مصاحبه ی دکتر فاطمه علمدار (جامعه شناس) از از مجلّه ی ادبی «الف-یا» با دکتر محمّدرضا سرگلزایی (روانپزشک) درباره ی کتاب «سیر عشق» آلن دو باتن:
قسمت نهم
فاطمه علمدار: خیلی جالب بود اینکه راجع به این غریزۀ مادری فرمودید آدمها خودشان انتخاب میکنند. دوباتن یک صحبتی دارد که میگوید آدمها وقتی بچهدار میشوند نسبت به بچهشان بدون هیچ چشمداشتی عشق مطلق میورزند. اگر میتوانستند این رابطه را در رابطۀ زوجیت هم داشته باشند یعنی از طرف مقابل هیچ انتظاری نداشته باشند به تبع خیلی از مشکلات پیش نمیآمد. آیا اساسا این حقیقت دارد که ما نسبت به فرزندمان بدون هیچ چشمداشتی عشقورزی میکنیم و انسان اصلا میتواند بدون هیچ چشمداشتی آنقدر ایثارگرایانه و بدون هیچچیزی عشق بورزد؟
دکتر سرگلزایی: ژن انسان غیر از اینکه الاستیسی بالایی دارد تنوع بالایی هم دارد؛ یعنی آمیبها به هم بینهایت شبیه هستند. کرم خاکیها به هم فوقالعاده شبیه هستند. ماهیهای قزلآلا به هم خیلی شبیه هستند. گربهها کمتر به هم شبیه هستند و میمونها کمتر به هم شبیه هستند و انسانها خیلی کمتر به هم شبیه هستند؛ این یعنی علاوه بر الاستیسیتی ژنتیکی بالا تنوع ژنتیکی بسیار بالایی هم در انسانها وجود دارد؛ در نتیجه در دلبستگی یا اتچمنت هم بعضی از آدمها هستند که بهصورت ژنتیکی اصلا بهره ای از غریزه اتچمنت را ندارند که اینها را ما بهعنوان بیماری میشناسیم؛ چون یکی از تعریفهای بیماری این است که چیزی با نُرم متفاوت باشد. ما بسیاری از آدمها را وقتی میفهمیم غیرنرمال هستند که با عرف متفاوت هستند. خب وقتی میگوییم یک انسان دچار اوتیسم است دقیقا ویژگی آدم اوتیستیک یا دچار اوتیسم چیست؟ کودک اوتیسمی مثلا بغل نمیخواهد، لبخند اجتماعی نمیزند، نگاه چشم در چشم ندارد و بغل مادر نمیآید، بعد از آنکه شیرش را خورد مادر را ول میکند. خب این را بهعنوان یک اختلال میشناسیم؛ چون باعث میشود این بچه به خاطر اینکه پاداش و نوازش نمیخواهد یادگیریهایش هم ضعیف شود و حرف نزند. چیزهایی را که خودش از آن لذت میبرد؛ مثلا ممکن است از یک موسیقی خوشش بیاید و مثلا از شب تا صبح و صبح تا شب بخواهد آن موسیقی را برایش پخش کنند و سرش را تکان دهد. ما باید کلمه به کار ببریم و تشویق شویم تا زبان را یاد بگیریم. نیاز به تشویق داریم تا کلمه به کار ببریم. امّا کودک اوتیستیک کلمه به کار نمی برد چون لبخند و نوازش مورد نیازش نیست، لبخند اجتماعی هم نمیزند؛ در نتیجه اوتیسم را بیماری میدانند و میگویند خب این مشکلاتی دارد و باید داروهایی دهند. آموزشهای ویژه به او داده شود که مغزش یاد بگیرد و نیاز دلبستگی داشته باشد. پس شما میبینید در زمینۀ اتچمنت هم انسانها یک طیف دارند بعضی از بچهها هم هستند که زمان بچگی بغل مادر را ول نمیکنند و از بغل مادر پایین نمیآیند. در غریزۀ پدری و مادری و غریزۀ Caring هم همینطور است. Caring هم یک غریزه است، بعضیها اساسا این غریزه را ندارند؛ حتی برعکس آن هستند؛ غریزۀ بیتفاوتی عاطفی. بهطوریکه حتی ممکن است یک ویژگیهای سادیسمی در آنها وجود داشته باشد؛ مثلا بچهای هست که آزار هم ندیده؛ ولی نفت میریزد در لانۀ مورچهها و آتششان میزند مگسها را میگیرد و بالشان را میکند و با نخ میبندد و جان کندنشان را نگاه میکند. بازیاش این است. خب این بچه وقتی سیساله هم میشود غریزۀ Caring را ندارد؛ حتی اگر در یک فضایی قرار بگیرد و صاحب بچه شود ممکن است بچۀ خودش را Abuse کند. آدمهایی داریم که توسط پدر و مادرشان Abuse شدهاند مادر چنان بچه را کتک زده که این بچه لکنت پیدا کرده این بچه خودش را خیس کرده و وحشت اجتماعی پیداکرده؛ لزوما این نیست که پرولاکتین بدن بر همۀ هورمونهای دیگر غلبه میکند. پرولاکتین یکی از دترمینان ها و المانهاست. حالا در یکی این المان کمتر است و یک المان دیگر که خودخواهی را و صیانت نفس را ایجاد میکند بیشتر است و غریزه ی صیانت نسل در او کمتر است؛ مثلاً مارها اگر به لانهشان حمله کنید طبق غریزۀ دفاع از نسل از بچههایشان مراقبت میکنند؛ اما اگر بچهشان کشته شود بچهشان را میخورند و بهعنوان یک منبع غذایی به او نگاه میکنند یا مثلا همسترها بچهشان از یک حدی که بزرگتر شود بهعنوان جفت به او نگاه میکنند و با او تولید مثل میکنند یا سر غذا با او دعوا میکنند. بعضی از انسانها هم هستند که غریزهشان این مدلی است؛ یعنی از بچهاش میکند و خودش میخورد؛ گاهی یک پدر غریزه ی مادرانه ی بیشتری دارد تا یک مادر! حتی پدرها هم، غریزه مادری دارند. حالا برای تساهل و تسامح زبانی اسمش را میگذاریم غریزۀ مادری چون دشوار است که بگوییم غریزۀ پرولاکتینی یا Caring. این غریزۀ مادری در آدمها طیف دارد، در بعضی این غریزه آنقدر قوی است که جانشان را فدای فرزند میکنند؛ بدون کمترین چشمداشتی. بعضی هم حتی آنقدر این غریزهشان قوی است که جانشان را فدای بچههای مردم میکنند بدون چشمداشتی. بعضی از آدمها هم مانند افرادی به بچه هاشان نگاه میکنند که باید با آنها حسابکتاب کنند. بزرگ میشود میگویند پنج سال شیر دادم، غذا دادم؛ حالا با حساب سود بانکی باید پانزده سال خرجم را بدهی؛ حتی بعضی از آدمها حسابکتاب اینجوری هم نمیکنند واقعا بچهشان را اذیت میکنند؛ در نتیجه برای یک پدر و مادری که این غریزۀ پدر و مادریاش آنقدر قوی باشد که وقتی به بچهها نگاه میکند همۀ نقصهایش را میپذیرد، همۀ کوتاهیهایش را میپذیرد، همۀ خطاهای او را میبخشد، برای این پدر مادر میشود این مثال را زد که به قول دکتر سوزان جانسون همسرت را هم همچون بچه ای در نظر بگیر که نیاز به آغوش تو دارد؛ حتی وقتی جیغ میزند نیاز به آغوش دارد، نیاز سرزنش و ترک و طرد ندارد .
دکتر محمدرضا سرگلزایی – روانپزشک
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=532