خاطرهای از کلینیک الکل
نیکلاس به کلینیک الکل آمده، اما نمی خواهد الکل را «ترک» کند، میگوید برای «بهینهسازی مصرف» آمده. تحقیقات نشان میدهند که موفقیت درمان در این افراد کمتر از کسانی است که تصمیم به «وداع» با «مواد» دارند. آمار و ارقام را به نیکلاس نشان میدهم ولی او شعر حافظ را مدّنظر دارد:
صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد
ورنه اندیشهی این کار فراموشش باد!
میگوید آمده تا مصرفش را «به اندازه» کند! من کوتاه میآیم و رضایت میدهم که «به اندازه» را تعریف کنیم. اولین بند قراردادمان این است که بعد از مصرف الکل رانندگی نکند. برایش توضیح میدهم که بیشتر الکل نوشها فکر می کنند فقط بعد از مستی شدید که تلوتلو میخورند رانندگی خطرناک میشود در حالی که بعد از مصرف الکلی معادل دو شات عرق یا یک قوطی آبجو هم واکنش ها کُند میشوند، مهارها سست میگردند و امکان تصادف رانندگی چهار برابر میشود!
برایش گفتم که در امریکا یک سوّم کل تصادفات رانندگی و دو سوّم تصادفات آخر شب تحت تاثیر الکل اتفاق میافتند و برایش از نمایشگاهی که در یوکوهامای ژاپن دیده بودم گفتم، نمایشگاهی از کفشهای کسانی که قربانی رانندگان الکلی شده بودند. هر کفش در کنار یک گلدان و یک عکس قاب گرفته شده از صاحب کفش چیده شده بود و من وقتی به کفشهای بچه گانه میرسیدم بغضم میگرفت. نیکولاس قرارداد را امضا میکند. این بار که در جادهی آبعلی رانندگی کنید من کمتر نگرانتان میشوم. باور کنید دنیا با همین یک امضا کمی قابل تحمّلتر میشود.
دکترمحمدرضاسرگلزایی _ روانپزشک
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=246