بوی ماه مهر
مدرسهها باز شدهاند. میلیونها کودک ایرانی هر روز صبح زودتر از آن چه «غریزه طلب میکند» از خواب برمیخیزند و بسیار طولانیتر از آن چه حوصلهی کودکی بر میتابد بر نیمکتها جا خشک میکنند.
من ایام تحصیل را مرور میکنم و تلخ و شیرینهایش را باز میچشم. در سن 44 سالگی دریافتم که عارضهی ستون مهرههایم ناشی از این است که در تمام سالهای تحصیل، معلم «تربیت بدنی» راجع به «درست نشستن» و «درست راه رفتن» کلمهای با ما سخن نگفت!
وقتی در سرزمینهای عربی چرخیدم فهمیدم آن چه معلم عربی به ما آموخت به درد ارتباط گرفتن با هیچ عرب زبانی در دنیای معاصر نمی خورد! وقتی دیدم سوریها «مجید» را «مژید» تلفظ میکنند و عراقیها در ابتدای قصههاشان میگویند «چان یا ما چان» و عبدالحلیم حافظ در ابتدای شعر «المقهی» نزار قبانی به جای «جلست» میگوید «گلست» فهمیدم برخلاف تأکید معلم عربیمان عرب زبانهای امروز چ و ژ و گ هم دارند!
از افسوسها بگذریم: یاد معلم تاریخمان به خیر وقتی که خطر میکرد و در کلاس درس میگفت کجاهای کتاب تاریخمان دروغ است، زنده باشی معلم دلاور حتی اگر تن تو در خاک است. تمام کتابهایم تقدیم به تو معلم ادبیات سال اول راهنمایی که آن روز کتابهایم را پشت ویترین کتابفروشیها میدیدی و یادت به خیر معلم دیکتهی دوم دبستان که به من 19 دادی که یادم بماند نقطهها را سر جایشان بگذارم!
دکتر محمدرضاسرگلزایی _ روانپزشک
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=218