ادبیات، پادزهر زبان مبنا
یکی از خصوصیات مهم زبان که آن را از سایر سیستمهای ارتباطی متمایز میسازد خلاقیت آن است. شما با ترکیب تابلوهای راهنمایی رانندگی نمیتوانید معنایی فراتر از «جمع جبری» معنای تکتک آنها بسازید،اما از ۲۸ حرف بیمعنای الفبای انگلیسی میتوانید حدود ۱۵۰ هزار کلمه معنادار بسازید که معانی آنها هیچ ربطی به حروف بهکار رفته در آن کلمات ندارند و از این ۱۵۰ هزار کلمه حدود ۱۰ به توان ۲۰ (یکصد میلیارد میلیارد) جملهی پیچیده تولید میشوند که مفاهیمی ورای واژههای سازندهشان در ذهن مخاطب ایجاد میکنند.
بسیاری از نظریهپردازان عرصه روانشناسی زبان (Psycholinguistics) همچون «جین اچسون» اعتقاد دارند که «زبان مقدّم بر تفکر است» یعنی ساختار زبانی که بهکار میبریم، نحوهی تفکر ما را شکل میدهد.
هرچه دامنه لغات ما وسیعتر باشد،جملات متنوعتری تولید میکنیم و هرچه جملات متنوّعتری را بهکار بریم پیچیدهتر فکر میکنیم. هرچه تفکّر یک فرد پیچیدهتر باشد، پیشبینی و مدیریت رفتار او سختتر میشود.
«نهادهای قدرت» برای پیشبینی و مدیریت رفتار انسانهای دیگر، سعی در مدیریت زبان آنها دارند. در واقع بردهداری نوین رویکردی است که بهجای به زنجیر کشیدن دست وپای بردگان، افکار آنها را به زنجیر میکشد.
«آنتونیو گرامشی»، نظریهپرداز و سیاستمدار مارکسیست ایتالیایی، (۱۹۳۷-۱۸۹۱) در این زمینه از اصطلاح «هژمونی فرهنگی» استفاده کرد، یعنی یک نظام فرهنگی که طبقهی حاکم (Ruling class) بهکار میبرد تا سایر مردم را به بردگی بکشاند.
یکی از روشهای رسانهای این هژمونی فرهنگی استفاده از یک «زبان مبنا» در رسانههاست، زبانیکه واژهها، عبارتها و جملات ممکن را تا حد امکان کاهش میدهد و به تدریج «گفتمان جدیدی» خلق میکند که «امکان دگراندیشی» در آن کاهش پیدا میکند.
«جورج اورول» رماننویس سیاسی بریتانیایی در رمان بینظیرش، ۱۹۸۴، به زیبایی این «هژمونی فرهنگی» را در یک نظام توتالیتر (تمامیتخواه) تصویر میکند.
هر وقت مشغول گوشدادن به یک شبکهی رادیویی یا تماشای یک برنامهی تلویزیونی هستیم این خطر وجود دارد که قربانی «عمو زنجیربافی» باشیم که مشغول بافتن زنجیری بر دست و پای ذهن ما و محدود کردن دامنهی انتخابهای ماست.
«پادزهر» این «بردهداری نرم» چیست؟ ادبیات!
«ادبیّات» -به معنای عامّ آن- در جهت گسترش توانایی زبانی (Linguistic Competence) پیش میرود. ذهنی که از اقیانوس ژرف شعر و داستان، واژه و جمله برمیدارد در مقابل زهر بردهداری نرم «واکسینه» میشود. به همین دلیل شاعران، داستاننویسان و مترجمان آزاد، طبیبان جامعه و حافظ «حق انتخاب بشری» هستند و به تعبیر «سهراب»:
«شاعران وارث آب و خرد و روشنیاند»
پینوشت:
1- نقل قولی که از «جین اچسون» آوردهام از کتاب «روانشناسی زبان» اوست که توسط «دکتر عبدالخلیل حاجتی» به فارسی ترجمه و توسط انتشارات «امیر کبیر» منتشر شده است.
2- کلمهی «هژمونی» (Hegemony) ریشهی یونانی دارد و به معنای «حکومت» و «رهبری» است و مفهوم آن سیطرهی سیاسی، اقتصادی یا نظامی حکومت بر ملّت است. در روم باستان دولتشهری که بر سایر دولتشهرها سیطره داشت را «هژمون» مینامیدند.
3- کتاب ۱۹۸۴ «جورج اورول» با ترجمهی «صالح حسینی» توسط «انتشارات نیلوفر» منتشر شده و با ترجمه «حمیدرضا بلوچ» نیز توسط انتشارات «گهبد» منتشر شده است. من ترجمهی صالح حسینی را خواندهام که بسیار عالی بوده است. «اریک فروم» بر این کتاب نقدی نوشته که به عنوان مقدّمه بر کتاب ترجمه «حمید رضا بلوچ» آورده شده است. من هم در زمینهی این کتاب مطلب کوتاهی نوشتهام که در بخش مقالات همین سایت با عنوان «جورج اورول، فروید و توتالیتاریسم» قابل دسترسی است.
4- منظور من از شاعران، داستاننویسان و مترجمان آزاد کسانی است که در استخدام نهادهای قدرت نیستند، «به سفارش» نمینویسند و در بازتولید «قرائت رسمی» و «زبان مبنا» مشارکت نمیکنند.
دکتر محمدرضا سرگلزایی ـ روانپزشک
.
مطالب مرتبط
- گرامشی، هژمونی و فرودستان پرستشگر
- جورج اورول، فروید و توتالیتاریسم
- ذهن زبانمند و کهنالگوها
- روانشناسی زبان
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=126
این مطلب به زبانهای English در دسترس است