آنچه حدی ندارد!
کریسمس سال ۲۰۰۸ میلادی در دهلی نو پایتخت هندوستان بودم. یکی از جاهاییکه بازدید کردم «مسجد جامع دهلی» بود ، که به روایتی بزرگترین و قدیمیترین مسجد هندوستان است. هنوز نمازهای عیدین فطر و قربان در این مسجد برگزار میشود و برای هزاران نمازگزار جا دارد. در ورودی مسجد چند تابلوی بزرگ نصب شدهاند که شجرنامه امام آن مسجد ( که مفتی مسلمانان هند نیز است) بر روی آنها نوشته شدهاند.
آنچه از این تابلوها فهمیده میشد این بود که مسند امامت این مسجد و حق صدور فتوا برای مسلمانان هند، مسندی میراثی است و از پدر به پسر به ارث میرسد. اگر جز این بود، چگونه ممکن بود که در هفت نسل پی در پی اعلم بودن و اتقی بودن در یک خانواده بماند؟!
بنای مسجد که صدها سال پیش (گویا در دوره تیموریان) ساخته شده بود نمونهای از کاردانی و زیباییشناسی بود ولی وقتی سری به دستشویی مسجد زدم که علیالقاعده نه توسط تیموریان، بلکه توسط مسلمانان زنده دهلی مدیریت میشد به شدت جا خوردم! میزان کثیفی دستشوییها بهحدی بود که برای من حتی امکان ورود فراهم نبود! گویا وارد چاه فاضلاب میشدید بهجای مستراح!
به فکر فرو رفتم: نه امام جماعتی که نسل اندر نسل این پادشاهی آب و نان دار را به ارث برده است و نه میلیونها مسلمان هند (جمعیت مسلمانان هند از کل جمعیت ایران بیشتر است!) توانایی اداره درست یک مستراح را ندارند؟!
حالا چه شد که پس از هفت سال به یاد آبریزگاه مسجد جامع دهلی افتادم؟
دوست نازنینی از هند برایم کتابی سوغات آورده است که شرح زندگانی و «کرامات» پنج مرشد کامل هندوستان است. «بائو کالچوری» در این کتاب که «لرد مهر» نام دارد و در سال 2012 توسط Mehr Avatar Publications هندوستان منتشر شده شرح حال شش تن از گوروهای بزرگ هند را بیان کرده است که سه نفر آنها مسلمان، دو نفر آنها هندو و یک نفر آنها زرتشتی بودهاند. لازم به ذکر است که نویسنده مرید و ارادتمند این شش نفر بوده و آنچه راجع به آنها نوشته از دیدگاه او حُسن تلقی میشده است.
یکی از سه مرشد مسلمان این کتاب سای بابا (۱۹۱۸-۱۸۳۸) است که با این سای بابای دوم که معاصر ماست و تا چند سال پیش یکی از جذابیتهای توریستی هند به شمار میرفت فقط شباهت اسمی دارد.
این سای بابای اصلی آنقدر در هند محبوب است که شما عکس او را در اغلب تاکسیموتوریهای هند میبینید و عکس برگردانهای چهره او بر در و دیوار مغازهها و روی اتوموبیلها فراوان دیده میشود.
حالا در صفحه ۱۰۵ این کتاب چنین میخوانم:
(( … هر حرکت ظاهری مرشدان کامل، گرچه گهگاه در پرده و اسرار آمیز است اما از لحاظ درونی مهم میباشد، زیرا هر حرکتی که از آنها سر میزند به نفع دنیا تمام میشود. برای مثال، ساعتها به درازا میکشید تا سای بابا تخلیه شکم کند. پس از چندی و با افزوده شدن بر شمار پیروان او، این حرکت طبیعی تخلیهی شکم ، به نوعی نمایش از مراسمی باشکوه پرستش تبدیل شد که سای بابا آن را «لندی» نامید ( lendi واژهای اماراتی بوده و به معنای مدفوع خشک است). او برای انجام عمل دفع ، هر روز در ساعتی معین، معمولا نزدیک به ظهر، به صحرایی در آن نزدیکی میرفت و دستهای مریدان نیز با نواختن موسیقی و خواندن سرود دنبال او روان بودند و در این میان یک نفر هم چتر بالای سر او میگرفت. مراسم لندی یک راز روحانی بود. روزی سای بابا چنین شرح داد: هنگامی که تخلیه شکم میکنم، ابدال (کارگزاران روحانی در آسمانهای درونی) را در مورد وظیفههایی که بهعهده دارند راهنمایی میکنم…))
سخنی از انشتین نقل شده با این مضمون که «نبوغ حدی دارد اما حماقت حدی ندارد!» خواندن این کتاب که مرا به یاد آبریزگاه مسجد جامع دهلی نیز انداخت، بلافاصله جملات انشتین را در نظرم روشن کرد. اگر دچار حماقت شویم مدفوع حضرت مرشد نیز برایمان قداست پیدا میکند! پناه بر خدا!
دکتر محمدرضا سرگلزایی ـ روانپزشک
.
مطالب مرتبط
Photo From: rudraksha-ratna.com
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=575
این مطلب به زبانهای English در دسترس است