتوانیم با داستان گفتن و ترساندن و تطمیع و تحمیق، خط قرمزهای محدودیتهای جنسی مورد نظر خودمان را تعیین کنیم.
حالا ما باید باب گفت وگو دربارۀ مسائل جنسی را باز کنیم، اما در این گفت و گو باید دقت کنیم که اوّلاً اطلاعات واقعی را به نوجوان خود منتقل کنیم نه اطلاعات مبتنی بر داستان و شایعه و حرفهای اطرافیان؛ که البته شکی نیست که این، کار آسانی نیست.
دربارۀ کل این الگوی مدیریتی بالغانه و مبتنی بر داد و ستد اطلاعات و گفت و گو میتوانید کتاب «ویلیام گلاسر» به نام «مدیریت بدون زور و اجبار» را بخوانید که توسط «دکتر علی صاحبی» ترجمه و توسط انتشارات «سایه سخن» چاپ شده است.
جلسات هفتگی خانوادگی برگزار کنید
یکی از روشهای مؤثر برای مدیریت بالغانه، برگزاری جلسات هفتگی گفت و گوی خانوادگی است. در این جلسات بدون اینکه لزوما مشکلی پیش آمده باشد، میتوان نشست و الگوهای رفتاری اعضای خانواده را نقد کرد و حق نقد کردن باید هم برای کودکان و هم برای والدین وجود داشته باشد.
نقد کردن به معنای نق زدن یا تمسخر یا پیام «تو بدی» نیست، بلکه میشود گفت و گو کرد که این رفتار تو در من چه تأثیر عاطفی گذاشته و چه نتایج درازمدّتی خواهد داشت. نقد کردن میتواند دربارۀ جنبههای مثبت طرف مقابل هم باشد.
یک زن و شوهر هم باید به صورت هفتگی درباره آنچه در رابطهشان وجود دارد یا عواطف یا تاثیری که در هم ایجاد میکنند با هم گفت و گو کنند. در اغلب خانوادههای ما یا صحبت درباره مسائل روزمره مثل هزینه آب و برق و شارژ ساختمان و تکالیف بچه است یا وقتی مشکلی بین آنها پیش میآید در حال هیجان خشم یا عصبانیت، با وضعیتی نگران و مضطرب شروع به گفت و گو میکنند، در حالی که گفت و گوی مؤثر گفت و گویی است نظام مند و با تأمل و تدبر و در فضای آرام هیجانی.
بدترین و بهترین زمان گفت و گو
بدترین وقت گفت و گو زمانی است که ترسیدهایم یا نگران و خشمگین شدهایم که متاسفانه اغلب گفت و گو های جدی در خانوادهها در همین مواقع صورت میگیرد. در زمان خشم و اضطراب، به جای آنکه قسمتهای تفکر فیلسوفانه و دانشمندانۀ مغز ما فعال شوند، قسمت عاطفی هیجانی مغز فعال میشوند. به همین دلیل، دید ما و شنواییمان نسبت به آنچه دیگری میگوید به شدت محدود میشود، قدرت تحلیلمان پایین میآید و خطاهای شناختی – عادتی افزایش پیدا میکنند و فضای مناسب گفت و گو از بین میرود. نه فقط در فضای خانوادگی، در جلسات کاری و تجاری، اگر صدا بالا برود و زبان بدن نشان بدهد که افراد هیجانزده شدهاند، باید وقفهای در آن جلسه اعلام شود تا افراد به حالت آرامش و ثبات هیجانی برگردند. بنابراین بهتر است خانوادهها نه در شرایط فشار یا بحران، بلکه در شرایط آرامتر درباره مسائل عاطفی، ارتباطی، مالی یا تقسیم مسئولیتها گفت و گو کنند.
گاهی اوقات آنقدر الگوهای گفت و گوی هیجانی و پر تنش در یک خانواده غالب و مسلط شده که خودشان دیگر به این موضوع بینش و بصیرت ندارند که این گفت و گو سالم نیست، اینجاست که نقش مشاور حرفهای زوج درمانی و خانواده درمانی مهمتر میشود. در یک دوره، لازم میشود همسران یا کل خانواده در حضور مشاور حرفهای گفت و گو کنند تا او بر مبنای الگوهای تعریف شده در روانشناسی سیستمی، الگوهای ناکارآمد گفت و گوی آنها را شناسایی و گوشزد کند و فضای عاطفی و اتمسفر هیجانی جلسه را مدیریت کند.
گفت و گو درباره مسائل جنسی
گفت و گو دربارۀ مسائل جنسی به خودی خود برای خانوادهها اضطراب برانگیز است، چرا که والدین هم در فضاهایی تربیت شدهاند که صحبت دربارۀ مسائل جنسی جزو صحبتهای درگوشی و «اسرار مگو» بوده، به جای آنکه سر کلاسهای درس اطلاعاتی دراین باره توسط معلمان به دانشآموزان داده شود، دانشآموزان به واسطه لطیفهها و جوکهای درگوشی همکلاسانشان یا دیدن فیلمها پورن (عریاننمایی و عورتنمایی) اطلاعات جنسی دریافت کردهاند. این الگو باعث شده که بسیاری از ما والدین نیز دربارۀ روابط جنسی احساس شرم و تنش و نگرانی داشته باشیم. پس ما با چنین شرایطی نمیتوانیم با نوجوانمان درباره مسائل جنسی صحبت کنیم. باز اینجا نیاز به مربی آموزش دیده و مشاور حرفهای داریم تا درگیر عُرف و عادت غلط و عواطف مخل در جریان گفت و گو نشویم.
اعتراض نوجوان و تحریک جنسی او، نشانۀ سلامت فرزند ماست
هر کدام از ما با درآوردن دندان فرزند شیرخوارمان خوشحال میشویم، ذوق میکنیم و حتی به هم تبریک میگوییم یا چهار دست و پا رفتن او را اتفاقی خوب و خبری مسرّت بار میدانیم. با این که شیرخواری که دندان در می آورد پستان مادر را گاز میگیرد و نوپایی که چهار دست و پا میکند گاهی برای خودش خطر ایجاد میکند هیچ پدر و مادری راضی نیست که فرزندش دندان در نیاورد و چهار دست و پا رفتن را تمرین نکند. بلوغ جنسی فرزندانمان هم به همین ترتیب باید باعث خوشحالی ما شود. چون این نشانۀ سلامت بدنی فرزند ماست. وقتی دخترمان پریود میشود یا پسرمان محتلم میشود ما باید خوشحال شویم.
دو تغییر نشانههای سلامت نوجوان ما هستند. اوّل اعتراض و دوّم تحریک جنسی. اوّلی نشانۀ سلامت روانی-اجتماعی اوست و دوّمی نشانگر سلامت هورمونی-عاطفی اوست. نوجوانی که به والدین خودش اعتراض نمیکند، هنوز بچه است و پا به دنیای بزرگسالی نگذاشته. اگر چه حرفشنو بودن نوجوان باعث راحتی بیشتر و دردسر کمتر والدین است، اما همین نوجوان سر به زیر حرف شنو، به محض این که پا به محیط بیرون میگذارد، به شدت آسیبپذیر است. نوجوان سر به زیری که گفتههای دیگران را باور میکند و فقط چَشم میگوید، بعدها در سربازی یا خوابگاه دانشجویی یا در کسب و کار، آدم دست پا چلفتی و ضعیفی میشود، یا به راحتی تن به ذلت و اطاعت از قلدران میدهد.
پس عصیان نوجوانی به خودی خود آسیب نیست، فقط وقتی تبدیل به آسیب میشود که درست مدیریت نشود.
تحریک جنسی در نوجوان و کنجکاوی او در این مورد هم نشانه تکامل رشدی اوست. گاهی متوجه میشویم او با خودش ور میرود، با دوستانش راجع به سکس و اندامهای تناسلی حرف میزند، به جنس مخالف علاقه نشان میدهد و دربارۀ شریک جنسی فکر میکند. اینها همه نشانههای بلوغ جسمانی و سلامت اوست که البته مسؤولیت والدین را سنگینتر میکند. ما علاوه بر وظایف قبلی، وظیفۀ آموزش جنسی و سلامت جنسی فرزندانمان را هم بر دوش مان حس میکنیم. اینجا اگر نگاه ما به روابط جنسی سوگیرانه باشد و ما سکس را چیزی کثیف و ممنوع و خطرناک بدانیم، طبیعی است که وقتی نوجوان ما خودارضایی کند یا فیلم پورن ببیند، به نظرمان میرسد فاجعهای پیش آمده، اما واقعیت این است که همانطور که کودک شیرخوار ما که از نظر جسمی سالم است و دندان درآورده خوشحال میشویم، ما باید برای فرزندمان که ادراک جنسیاش بیدار شده است جشن سلامت بگیریم. پس از تحریک جنسی فرزندتان خشنود شوید و آن را نشانۀ سلامت بخشی از ذهن-جسم او بدانیم.
از کارشناس کمک بگیرید
در فضای جریان آزاد اطلاعات، دیگر ترساندن و تهدید و تحمیق، راه مدیریت تحریک جنسی نوجوانان نیست. با آنچه گفتم، می خواهم نتیجه بگیرم، به شرط داشتن اطلاعات درست و کافی، میتوانیم دربارۀ مسائل جنسی با نوجوان خود صحبت کنیم. به والدین توصیه میکنم دانش خود را در زمینۀ بلوغ جنسی، آناتومی و فیزیولوژی سلامت جنسی و بیماری های تناسلی بالا ببرند. کتاب «هوش جنسی» «مارتی کلین» ترجمۀ خانم «میرزاده» و دکتر «فیاضی بردبار» (نشر قطره) در این زمینه کتاب خوبی است. اگر خودمان این اطلاعات را نداریم، کارشناسانی هستند که بتوانند به ما برای آموزش روابط جنسی و آناتومی و فیزیولوژی اندامهای جنسی و سلامت جنسی و روش انتقال و پیشگیری از بیماریهای مقاربتی به فرزندمان کمک کنند. این آموزشها میتوانند نوجوانان را در برابر آسیبهای روانی و جسمی و اجتماعی یک رابطۀ جنسی مدیریتنشده و پیش بینینشده محافظت کند.
به جای هیولاهای خیالی، درباره نگرانیهای واقعی با فرزند خود صحبت کنید
به جای این که ترسهای واهی به جان فرزندتان بیندازید، با او دربارۀ نگرانیهای جدی و واقعی رابطۀ جنسی مدیریتنشده صحبت کنید. ایجاد ترسهای غیرواقعی و موهوم ممکن است در کوتاه مدّت برای توقف فعالیتهای جنسی نوجوان کارساز باشد، اما در درازمدت مشکلات زیادی ایجاد میکند و در طول عمر فرد او را دچار مشکلهای جدی و بیماری ذهنی کند.
من و همکارانم در اطاق درمان مرتب زوجهایی را میبینیم که در رابطۀ جنسی بین شان مشکلات جدی وجود دارد. ماهها یا حتی سالها از ازدواجشان گذشته، اما به دلیل اضطراب در زمان آمیزش یا اطلاعات اشتباه درباره رابطۀ جنسی، هنوز نتوانستهاند یک سکس رضایتبخش داشته باشند یا مرد انزال زودرس دارد یا زن دچار انقباض واژن (واژینیسموس) است. اینها اغلب افرادی هستند که در دوران کودکی و نوجوانی از رابطه جنسی به شدت ترسانده شدهاند. مثلا یکی از نگرانیهای دختران ما خونریزی و درد هنگام اولین نزدیکی است که اغلب توسط والدین دختر به خصوص مادرش در او ایجاد شده است. حالا فضای باز اطلاعاتی باعث شده، این ترسها دیگر کارکرد همیشگی خود را نداشته باشند و این باعث نگرانی والدین سنّتی شده است، وقتی سلاح تهدید و تحمیق کار نکند حکومت والدمآب به بنبست میخورد.
بچهها باید چه چیز بدانند؟
اوّل- فرزند ما باید بداند که نباید بدون اجازه، لمس جنسی شود و هر نوع لمس جنسی بدون اجازه، از طرف هرکس، تجاوز و تعدی به حقوق اوست و از طرف هرکس که باشد به جای سکوت، باید گزارش شود و کمک خواسته شود.
دوّم- فرزند ما باید بداند نباید خود را در موقعیتهایی قرار دهد که امکان خشونت جنسی در آنها وجود دارد. نوجوانان ما باید آموزش دیده باشند که در ارتباط آنلاین اگر کسی آنها را تهدید یا تمسخر کرده یا دست انداخته یا درباره روابط متعدد و «فتوحات جنسی» خود صحبت میکند، آن فرد خطرناک است چون آدم تحقیرکننده و تمسخرکننده و حرمت شکنی است؛ کسی که اطلاعات خصوصی دیگران را برای من میفرستد یا از روابط جنسی خود با دیگران برای من تعریف میکند، چون به حریم دیگران احترامی نمیگذارد، آدم خطرناکی است. چت کردن، رفت و آمد و تنها شدن با چنین آدمی در هر صورت خطرناک است، نه به خاطر اینکه رابطه جنسی خطرناک و کثیف است، بلکه به این دلیل که این فرد احترام به حریم دیگران را یاد نگرفته است.
سوّم این که باید به فرزندانمان باید درباره رابطه جنسی ایمن و درست آموزش بدهیم. به جای ترسهای موهوم به فکر آسیبها و نگرانیهای واقعی باشیم. بارداریهای ناخواسته و بدون آمادگی، بیماریهای مقاربتی و تناسلی همچون «تب خال تناسلی» و «زگیل تناسلی» و بیماریهای عفونی همچون «ایدز» و «هپاتیت بی». بسیاری از این خطرات واقعی با کمک راهکارهای واقعی همچون کاندوم و واکسن قابل پیشگیری هستند ولی ما (چه در سطح ملّی و چه در سطح خانوادگی) چشم متن را بر خطرات و آسیبها بستهایم و غرق در افسانههای خطرات موهوم و هیولاهای خیالی شدهایم!
مطالب مرتبط
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=9328