مصاحبه با دکتر سرگلزایی پیرامون ریشههای خشونت در جامعهی ایرانی
فضای عمومی جامعه در حالحاضر تا چهاندازه خشن است؟
آماری که در رسانههای رسمی در این خصوص منتشر شدهاست نشانمیدهد که ما وضعیت خوبی نداریم.
برای مثال قوه قضاییه آماری مبنی براین اعلام کردهاست که تعداد پروندههای قضایی ایران در سال دو برابر پروندههای قضایی در هند است. در حالیکه جمعیت کشور هند تقریبا دوازده برابر جمعیت ایران است. این بهاین معنی است که هر ایرانی تقریبا 25 برابر هر هندی ممکناست که درگیری شدیدی با همشهری خود داشتهباشد که به دخالت قوه قضاییه منجرشود.
همچنین آمار دیگری که در اینخصوص میتوان بهآن اشارهکرد سخنان نایبرئیس کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس با انتقاد از حجم بسیار پروندههای قضایی در کشور است: در کشور ما ۲ برابر استاندارد جهانی پرونده در دستگاه قضایی است که هر قاضی ماهانه به ۱۰۰ تا ۱۲۰ پرونده رسیدگی میکند. (خانه ملت)
این اعداد و ارقام نشان میدهند تصور ما از خودمان که ملتی فرهیخته هستیم و سبک زندگی ایدهآلی داریم که باید سرمشق ملّتهای دیگر قرار گیرد اشتباه است و ما در مقایسه با دیگران از وضعیت خوبی برخوردار نیستیم.
حالا باید ریشه این مساله را بررسیکنیم.
معمولا رفتار انسانی را از سه وجه بررسی میکنیم: زیستی، روانی و اجتماعی. به هر حال بخشی از رفتار انسان زیستی است و اساسیترین محور رفتارهای زیستی ما هم ناقلین عصبی و هورمونهایی هستند که برمبنای الگوی ژنها ساختهمیشوند. بنابراین ممکن است فردی یا قومی از لحاظ زیستی و بیولوژیک خشنتر باشند. نوروترنسمیتر (ناقل عصبی) ترس و خشم، «نور اپینفرین» یا «نورآدرنالین» نام دارد و مرکز ترشّح آن در «ساقه مغز» لوکوسسرلئوس یا مرکز «ستیز – گریز» یا Reptile Brain نامیدهمیشود. این ممکن است در فردی به صورت ژنتیکی یا به دلیل بیماری بیشتر باشد. اما به نظر نمیرسد مسئله خشونت در ما یک مسئله ژنتیکی باشد به خاطر اینکه آمار نشان میدهد در 30 سال گذشته جمعیت ما دو برابر شدهاست در حالیکه جمعیت زندانیهای ما 10 برابر شده است! تغییرات ژنتیکی هیچوقت در 30 سال رخ نمیدهند. پس باید به دنبال عوامل دیگری باشیم.
بهنظر میرسد سازوکارهای اجتماعی و فرهنگی منجر بهاین شدهاست که خشونت در ما افزایش پیداکند و باید بهدنبال ریشههای فرهنگی و اجتماعی باشیم که هم میتوانند مستقیم باشد و هم بهصورت غیرمستقیم رخدهند. تاثیرات مستقیم مثل همانندسازی فرد با رسانه است. اگر رسانه ها مدلهای خشونت را به مردم نشاندهند مثلا اگر قهرمان فیلمها همیشه مسائل را با تفنگ یا خنجر حلکنند بهتدریج این تبدیل به یک «سرمشق» Role Model میشود و ما هم زمانی که تصادف رانندگی میکنیم با قفل فرمان از ماشین پیاده میشویم.
گاهی اوقات این فرهنگسازی بهصورت غیرمستقیم در رسانه انجام میگیرد. در واقع رسانه فضایی را برای ما ایجاد میکند که اقتضای آن جنگیدن و خشونت است. رسانهی فراگیر در این مملکت چهار دهه است که دارد راجع به «دشمن» پیام ارسال می کند و «» پخش میکند. آنقدر راجع به «برههی حسَاس کنونی» در این رسانه صحبتشده که این عبارت تبدیل به یک جوک شدهاست! مخاطبی که این رسانه را باور میکند که همیشه به نوعی در حال نواختن شیپور جنگ است همیشه در وضعیَت آمادهباش است! امکان این که واکنش این فرد در موقعیت استرس به صورت خشونت باشد خیلی زیاد است. اضطراب هم یکی از دلایل مهم و اساسی برای قرارگرفتن در موقعیت خشونتآمیز است. بیثباتی اقتصادی منجر به وضعیت ترس و وحشت در مردم میشود و در وضعیت وحشت احتمال خشونت بیشتر میشود. چون یک مرکز واحد در مغز ما مسئول ترس و خشم است.
چه راهکارهایی برای دورکردن یک جامعه از خشونت پیشنهاد میکنید؟
با وجود همه دلایل اجتماعی هیچ گاه نمیتوان مسوولیت را از شانه فرد برداشت و نمیتوان گفت کسیکه که رفتار خشونتآمیز داشته تقصیری ندارد و از حیث حقوقی و روانشناسی اعلامکنیم که این آدم هیچ مسوولیتی ندارد.
وقتی راجع به زمینههای سیاسی, اجتماعی و فرهنگی خشونت صحبتمیکنم منظورم تبرئهی فرد خشن نیست, منظورم این است که زمینهسازان خشونت از زیر بار بستری که خلق کردهاند شانه خالی نکنند. هرچقدر یک آدم از حیث روانشناختی قویتر باشد احتمال اینکه فضای عمومی جامعه او را وادار به خشونت کند کمتر میشود.
پس قسمتهایی از مغز که میتوانند ترس و خشم را کنترلکنند باید قوی شوند. مغز عالی ما که قراراست این مرکز خشونت را کنترلکند «کورتکس پره فرونتال» Pre-frontal نامدارد. این کورتکس با روشهایی فعال میشود که یکی از آنها تمرینات ریاضی است. همینطور تمرینات تفکر انتزاعی است. یعنی افرادی که با معادلات ریاضی یا تجزیه تحلیلها و استدلالهای فلسفی سروکار دارند به علت فعالشدن این قسمت از مغز احتمال ارتکاب خشونت در آنها کمتر میشود.
همینطور بازیهای استرتژیک مثل شطرنج هم این قسمت را تقویتمیکند. تمرین مهم دیگر هم مدیتیشن یا همان مراقبه است. همچنین موسیقی کلاسیک هم همین تاثیر را در مغز انسان دارند. و متاسفانه اینها در فرهنگ ایرانی خیلی رایج نیستند. فرد علاوهبر انجام اینها میتواند چیزهایی که باعث تحریک خشم در مغزش میشود را حذفکند مثل فیلمهای اکشن، بازیهای کامپیوتری که در آن سرعت مهم است (subway surf) و قسمت خشونت مغز را فعالمیکنند.
همچنین افراد باید مواد غذایی که باعث خشونت میشوند را کمتر مصرفکنند، مثلا کافئین زیاد که در نوشابههای انرژیزا وجوددارد همچنین داروهای استروئیدی (هورمونی) که متاسفانه هم کافئین دوز بالا و هم استروئیدها مورداستفاده بدنسازها قرارگرفتهاند و متاسفانه با مدشدن بدنسازی بین جوانها مصرف این دارو هم افزایش یافتهاست. اینها راهکارهای فردی است. اما این مقرونبهصرفه نیست که به همه آدمهای یک جامعه که دچار خشونت عمومی شدهاست نسخه بدهیم و تک تک آنها را در مطب روانپزشکی درمانکنیم. دراین شرایط بیشتر باید به راهکارهای فرهنگی و رسانهای توجهکنیم. باید گفتمان رسانهای را کمی تلطیف کنیم. و متاسفانه گفتمان رسانه فراگیر در حالحاضر به مردم ضربهمیزند و باعث میشود خشونت بیشتری از خود نشاندهند.
یکی از عرصههای رفتار اجتماعی در حالحاضر شبکههای اجتماعی است؛ بهنظر شما دلیل اینکه در این فضا خشونت بیشتری از افراد میبینیم چیست؟
ببینید در ذهن ما اتاقهای جداگانهای وجود ندارند که ربطی بههم نداشتهباشند. ذهن ما یک مجموعه بههم پیوسته است. وقتی فضای عمومی جامعه خشونت را در ذهن ما تحریک میکند زمانیکه در اینستاگرام گفتمان عاشقانه هم داریم ذهن ما همچنان یک ذهن جنگجو است.
این آدمها در هر حالتی واکنش خشونتآمیز از خود نشانمیدهند. در نتیجه تنها بهاین دلیل ظهور خشونت در فضای مجازی بیشتر است که هزینهی ابراز خشونت در این فضا کمتر از فضای فیزیکی است. برای مثال در فضای واقعی اگر بهکسی آسیب فیزیکی برسانید بلافاصله از طرف آن فرد واکنش میبینید یا از شما شکایت میکند. اما حمله شما در فضای مجازی معمولا هزینهای برایتان بهدنبال نخواهدداشت چرا که اغلب هویتها کاذب هستند و کمتر هم پیشمیآید که فرد از شما شکایت کرده و برایتان بهخاطر خشونت در فضای مجازی پرونده بسازد. در نتیجه در فضای مجازی پدیدهی جداگانهای برای تحلیل وجودندارد. بلکه فقط فضایی است که کاربران بهواسطه هویت مجازی خود با هزینه کمتری ابراز خشونت میکنند. ریشه خشونت در فضای مجازی در دنیای واقعی قراردارد. زمانی که در جامعه افراد برای خشونت تحریک میشوند تعداد کمی از آنها خشم خود را در فضای حقیقی جامعه تخلیه میکنند و اکثر آنها در فضای مجازی با هویت مجازی ابراز خشونت میکنند. و این فضا فقط زمینهای برای تخلیه و سرریزشدن خشونتهای رسانهای و عمومی جامعه است.
مطالب مرتبط
- ریشههای خشونت
- دلایل شیوع خشونت در ایران
- گفتمان خشونت، ادبیات اوباش
- فروید و چهار نظریه در باب خشونت!
- مدیتیشن
- شطرنج تجویز می شود!
- مدیتیشن-موسیقی کلاسیک-ریاضیات
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=404