درباره فرانتز الكساندر
با وجود سهم بزرگي كه فرانتز الكساندر در پيشبرد رواندرماني داشت بسياري از متخصصان اين حوزه چيزي بيش از نام از فرانتز الكساندر نمي شناسند.
فرانتز الكساندر پزشك اهل مجارستان پيش از آشنايي با “زيگموند فرويد”عمدتا در زمينه طب عفوني كار مي كرد ، همانطور كه آلفرد آدلر پيش از آشنايي با فرويد بيشتر در حوزه چشم پزشكي مشغول بود.فرويد مسير زندگي بسيار كسان را تغيير داد.
الكساندر پس از شركت در سمينارهاي فرويد به روانكاوي علاقمند شد و بقيه عمر خود را در اين مسير گذراند.
وي بعدها به آمريكا مهاجرت كرد و از پايه گذاران انستيتوهاي روانكاوي در آمريكا بود.
فرانتز الكساندر و بيماريهاي “روان تني”
برخلاف “هانس سليه” كه با تئوري “استرس عمومي” ،افزايش كمي استرس را مسبب ايجاد بيماريهاي روان تني مي دانست ،فرانتز الكساندر معتقد به تئوري “استرس اختصاصي” بود.او هر نوع الگوي روانشناختي را مسبب نوع خاصي از بيماريهاي روان تني مي دانست و براي ايجاد بيماري روان تني لازم بود كه استرس ،روي آن تعارض خاص روانشناختي تاثير بگذارد.بنابراين فرانتز الكساندر از اولين كسني بود كه”مدل زيستس-رواني-اجتماعي”را مطرح كرد.از نظر او هر كس يك آسيب پذيري ژنتيك خاص در بدنش دارد(بعد جسمي)و درگير نوعي تعارض روانشناختي خاص است(بعد رواني)و استرسي كه بر آن تعارض ويژه روانشناختي فشار وارد كند(بعد اجتماعي) باعث فرو ريختن دفاع هاي بيولوژيك و در نتيجه بيماري جسماني مي گردد.فرانتز الكساندر بيماريهاي زخم پپتيك ، آسم ، آرتريت روماتوئيد ، كوليت اولسراتيو ، ميگرن و پركاري تيروئيد را بيشتر تحت مطالعه قرار داد و براي هر كدام از آنها يك الگوي روانشناختي ويژه ترسيم كرد.بر اين مبنا شايد بتوان فرانتز الكساندر را پايه گذار ” روانشناسي سلامت “، “روانپزشكي رابط-مشاوره اي” ، “طب پيشگيري” و “طب رفتاري” نيز دانست چرا كه او طراح درمان هاي روانشناختي خاص براي بيماريهاي زمن و ناتوان كننده جسماني بود.
اين روزها البته ، تئوري “هانس سليه” طرفداران بيشتري دارد و حذف عنوان “اختلالات روان تني” از طبقه بندي بيماريهاي رواني(DSM )گواهي است بر كمرنگ شدن نظر فرانتز الكساندر در مقابل نظريه هانس سليه.
فرانتز الكساندر پزشك اهل مجارستان پيش از آشنايي با “زيگموند فرويد”عمدتا در زمينه طب عفوني كار مي كرد ، همانطور كه آلفرد آدلر پيش از آشنايي با فرويد بيشتر در حوزه چشم پزشكي مشغول بود.فرويد مسير زندگي بسيار كسان را تغيير داد.
الكساندر پس از شركت در سمينارهاي فرويد به روانكاوي علاقمند شد و بقيه عمر خود را در اين مسير گذراند.
وي بعدها به آمريكا مهاجرت كرد و از پايه گذاران انستيتوهاي روانكاوي در آمريكا بود.
فرانتز الكساندر و بيماريهاي “روان تني”
برخلاف “هانس سليه” كه با تئوري “استرس عمومي” ،افزايش كمي استرس را مسبب ايجاد بيماريهاي روان تني مي دانست ،فرانتز الكساندر معتقد به تئوري “استرس اختصاصي” بود.او هر نوع الگوي روانشناختي را مسبب نوع خاصي از بيماريهاي روان تني مي دانست و براي ايجاد بيماري روان تني لازم بود كه استرس ،روي آن تعارض خاص روانشناختي تاثير بگذارد.بنابراين فرانتز الكساندر از اولين كسني بود كه”مدل زيستس-رواني-اجتماعي”را مطرح كرد.از نظر او هر كس يك آسيب پذيري ژنتيك خاص در بدنش دارد(بعد جسمي)و درگير نوعي تعارض روانشناختي خاص است(بعد رواني)و استرسي كه بر آن تعارض ويژه روانشناختي فشار وارد كند(بعد اجتماعي) باعث فرو ريختن دفاع هاي بيولوژيك و در نتيجه بيماري جسماني مي گردد.فرانتز الكساندر بيماريهاي زخم پپتيك ، آسم ، آرتريت روماتوئيد ، كوليت اولسراتيو ، ميگرن و پركاري تيروئيد را بيشتر تحت مطالعه قرار داد و براي هر كدام از آنها يك الگوي روانشناختي ويژه ترسيم كرد.بر اين مبنا شايد بتوان فرانتز الكساندر را پايه گذار ” روانشناسي سلامت “، “روانپزشكي رابط-مشاوره اي” ، “طب پيشگيري” و “طب رفتاري” نيز دانست چرا كه او طراح درمان هاي روانشناختي خاص براي بيماريهاي زمن و ناتوان كننده جسماني بود.
اين روزها البته ، تئوري “هانس سليه” طرفداران بيشتري دارد و حذف عنوان “اختلالات روان تني” از طبقه بندي بيماريهاي رواني(DSM )گواهي است بر كمرنگ شدن نظر فرانتز الكساندر در مقابل نظريه هانس سليه.
فرانتز الكساندر و رويكردي نو در روانكاوي
برخلاف فرويد كه “خنثي بودن” روانكاو را در “هنگامه روانكاوي”ضروري و از اساسي ترين قوانين تحليل رواني مي ديد ، فرانتز الكساندر مدل Active Transference” ” يا “انتقال فعال” را پيشنهاد كرد.در اين مدل ، روان درمانگر همچون كارگردان يك نمايش ، سناريوهايي را طراحي مي كند كه “عمدا” ، فرايند انتقال را فعال سازد بنابراين در مدل روانكاوي الكساندر ، درمانگر نقش “صفحه سفيد” يا “Blanka Tabula ” را بازي نمي كند بلكه به صورت فعال با “انگولك كردن” تعارض هاي ناخودآگاه ، آنها را شعله ور مي سازد تا به خودآگاهي برسند (Mobilization of Unconscious )و آنگاه به تفسير و تعبير آنها مي پردازد.بنابراين گرچه “مورنو”به عنوان پايه گذار “سايكودرام” شناخته شده است الكساندر نيز عملا “سايكودرام” را در روانكاوي به كار گرفت.
برخلاف فرويد كه “خنثي بودن” روانكاو را در “هنگامه روانكاوي”ضروري و از اساسي ترين قوانين تحليل رواني مي ديد ، فرانتز الكساندر مدل Active Transference” ” يا “انتقال فعال” را پيشنهاد كرد.در اين مدل ، روان درمانگر همچون كارگردان يك نمايش ، سناريوهايي را طراحي مي كند كه “عمدا” ، فرايند انتقال را فعال سازد بنابراين در مدل روانكاوي الكساندر ، درمانگر نقش “صفحه سفيد” يا “Blanka Tabula ” را بازي نمي كند بلكه به صورت فعال با “انگولك كردن” تعارض هاي ناخودآگاه ، آنها را شعله ور مي سازد تا به خودآگاهي برسند (Mobilization of Unconscious )و آنگاه به تفسير و تعبير آنها مي پردازد.بنابراين گرچه “مورنو”به عنوان پايه گذار “سايكودرام” شناخته شده است الكساندر نيز عملا “سايكودرام” را در روانكاوي به كار گرفت.
فرانتز الكساندر و روانكاوي امروزي
الكساندر نقش عمده اي در كوتاه مدت شدن روانكاوي بازي كرد.بي شك روش هاي كوتاه مدت روانكاوي همچون رويكرد روانكاوي فشرده كوتاه مدت حبيب دوانلو(Intensive Short Term Dynamic Psychotherapy) تحت تاثير حركت شجاعانه “فرانتز الكساندر” پديد آمده اند.
به نظر مي رسد در شرايط اجتماعي-اقتصادي امروزي كشور ما كه طولاني شدن زمان روانكاوي باعث “غيرعملي شدن” روانكاوي و حذف آن از “كلكسيون درمان” مي شود ، توجه دوباره به رويكرد “فرانتز الكساندر” بتواند روانكاوي را زنده نگه دارد.
الكساندر نقش عمده اي در كوتاه مدت شدن روانكاوي بازي كرد.بي شك روش هاي كوتاه مدت روانكاوي همچون رويكرد روانكاوي فشرده كوتاه مدت حبيب دوانلو(Intensive Short Term Dynamic Psychotherapy) تحت تاثير حركت شجاعانه “فرانتز الكساندر” پديد آمده اند.
به نظر مي رسد در شرايط اجتماعي-اقتصادي امروزي كشور ما كه طولاني شدن زمان روانكاوي باعث “غيرعملي شدن” روانكاوي و حذف آن از “كلكسيون درمان” مي شود ، توجه دوباره به رويكرد “فرانتز الكساندر” بتواند روانكاوي را زنده نگه دارد.
پي نوشت ها:
1-منبع اطلاعات ذكر شده در مقاله،درسنامه جامع روانپزشكي كاپلان سادوك(Comprehensive) مي باشد.
2-اصطلاح “هنگامه روانكاوي” را از نظريه “هنگامه هاي روان پويايي” دكتر محمد حسين خديوي زند استاد بازنشسته روانشناسي دانشگاه فردوسي وام گرفته ام.
3-“هانس سليه”اتريشي-مجارستاني بود ،ابتدا در “پراگ”(چك)شيمي خواند،سپس با بورسيه بنياد راكفلر به دانشگاه جان هاپكينز آمريكا رفت و در نهايت در دانشگاه “مك گيل” مونترال(كانادا)تحقيقات خود را درباره استرس دنبال كرد.
4-“ژاكوب مورنو”روانپزشك يهودي رومانيايي تبار كه در اتريش به كار و تحقيق مشغول شد و روش سايكودرام را در وين معرفي كرد.پس از آن به آمريكا مهاجرت كرد.
5-“حبيب دوانلو” روانكاو ايراني الاصل در دانشگاه هاروارد تحصيل كرد.او پس از تحصيل در دانشگاه “مك گيل” مونترال كانادا مشغول به كار شد و روش رواندرماني ديناميك فشرده كوتاه مدت را در آنجا ابداع كرد.
1-منبع اطلاعات ذكر شده در مقاله،درسنامه جامع روانپزشكي كاپلان سادوك(Comprehensive) مي باشد.
2-اصطلاح “هنگامه روانكاوي” را از نظريه “هنگامه هاي روان پويايي” دكتر محمد حسين خديوي زند استاد بازنشسته روانشناسي دانشگاه فردوسي وام گرفته ام.
3-“هانس سليه”اتريشي-مجارستاني بود ،ابتدا در “پراگ”(چك)شيمي خواند،سپس با بورسيه بنياد راكفلر به دانشگاه جان هاپكينز آمريكا رفت و در نهايت در دانشگاه “مك گيل” مونترال(كانادا)تحقيقات خود را درباره استرس دنبال كرد.
4-“ژاكوب مورنو”روانپزشك يهودي رومانيايي تبار كه در اتريش به كار و تحقيق مشغول شد و روش سايكودرام را در وين معرفي كرد.پس از آن به آمريكا مهاجرت كرد.
5-“حبيب دوانلو” روانكاو ايراني الاصل در دانشگاه هاروارد تحصيل كرد.او پس از تحصيل در دانشگاه “مك گيل” مونترال كانادا مشغول به كار شد و روش رواندرماني ديناميك فشرده كوتاه مدت را در آنجا ابداع كرد.
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=39