در باب هویت
مقدّمه
«اوشو» اندیشمند هندی میگوید: معنویترین سوال زندگی این است: «من کیستم؟»، و «هویت» پاسخی است که ما به این سوال میدهیم.
گرچه سوال، ساده است اما پاسخ آن ساده نیست. آدمها وقتی دربارهی خودشان حرف میزنند دربارهی «خودهای» مختلفی حرف میزنند!
«کارن هورنای» روانکاو آلمانی و از «نوفرویدیها» حداقل دربارهی سه «من» صحبت میکند:
Real self: من واقعی، آنچه اکنون هستم.
Ideal self: من ایده آل، آنچه دوست دارم بشوم.
True self: من حقیقی، آنچه استعداد رسیدن به آن را دارم.
اما قضیه به این سادگی نیست. این سه «من»، سه پدیدهی جداگانه نیستند بلکه سه پدیدهی «دیالکتیکی» هستند که هر یک در مقابل دیگری «تزی» است و از دیالوگش با آن دیگری، «سنتزی» ایجاد میشود. و از آنجا که این «دیالوگ دیالکتیکی هگلی» بهطور مستمر ادامه پیدا میکند، هویت حتی زمانی که به ظاهر ایستا و ثابت (استاتیک) است، در درون پویا و متحرک (دینامیک) است.
شکلگیری هویت
گذشته از اجزای هویت، شکلگیری هویت از طریق تعامل بین «قابلیتهای ژنتیکی»، «تلقین» و «تقلید» صورت میگیرد. هر نوع یادگیری (Learning) تحتتاثیر قابلیتهای ژنتیکی قرار دارد. همانطور که مجسمهساز بر اساس ماده (ماتریال) در دسترس، طرحهایش محدود میشود، تعلیم و تربیت نیز میتواند فارغ از محدودیتهای ژنی به خلق هر نوع انسانی موفق شود. ادعای «ماکارنکو» مبنی بر اینکه «کودکی را به من بسپارید و سفارش دهید که آیا یک جنایتکار میخواهید یا یک قدیس»؛ در عمل محقق نمیگردد.
در حیطهی محدودیتهای ژنی «تلقین» و«تقلید» عوامل اصلی شکلدهی به هویت ما هستند. «تلقین» فشاری است که از محیط به ذهن ما وارد میشود اما صورت پیشنهاد (Suggestion) به خود میگیرد، به جای گفتمان «تو باید چنین باشی» گفتمان «تو چنین هستی» مینشیند و ما «چنین» میشویم. به همین دلیل «ژاک لاکان» روانکاو فرانسوی هویت را یک «توهم آینهای» میدانست: ما در آینهی ارزیابی دیگران، متوهّمانه خودمان را میشناسیم!
در «تقلید» ما انتخابگری بیشتری داریم. از کسی خوشمان میآید، مجذوب او میشویم و سپس ناآگاهانه به او شبیه میشویم! اینچنین است که ما در «شنیدن» و «دیدن» متولد میشویم!
اهمیت هویت
«ریچارد بندلر» و «جان گریندر»، پایهگذاران «برنامهریزی عصبی-زبانی» یا N.L.P، با الهام گرفتن از مدل «گریگوری بیتسون»، انسانشناس آمریکایی، مدلی از مسائل انسان رسم کردهاند که هویت (identity) در مرکز آن قرار دارد.
همانطور که در این مدل میبینید هویت، مرکزیترین عنصر انسانی است. بنابراین شکلگیری یک مهارت، پذیرش یک باور، نهادینه شدن یک نظام ارزشی و امتحان کردن یک رفتار و در نهایت نحوهی تعامل با محیط، همه تحتالشعاع «هویت» قرار دارند.
انجماد هویت
آنطور که «اریک اریکسون» روانکاو دانمارکی میگوید: تکلیف رشدی دوران نوجوانی گذشتن از مرحلهی «هویت در برابر سردرگمی نقش» (identity versus role diffusion) است.
منظور اریکسون این است که فرد سالم پس از گذشتن از مرحلهی نوجوانی به هویت تثبیت شدهای میرسد و از سردرگمی نقش رهایی مییابد و میداند قرار است در زندگی چه نقشی را بازی کند.
اریکسون شاید با نگاهی «صفر-یکی» تثبیت هویت را تایید میکند و سردرگمی نقش را بیمارگونه میداند اما به نظر نگارنده تثبیت هویت اگر «شدید و مستمر» باشد نوعی دگماتیسم هویتی یا به تعبیری «انجماد هویت» است که ایجادکنندهی محدودیت در تجربهی زندگی است.
با تعریف «ژان پل سارتر» فیلسوف اگزیستانسیالیست فرانسوی که میگوید: «انسان، هست آنچه که نیست، و نیست آنچه که هست»، انسان یک «شدنِ» دائمی است و انجماد هویت وجه انسانی انسان را کمرنگ میکند.
تمریناتی برای خلاصی از «انجماد هویت»
«ویلیام جیمز» فیلسوف و روانشناس پراگماتیست آمریکایی گفته است که «انسان اگر به حال خود رها گردد جزماندیش می شود». از این رو رهایی از جزماندیشی یا به تعبیر من انجماد هویت نیاز به تمرین و تلاش (exercise) دارد. نمونههایی از این تمرینات را فهرست کردهام:
1- «ادوارد دوبنو» پزشک، فیزیولوژیست و روانشناس اهل مالت در دو کتاب ارزشمند «شش کلاه فکر کردن» و «درسهای درست اندیشیدن» که به فارسی نیز ترجمه شدهاند، تکنیکهایی را برای دچار نشدن به «تفکر عادتی» (Habitual thinking) ذکر میکند. اساس رهایی از انجماد هویت، خلاصی از انجماد تفکر یا تفکر عادتی است.
2- «اروین یالوم» روانپزشک اگزیستانسیالیست آمریکایی در کتاب «هنر درمان» تکنیک-بازی خاصی را ذکر میکند که فرد با تصورِ از دست دادن خصوصیات عمدهی شخصیتیاش از حالت روزمرگی تثبیت هویت به تعلیق هویت میرسد، چیزی که یالوم آن را وضعیت «وجودشناسی» (ontological mode) مینامد.
3- «فریتز پرلز» پایهگذار درمان گشتالتی با معرفی تکنیکهای «صندلی خالی» و «ویرجینیا ساتیر» با معرفی تکنیک «مهمانی اجزاء» به بازنگری هویتی مراجع اقدام میکند. نمونهای از مهمانی اجزاء پرلزی را در کتاب «خودت را دوست داری؟» آوردهام. این کتاب توسط نشر «مرندیز» منتشر شده است.
محمدرضا سرگلزایی ـ روانپزشک
مطالب مرتبط
Photo From: bookofthrees.com
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=47