نام کتاب: راستان (نمایشنامه)
نویسنده: آلبر کامو
مترجم: سپیده نوروزی
انتشارات: نیلوفر، ۱۳۸۹
نمایشنامه Les Justes توسط «آلبرکامو» (1960 – 1913) رماننویس و نمایشنامهنویس برجسته الجزایری-فرانسوی نوشته شده است. ماجرای این نمایشنامه به موضوعی تاریخی بر میَگردد:
در زمستان ۱۹۰۵ گروهی از انقلابیون روس تصمیم میگیرند دوک اعظم (از عوامل اصلی حکومت استبدادی رومانوف) را به قتل برسانند. آلبر کامو در این نمایشنامه گفتوگوی بین مبارزانی را بهتصویر میکشد که در خط نخست عملیات قرار دارند. این گفتوگو باعث میشود که آلبر کامو بحثهای مهم فلسفه اخلاق و فلسفه سیاسی را به زبان ساده بازگو کند، همان سؤال معروف:
«آیا هدف وسیله را توجیه میکند؟» یا موضوع «اخلاق مبارزه».
من در فصلهای آخر کتاب «اخلاق_و_آزادی» موضوع اخلاق مبارزه را مورد بحث قرار دادهام. از آن جا که این کتاب مجوز چاپ دریافت نکرد آن را به صورت مقالات پی در پی در بخش مقالات سایت drsargolzaei.com گذاشتهام.
«میلان کوندرا» داستاننویس برجسته چک میگوید:
«انسان به هر چه دست میزند، آن را به آمیزهای از بهشت و جهنم تبدیل میکند!»، کسانی که برای فضیلتها و آرمانهای انسانی مجاهده میکنند بارها با چالشهای وسیعی در حوزه اخلاق مواجه میشوند، چالش اینکه برای جنگیدن با شر تا کجا باید پیش برویم تا خود مرتکب شرارت نشویم. «نیچه» فیلسوف آلمانی سالها پیش زینهار داده بود که «مراقب باشید در راه مبارزه با هیولا، خود تبدیل به هیولا نشوید!»
در کتاب «راستان»، آلبر کامو چالشهای فلسفی را از زبان بازیگران نمایش به مناظره میگذارد. بگذارید از نمایشنامه بگذریم و به تاریخ بپردازیم:
در همان سالهایی که آزادیخواهان روس برای شکستن اقتدار نامشروع نظام استبدادی دست به ترور «دوک سرژ» زدند در ایران هم «میرزا رضا کرمانی» با تپانچهای در دست سینهی «ناصرالدین شاه» را (که به شکرانهی پنجاهمین سالگرد سلطنتش به زیارت شاه عبدالعظیم آمده بود) سوراخ کرد.
آزادیخواهان روس در سال ۱۹۰۵ به سختی سرکوب شدند. یکی از دانشجویان اعدامی آن سالها برادر لنین بود. میرزا رضا کرمانی نیز پس از قتل ناصرالدین شاه به دار آویخته شد. سالهای سال، ناصرالدین شاه را که در جوار شاه عبدالعظیم حسنی به خاک سپرده شده بود «شاه شهید» مینامیدند و بر میرزا رضای شهید لعنت میفرستادند.
اما یک دهه بعد مجاهدت آزادیخواهان روس به ثمر نشست. نیکولای رومانوفی که حاضر به اصلاحات نبود از حکومت به زیر افتاد و همراه با تمام اعضای خانوادهاش تیرباران شد. در ایران نیز آرمان «میرزا رضای کرمانی» و سایر آرزومندان آزادی به ثمر نشست و در مرداد ۱۲۸۵ شمسی، «مظفرالدین شاه» فرزند ناصرالدین شاه «فرمان مشروطه»را امضا کرد.
تا پیش از مشروطه، شاه به عنوان نماینده خدا در زمین، به تنهایی در رأس مملکت قرار داشت، قانون میگذاشت، قانون اجرا میکرد و بر درستی اجرای قانون نظارت میکرد! هدف مشروطیت تأسیس مجلس شورای ملی و عدالتخانه بود که بر مبنای آن، نمایندگان ملت قانون وضع میکردند، «قضات مستقل» بر اجرای قانون نظارت میکردند و حکومت مجری قانون و مستخدم ملت بود.
نه در روسیه پیروزی انقلاب ۱۹۱۷ منجر به فضای باز سیاسی شد و نه در ایران پیروزی انقلاب مشروطه منجر به تفکیک قوا، اما «راستان» (Les Justes) که زندگی شخصیشان را فدای آرمانها و ارزشهای انسانی کردند همچون فانوس دریایی کشتی طوفانزده جامعه بشری را هادی و راهنما شدند. آیا اگر «آرمانها» را از جامعه بشری بگیریم زندگی بشری چیزی بیش از تنازع بقای گونهای از «پریماتها» خواهد بود؟ پس بگذار بهرغم واقعبینی ماتریالیستی دلبسته آرمانها و فضیلتهای انسانی باقی بمانیم همانگونه که «دورا دالبوف» در نمایشنامه راستان میگوید:
«ما از راستانیم، لذا محکومیم به این که از خود بزرگتر باشیم!»
این کتاب آلبر کامو در گذشته توسط «ابوالفضل قاضی» نیز به فارسی ترجمه شده است. «خشایار دیهیمی» نیز این کتاب را با نام «صالحان» ترجمه کرده که توسط نشر ماهی منتشر شده است و ترجمهی دیگری از کتاب هم با نام «دادگستران» صورت گرفته است.
– دورا: در این دنیا بیش از حد خون و خشونت هست. کسانی که واقعا دوستدار عدالتند حق عاشق شدن ندارند…
– کالیائف: اما ما مردم خود را دوست داریم
– دورا: درست است دوستتان داریم، عشق ما به مردم عشقی بیحد اما بیپشتوانه است، ما دور از مردم زندگی میکنیم، غرق افکار خودمان، و مردم، آیا مردم ما را دوست دارند؟ آیا مردم میدانند که ما عاشق آنها هستیم؟! مردم ساکتند، آن هم چه سکوتی، چه سکوتی!
.
مطالب مرتبط
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=11441