نام کتاب: دست چپم داره منو میکشه (آخرین حرف های محکومان به اعدام)
گردآوری و ترجمه: محمود فرجامی و فرزانه احمدی
ناشر: روزنه
این روبهرویی مهیب، بالاخره صورت خواهد گرفت و موج نا آرام زندگی به صخرهی کهنهکارِ مرگ خواهد خورد. ما برخورد فیلسوفان با مرگ را دیدهایم و خواندهایم:
نوشتههای مهم هایدگر، شعرهای خیام، آخرین سخنان سقراط. ما برخوردِ شجاعانهی قهرمانان با مرگ را هم شنیدهایم و خواندهایم. اسطورههای رستم دستان، آرش کمانگیر و بابک خرمدین را خواندهایم که چطور هیبت مرگ را به چالش کشیدهاند.
«دست چپم داره منو میکشه»، شرح روبهرویی با مرگ بدسرشت است. اما نه روبهرویی فیلسوفانه سقراط و خیام نه روبهرویی قهرمانانه رستم و آرش، بلکه رودرویی انسانهای عادی، آنها که متهم به قتل هستند، آن هم نه قاتلان حرفهایِ زنجیرهای؛ بلکه قاتلان آماتوری که «بهخاطر یک مشت دلار» پایشان به اتاق گاز باز شده است.
این کتاب، آخرین جملات انسانهای معمولی است. آدمهایی که حالا در اتاق گاز، در ایالت تگزاس آمریکا، در چند ثانیهایِ مرگ قرار گرفته اند. عموما دعا میکنند، طلب بخشش میکنند به خانواده و حامیانشان ابراز محبت میکنند، میگویند که پشیماناند میگویند که بیگناه هستند میگویند که اعدام رسم غیر انسانیای ست.
اکثر این آدمهای معمولی سالهای زیادی پیش از اعدام را در بند اعدامیها گذراندهاند. همگی میگویند در این مدت ذیل الطاف مسیح یا خداوند قرار گرفتهاند و حالا پاک و سبک از دنیا میروند.
«دست چپم داره منو میکشه» اصلا حال شما را خوب نخواهد کرد، این کتاب من و شما را با آخرین لحظه از زندگی آدمهایی آشنا خواهد کرد که ما چیزی ازشان نمیدانیم. نه سلبریتیاند نه دانشمند، نه سیاستمدار. آدمهای عادی، مجرمین آماتور!
این کتاب که توسط محمودفرجامی و فرزانه احمدی ترجمه و توسط نشر روزنه منتشر شده، ما را در برابر چند چالش اخلاقی قرار میدهد. وقتی شرح جرم قاتل را میخوانیم، وقتی میخوانیم که با چه بیرحمی مقتول را کشته است و بعد وقتی مواجههاش با مرگ را میخوانیم، پشیمانیاش، آه و افسوس و داغ و دریغاش را میخوانیم، به کارآیی و لزوم مجازات اعدام مشکوک میشویم و از خودمان میپرسیم:
پس جنبهی اصلاحگرانهی این مجازات کجاست؟
نوشته را با جمله حیرتانگیز «کنث آ بروک» یکی از اعدامیان کتاب تمام میکنم و هنوز نمیدانم یک انسان چطور میتواند در هفت دقیقهی آخر زندگیاش این طور پذیرای مرگ باشد، حرافی نکند و به پیشباز برود:
«حرفی ندارم، آمادهی مرگم»
آرش رمضانی_ دانشآموخته روانشناسی بالینی
مطالب مرتبط
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=600