رواندرمانی مبتنی بر «تابآوری[efn_note]Tolerance[/efn_note]»
ساز و کار «انگیزش»[efn_note]Motivation[/efn_note] در جانوران بر دوش سامانه آدرنرژیک قرار گرفته است. سیستم آدرنرژیک یا سمپاتیک بدن جانوران، در هنگام رویارویی جانور با عامل مزاحم یا مخاطرهآمیز بیرونی فعال میشود و جانور را بر میانگیزد تا یکی از دو گزینه «ستیز» یا «گریز» [efn_note]Fight-Flight[/efn_note] را برگزیند. در این هنگام، جانور یا درگیر حذف عامل مزاحم میشود یا خود را از عامل مزاحم دور میکند و در هر دو صورت به آرامشی فوری دست پیدا میکند.
این آرامش فوری بازخورد مثبت[efn_note]Positive reinforcement[/efn_note] به سیستم عصبی مرکزی میدهد و در نتیجه، از طریق «شرطیسازی عامل»[efn_note]Operant conditioning[/efn_note] جانور تقویت میشود که در هر مواجهه با عامل ناخوشایند بیرونی از دوگانه «ستیز- گریز» استفاده کند.
بسته به این که نخستین پاسخهای آرامش بخش جانور «گریز» باشد یا «ستیز»، جانور براساس سازوکار «نقشپذیری»[efn_note]Imprinting effect[/efn_note] استراتژی مقابلهای[efn_note]Copying strategies[/efn_note]خود را بر میگزیند. چنین الگوی رفتاری به طور شایعی در انسانها نیز مشاهده میشود. در واقع انسان با این الگوی رفتاری همچنان یک موجود حیوانی[efn_note]Animal being[/efn_note]باقی میماند با این تفاوت که الگوی «ستیز- گریز» او پیچیدهتر و نهانیتر[efn_note] Implicit[/efn_note] میشود.
در واقع، این الگو گرچه از دیدگاه «حفظ بقا» [efn_note]Survival [/efn_note] کارآمد و مقرون بهصرفه است و موجب حفظ انسان به عنوان یک «گونه»[efn_note]Species[/efn_note] میشود، از دیدگاه «رشد شخصی» الگویی ناکارآمد است و انسان با این رویکرد، حداکثر یک حیوان باهوش[efn_note]Intelligent animal[/efn_note] خواهد بود نه یک حیوان معنوی. [efn_note]Spiritual animal [/efn_note]
از نظر نگارنده، روان درمانیهای معطوف به تغییر هیجان (یا به تعبیر عامیانهتر از حال بد به حال خوب) همگی روشهایی هوشمندانه برای مواجهه (ستیز) یا اجتناب (گریز) را در مقابل محرکهای مزاحم ارائه میدهند و در نهایت منجر به هوشمندتر عمل کردن این موجود حیوانی خواهند شد.
در روان درمانی معطوف به «تابآوری»، هدف تسهیل و توسعه مهارتهای «ستیز- گریز» نیست بلکه هدف بیرون آوردن انسان از این «دوگانه حیوانی» [efn_note]Animal duality [/efn_note] است. در این رویکرد بهجای تلاش برای بیرون آوردن انسان از «رنج» [efn_note]Suffering [/efn_note] چه با مهارتهای عملی (همچون تنآرامی) [efn_note] Relaxation[/efn_note] و چه با مهارتهای ذهنی (همچون بازسازی شناختی [efn_note] Cognitive restructuring [/efn_note] یا تغییر چارچوب [efn_note] Reframing [/efn_note])، انسان تشویق میشود تا در رنج خود بماند، بدون اینکه اقدامی صورت دهد.
این رویکرد که شاید برای اولین بار در«تائو ته چینگ» [efn_note]Tao te ching [/efn_note]نوشته «لائوتزو» [efn_note] Lao tzu [/efn_note] حکیم چینی با عنوان «عمل با بیعملی» [efn_note] Wi- woo-wi [/efn_note]معرفی شد، بهجای تلاش برای رفع رنج، موفق به تربیت انسانی فراحیوانی [efn_note]Meta-animal human being [/efn_note] میشود.
برخی روشهای مبتنی بر «تابآوری»
الف) تکنیکهای مبتنی بر تابآوری در رفتار درمانی :[efn_note] Behavior therapy [/efn_note]
برخلاف «حساسیتزدایی نظامدار» [efn_note] Systematic Desensitization [/efn_note] که توسط «جوزف ولپه» [efn_note]Joseph wolpe [/efn_note]ابداع شد و پیش از مواجهه با عامل مزاحم، درمانجو «تن آرامی» را میآموزد و درنتیجه موفق میشود در سطح ادراکی [efn_note]Perceptual level [/efn_note]و فرا-ادراکی[efn_note]Perceptual level [/efn_note]اجتناب «گریز» را پیشه کند، در روشهای درمانی تهاجمیتری همچون «غرقهسازی» [efn_note]Flooding [/efn_note] و «درمان انفجاری» هیچ گونهگریزی در کار نیست و فردی که چنین رویکردهای درمانی را تجربه میکند، موفق میشود بهجای دوگانه «ستیز – گریز» با روش سوم (تابآوری) در مقابل محرک مزاحم واکنش نشان دهد. همچنین در روش «مواجهه و بازداری پاسخ » [efn_note] Exposure and response prevention [/efn_note] نیز درمانجو «تابآوری» را تجربه میکند.
ب) تکنیکهای مبتنی بر تابآوری در درمانهای گروهی: [efn_note] Group therapy [/efn_note]
یکی از روشهای ایجاد تابآوری در کار گروهی «تکنیک نیمکت» [efn_note] Bench technique [/efn_note] است که در «جوامع درمانی» [efn_note]Therapeutic communities [/efn_note] کاربرد زیادی دارد. درمانجو بر «نیمکت سکوت» مینشیند و سایر اعضای گروه دور تا دور او مینشینند و در تمام طول جلسه از او انتقاد میکنند. بدیهی است این تکنیک زمانی درگروه قابل پیاده شدن است که اعضای گروه قبلا آن قدر با یکدیگر به سر برده باشند که بتوانند عیوب و اشکالات رفتاری یکدیگر را بشناسد.
درمانجویی که روی «نیمکت سکوت» نشسته است موظف است در تمام طول جلسه به حملات کلامی كه به او وارد میآید گوش کند بدون این که در طول جلسه یا در پایان جلسه فرصت پیدا کند از خود دفاع کند یا به انتقادات پاسخ دهد. در اینجا نیز، باز درمانجو میآموزد که از «دوگانه ستیز- گریز» بیرون آید و با تابآوری با محرک تهدید کننده مواجه شود. استفاده از این تكنیک، علاوه بر «جوامع درمانی» (TC)، در گروههای حساسیت آموزی [efn_note]Sensitivity trainings Groups [/efn_note] یا به اصطلاح گروههای T[efn_note] T (training) Group[/efn_note] نیز رایج است.
ج) تکنیکهای مبتنی بر تابآوری در سایر مکاتب روان درمانی:
« قصد تناقضی»[efn_note] Paradoxical intention [/efn_note]که در معنا درمانی [efn_note] Logotherapy [/efn_note]ویکتور فرانکل،[efn_note] Victor Frankle [/efn_note]درمان استراتژیک [efn_note]Strategic therapy [/efn_note]میلتون اریکسون [efn_note]Milton Erikson [/efn_note]بهکار میرود نیز نمونه دیگری از روشهای افزایش تابآوری هستند.
در این روشها، فرد به جای ستیز یا گریز از علائم آزار دهنده آنها را تشدید میکند. مثلا یک بیمار دچار افکار وسواسی[efn_note]Obsessional thoughts [/efn_note]میتواند با درمان دارویی این افکار را از بین ببرد (ستیز) یا با روش «توقف فکر»[efn_note]Thoght stopping [/efn_note]از افکار وسواسی بگریزد اما درمانگری که از روش «قصد تناقضی» استفاده میکند از بیمار میخواهد که افکار وسواسی را به زبان آورد، بنویسد، نقاشی کند و حتی در زمانهایی که افکار وسواسی حضور ندارند، آنها را فراخوان کند.
جمع بندی
گرچه در عمل، ترسیم خط مرز دقیق و روشنی بین روشهای روان درمانی معطوف به «دوگانه ستیز- گریز» و روشهای معطوف به ارتقاء «تابآوری» ممکن نیست، در موارد بسیاری میتوان مصداقهای این دو رویکرد را از هم تفکیک کرد.
اگر همچون «جان استوارت میل»[efn_note] John Stewart mill[/efn_note]فیلسوف بریتانیایی طرفدار «اصالت فایده»[efn_note] Utilitarians[/efn_note]
در اخلاق، معیار موفقیت روان درمانی را «کفایت اثر»[efn_note]effectiveness [/efn_note]آن بدانیم، نمیتوانیم بهطور خاص رویکردهای معطوف به «تابآوری» را برتر از رویکردهای تسهیل «ستیز-گریز» بدانیم. هدف، «رفع علائم آزار دهنده»[efn_note]Symptom removal [/efn_note]است و هرچه روشی با هزینه کمتر منجر به این فایده شود [efn_note]Cost-Benefit [/efn_note]بهتر است.
اما اگر همچون «امانوئل کانت» [efn_note]Immanuel kant [/efn_note]فیلسوف آلمانی طرفدار «حسن و قبح ذاتی اعمال»، «انسانی بودن» را ذاتا زیباتر از «حیوانی بودن» بدانیم، روشهای مبتنی بر تابآوری با مخاطب ساختن مراجع به عنوان موجودی فراحیوانی، اخلاقیتر عمل میکنند.
چالش
خواننده محترم حق دارد از نگارنده بپرسد چه تفاوتی است بین «تابآوری» و «عادت کردن» [efn_note]Habituation [/efn_note]به محرک مزاحم. اگر نگارنده نتواند تفکیک واضحی بین «تابآوری» و «عادتسازی» قرار دهد دیگر نمیتوان تابآور شدن را فرایندی انسانی دانست چرا که «حلزون آپلیزیا»[efn_note]Aplysia [/efn_note]نیز به محرکهای مزاحم عادت میکند!
دکتر محمدرضا سرگلزایی _ روانپزشک
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=49