«باستانشناسی روانی»
اوّلی میگفت عاشق دوّمی است، ولی دوّمی باور نمیکرد؛ اوّلی فکر میکرد عشق، خودش را با بوسههای آبدار اثبات میکند ولی دوّمی فکر میکرد عشق، خودش را با کادوهای گرانقیمت نشان میدهد. اوّلی و دوّمی «تاریخ عشق» را نخوانده بودند، هرکدام در یک دوران تاریخی از عشق قرار داشتند و دوران تاریخی دیگری را درک نمیکردند.
اوّلی خودش را آدمی بامرام میدانست، ولی دوّمی باور نمیکرد. دوّمی کارفرمای اوّلی بود و از اوّلی به جز شلختگی، وقتنشناسی و رفتارهای دلبخواهی چیزی ندیده بود. از نظر دوّمی، سازمان آن ها یک «مرامنامه» داشت و انسان بامرام کسی بود که به «رفتار سازمانی» متعهّد باشد، ولی از نظر اوّلی آدم بامرام کسی بود که حاضر باشد بهخاطر رفیق کتککاری کند. اوّلی و دوّمی «تاریخ اخلاق» را نخوانده بودند، هرکدام در یک دوران تاریخی از اخلاق قرار داشتند و دوران تاریخی دیگری را درک نمیکردند.
«کارل گوستاو یونگ»، روانپزشک سوئیسی وقتی در 1958 زندگینامهاش را مینوشت چنین گفت: «برای این که تجربیات درونیام را درک کنم باید ریشههای تاریخی آنرا کشف میکردم؛ یعنی باید از خودم میپرسیدم که قضیههای مخصوص من در کجای تاریخ وجود داشتهاند.»
برای فهمیدن آنچه در «اینجا و اکنون» قرار دارد باید سیر تاریخی آن را بشناسیم. نمیتوانیم «کالای ملی» را ترویج کنیم بدون این که بدانیم «کار» در «ذهن ایرانی» چه مفهومی دارد و این مفهوم مربوط به کدام دوران تاریخی است و ما به چه مفهومی از «کار» نیاز داریم و رسیدن به این مفهوم نیازمند کدام «گذار تاریخی» است. نمیتوانیم «تغذیه سالم» را ترویج کنیم بدون اینکه بدانیم «سلامت» در «ذهن ایرانی» با کدام قصهها و اشعار تعریف میشود و برای رفتار سالم بهداشتی باید با کدام ضربالمثلها و حکایتها وداع کنیم.
«تاریخ» و «اسطوره» برای درک «روانشناسی جمعی» یک ملّت ضروری هستند، ولی نه شهروند این شهر «تاریخ مشروطه» را میخواند، نه مدیر این شهر «تاریخ زندگی شهری» را، نتیجهاش این است که نه شهروند «پرسش مؤثر» دارد، نه مدیر «پاسخ مفید!»
حتّی در دانشگاهها هم آن قدر که باید به «تاریخ» و «اسطوره» پرداخته نمیشود. من که سالها در دانشکده پزشکی درس خواندهام هیچ واحد درسی راجع به تاریخ طب ایران نخواندم و هیچ درسی راجع به «سلامت و بیماری در ذهن ایرانی» به من ارائه نشد. سالهاست که به روانشناسان درس میدهم و میدانم که هرگز در دانشگاه، درسی راجع به «جایگاه تاریخی روانشناسی» و «اسطورههای روان» به آن ها ارائه نمیشود.
بگذارید یک کتاب برایتان نسخه کنم: «جهل، ظلم و برزخیان روی زمین: نجواها و فریادها در برخورد فرهنگها» نوشته «محمد قائد» از انتشارات طرح نو را بخوانید.
دکتر محمدرضا سرگلزایی-روانپزشک
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=430