اطلاعات غلط از بیاطلاعی بدتر است
یکی از مشکلات عصر رسانه این است که رسانهای که قرار است معلم سبک زندگی مردم باشد تبدیل به یک بازاریاب میشود که هدفش تنها راهنمایی مخاطبان به خرید محصول است. این محصول تنها یک کالا نیست بلکه گاهی میتواند رفتار اجتماعی، عقیده، رأی و احساسات ما باشد! من در مقالهی «مراقب بازاریابی اجتماعی باشید» که در سایت و کانال هم آمده است مفصّل در این زمینه نوشتهام.
متأسفانه این روند در کشور ما گریبانگیر اغلب مجلّههای به اصطلاح روانشناسی هم شدهاست. این مجلّات که به مجلّات زرد معروف هستند و من ترجیح میدهم نام مجلّات «شبه روانشناسی» را روی آنها بگذارم ادّعا میکنند که قرار است با کمک دانش روانشناسی مخاطب عام را به سوی سبک زندگی بهتر راهنمایی کنند ولی وقتی آنها را ورق میزنم میبینم که اغلب مطالب آنها هیچ مبنای علمی ندارند، حتّی اگر «علم» را نه بر مبنای دایرهی محدود «پوپری» بلکه بر مبنای دایرهی بزرگ «کوهنی» تعریف کنیم.
من خودم در سالهای قبل با دو مجلّهی به اصطلاح روانشناسی همکاری داشتم و هر دو هفته یا هر ماه مطلبی را در آن مجلّات ارائه میکردم، امّا وقتی مجلّه به دستم میرسید میدیدم مجلّهای که مقالهی من در آن چاپ شده انباشته است از مطالب بیریشه که از اینترنت ترجمه شدهاند و ربطی به روانشناسی ندارند و هدفشان نه راهنمایی مخاطب بلکه فقط «جلب مخاطب» است برای بالا بردن تیراژ که منجر میشود به بالا رفتن قیمت آگهی و در نتیجه بالا رفتن درآمد مجلّه. تلاش من برای این که گردانندگان این مجلّات را متقاعد کنم که مسیر دانش محور را پیش بگیرند فایدهای نداشت و تنها کاری که از من برمیآمد قطع ارتباط با آن مجلّات بود چرا که فکر میکردم وجود مقالهی من در آن مجلّات نوعی تأیید تلویحی آنها به حساب میآید.
توصیهی من به کسانی که حرف مرا قبول دارند این است که بیشتر کتاب بخوانند تا مجلّه، و اگر قرار است مجلّه بخوانند بیشتر «فصلنامه» بخوانند تا ماهنامه و هفتهنامه، زیرا تلاش برای اینکه در فاصلهی زمانی کوتاه مجلّهای بیرون بیاید گاهی چارهای نمیگذارد جز این که زیاد متّه به خشخاش نگذاریم و مطالب بیریشه را نیز برای پرکردن صفحات بپذیریم. متأسّفانه در فضای چاپ کتاب نیز «شبه کتابها» مثل قارچ میرویند و جا را برای کتابها تنگ میکنند.
شبه کتابها نیز حاوی مطالب سطحی و بی ریشهای هستند که فرقی با مطالب نشریات زرد ندارند. تنها حجم کم، قیمت ارزان، جذّابیتهای ظاهری و نام جذّاب آنها باعث میشود که مخاطب آنها را به کتابهای عمیق و حاصل تجربه و تفکّر نظاممند ترجیح بدهد. بنابراین چه خوب است که حتّی برای انتخاب کتاب هم با کارشناس رشتهی مذکور مشورت کنیم. کم نیستند کتابهایی در زمینههای روانشناسی، تغذیه، مدیریت و بازاریابی که مطالب آنها هیچ ریشهای ندارند. جای تأسف است که گاهی برخی از این کتابها با سرمایهی عمومی و توسط نهادهای دولتی با تیراژهای عجیب و غریب دویست تا سیصد هزار نسخه (یعنی صد برابر تیراژ معمول سایر کتابها) چاپ میشوند و در اختیار کتابخانههای عمومی یا مراکز اجتماعی قرار میگیرند.
و در انتها، برای دوستانی که دوست دارند هر هفته یا هر چند هفته یک بار من کتابی را معرفی کنم پیشنهاد میکنم این هفته کتاب «شاهدخت سرزمین ابدیّت» نوشته «آرش حجازی» را بخوانند. کتابی در قالب داستان که پر از مضامین عمیق «اسطوره شناسی» و روانشناسی است.
دکترمحمدرضاسرگلزایی ـ روانپزشک
پینوشت:
منظور از تعریف «پوپری» از علم، تعریف کارل پوپر فیلسوف بریتانیایی است که علم را گزارههایی میدانست که دارای «ابطال پذیری» یا Falsification باشند و بدیهی است که گزارههایی «ابطالپذیر» هستند که «آزمون پذیر» باشند. با این تعریف باورهایی که حاصل آزمون نباشند و نتوان با آزمون آنها را تأیید یا رد کرد در «باشگاه علم» پذیرفته نمیشوند.
منظور از تعریف «کوهنی»، تعریف «توماس کوهن» فیلسوف دیگر است که آنچه که موضوع کار «دانشمندان» است را «دانش» مینامد حتّی اگر حاصل «پارادایمهای زمانه» باشند و از آزمون حاصل نیامده باشند.
مطالب مرتبط
- مراقب «بازاریابی اجتماعی» طبقه حاکم باشید!
- کار روشنفکری به مثابه بندبازی
- پوپولیسم
- دروغ بزرگ و راهی که به ترکستان میرسد!
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=198