بتهای خودفروش و بتپرستان خیانتکار
بخش اعظم ستارههای سینما و تلویزیون دچار ویژگیهای «نارسیسیستیک-هیستریونیک» هستند. من نمیدانم این افراد این ویژگیهای شخصیتی را پیش از ستاره شدن هم داشتهاند یا این ویژگیها محصول و معلولِ شهرت هستند. افراد هیستریونیک-نارسیسیست به شدت نیاز به توجه و ستایش دارند، آنها از خود تصویری درخشان و باشکوه به دیگران ارائه میدهند و همانطور که دیگران سناریوی آنها را باور میکنند، خودشان هم کمکم بازیچهی بازی خودشان میشوند، هویت اصیل و مستقل خود را از دست میدهند و تبدیل به یک کاراکتر نمایشی میشوند چنانکه انگار در تمام زندگی جلوی دوربین فیلمبرداری هستند!
مردمی هم که درگیری ذهنی با ستارههای تلویزیون و سینما و فوتبال دارند ویژگیهای وابسته و منفعل دارند. آنها نیاز به پیشوایانی دارند که گلّهی گوسفند مانند آنان را، هدایت کنند و نیاز به بتهایی برای ستایش و پرستش دارند. در عصرِ سینما، این ستارههای زیبا، شیکپوش، قوی و ثروتمند بتهای چنین مردمی میشوند. درواقع بتپرستان بُت از دست داده در روزگار غیبت خدایان، حاکمان مستبد و هنرپیشههای مشهور را میپرستند و با این پرستش از آنها طلب میکنند که «لطفاً مثل خدایان زندگی کنید!» این پرستندگان ستایشگر، آرام آرام از حاکمان و ستارگانشان میخواهند که نقصهای بشریشان را پنهان کنند تا توهّم و تخیّل بتپرستانهی پرستندگان پاره نشود!
میبینید که این بازی متقابل «سیکل معیوبی» را ایجاد میکند که مرتّب «خودافزاست» و نتیجهی آن برای هر دو طرف مخرّب و ویرانگر است.
با چنین داستانی وقتی نواقص بشری ستارهها از پرده بیرون میافتد پرستندگان بهگونهای رفتار میکنند که انگار به آنان خیانت شده و یک نا-خدا خود را بهعنوان خدا جا زدهاست! آنها دچار خشمی منفعلانه میشوند و با ترویج نقص برون افتاده و اشاعهی رازهای شخصی ستارهها از آنان انتقام میگیرند!
ستارههای خودشیفتهی نمایشگر هم که به شدّت نیازمند تأیید و ستایش هستند از این که اکنون ستایشگران به اشاعهی ضعفها و شکستهای آنها پرداختهاند شاکی و شگفتزده میشوند و چون هویتشان به تصویر وهمآلودی که در ذهن تماشاگران القا میکردند وابسته بوده دچار فروپاشی و سردرگمیِ هویتی میشوند.
اما سودِ این بازی بیمارگونه بین ستارهها و شیفتگانشان به جیب رسانههای کمعمق و زرد میرود که سوژهای داغ برای سرتیترشان پیدا کردهاند و یک روز توهّم میفروشند و روز دیگر ضدّ توهّم! برای «اُلیگارشیِ حاکم» هم، چیزی بهتر از این نیست که عوام مشغول نشخوار زندگی خصوصی بتهای بازاری باشند و تأمّل و تدبیری راجع به موضوعات عمیق همچون مشروعیّت سیاسی حاکمان، عدالت اجتماعی و کیفیّت مدیریت کلان جامعه نداشته باشند.
دکتر محمدرضا سرگلزایی – روانپزشک
مطالب مرتبط
- فاشیسم و سینما
- خر بِرَفت و خر بِرَفت و خر بِرَفت!
- مراقب «بازاریابی اجتماعی پنهان» طبقه حاکم باشید!
- حریم خصوصی
- ریچارد نیکسون – الویس پریسلی – غسل تعمید
- تلویزیون به جای واقعیت: روانپریشی جمعی!
Photo From: cleanpng.com
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=176