انتظار کشیدن زیر درخت کاج
مردی که روبه رویم نشستهبود از شدت مصرف هروئین بارها به دار و درخت خورده بود و پیشانیاش زخمهای متعددی داشت. از بس که کبریت را در حالت از خود بی خودی زیر زرورق نگه داشتهبود انگشتانش سوختهبودند و در میانه گفتگو بارها به چرت نشئه فرو میرفت و وقتی سر برمیداشت میگفت: «گوشم با شماست آقای دکتر!»
با همه این تفاصیل به طور مکرر تأکید میکرد که: «من معتاد نیستم دکتر، من گاهی تفریحی با دوستانم مصرف میکنم، این خانم زیادی حساس است!»
به خانم «زیادی حساس» که همراه این «بیمار» آمده بود گفتم: «شما چه نسبتی با ایشان دارید؟»، خانم پاسخ داد که قرار است وقتی که این آقا درمان شد نامزد شوند! همه دوستان و بستگان این خانم او را از این رابطه بر حذر داشته بودند ولی این خانم اصرار داشت که «خوش بین» است و به نیمه پر لیوان نگاه میکند بنابراین امید دارد که این جناب پس از ترک کردن میتواند همسفر او در یک زندگی سالم باشد!
یک بار به مراجعی شبیه این خانم گفته بودم اگر زیر درخت کاج نشسته باشی و منتظر فرو افتادن گلابی باشی خوشبین نیستی سادهلوح هستی!
اگر با نگاه کردن به شکوفههای درخت گلابی بتوانی طعم گلابی رسیده شیرین آبدار را در ذهن مجسم کنی خوش بین هستی، اما اگر تصور میکنی با نشستن زیر درخت کاج قرار است گلابی روی سرت بیفتد خیالباف و خودفریب هستی!
نظر این خانم این بود که آدمهای زیادی از گودال اعتیاد به مواد مخدر بیرون آمدهاند بنابراین او نامزد آیندهاش را کاجی نمیدید که قرار است گلابی شود، بنابراین از این نظر حق با این خانم بود من دچار «سفسطه استعاره» (metaphor fallacy) شدهبودم، به قول «ژان پل سارتر» فیلسوف فرانسوی: «انسان هست آنچه که نیست و نیست آنچه که هست!» و به قول «جبران خلیل جبران» نقاش و نویسنده لبنانی: «اگر از گذشته یک قدیس و آینده یک جانی خبر داشتی خود را نه فروتر از آن و نه بهتر از این می دانستی!» هر دو راست میگویند، انسان یک «بالقوه» است که گاهی ۱۸۰ درجه تغییر مسیر میدهد: «شمربن ذی الجوشن» شهید زنده جنگ صفین است و «حربن یزید ریاحی» سردار سپاه عبیدالله بن زیاد، اما حر اولین کسی است که در کربلا در رکاب حسین بن علی جان میبازد و شمر آن کسی است که حسین بن علی را سر میبرد!
از این نمونه ها در افسانه و تاریخ و زندگی روزانه کم ندیدهایم اما ما بر اساس «قاعدهها» مهره میچینیم، نه بر اساس «استثناها»! بنا کردن زندگی زناشویی با فردی که اختلال شخصیت و اعتیاد و انکار در او محرز است با این فرض که او بهبود پیدا میکند و بازگشت نمیکند و فردی مسئول و متعهد خواهد شد سرمایهگذاری بر اساس استثنائات است نه قواعد!
استدلال این خانم و کسانی شبیه ایشان این است که آنها با فداکاری و ایثار و عشق «احتمال آماری» این «معجزه» را بالا میبرند. از نظر آنها عشق کیمیایی است که میتواند مس را طلا کند:
از محبت خارها گل می شود
از محبت سرکهها مل میشود
اما تجربه من در نزدیک به بیست سال رواندرمانگری این بوده که بیشتر بیمارانی که از اعتیاد رهایی پیدامیکنند کسانی هستند که اختلال شخصیت شدیدی ندارند و حتی آن هنگام که دچار اعتیاد هستند تلاش میکنند به تعهدات و مسئولیتهایشان پایبند بمانند، کسانی که با انکار و دلیل تراشی خود و دیگران را فریب نمیدهند. بر خلاف تصور این خانم عشق و فداکاری یک نامزد یا همسر عامل اصلی و تعیینکننده در بهبودی یک معتاد نبودهاست!
من سالها در انواع مراکز درمانی از کلینیکهای دولتی و رایگان گرفته تا کلینیکهای خصوصی، از بیمارستان روانپزشکی گرفته تا بهکدهها (Therapeutic Community) با بیماران دچار اعتیاد کارکردهام و مطمئن هستم که جمعبندی من دچار سوگیری در غربال مراجعان (Selection Bias) نیست. راستی موضوع اصلی این یادداشت قرار نبود «اعتیاد» باشد، قرار بود «انتظار کشیدن زیر درخت کاج» باشد! «اعتیاد» فقط یک مثال بود، بقیه مثالها را شما پیدا کنید، ما دستجمعی زیر درخت کاج نشستهایم!
دکتر محمدرضا سرگلزایی ـ روانپزشک
مطالب مرتبط
- اعتیاد و بازیهای تعاملی
- کتاب ترک اعتیاد موفق
- کتاب راهی برای رهایی از اعتیاد
- کتاب اعتیاد از سببشناسی تا درمان
- رشد اعتیاد در ایران
- آیا میدانید کدام فرزندتان معتاد خواهدشد؟
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=203