شمن گفت هر وقت داستانم «اینجا» تمام شود به «آنجا» برمیگردم. چرا فکر کردم با پریدن در آب داستانم تمام میشود؟! شاید منظورش این بود که هر وقت درسی که لازم داری از این تجربه آموختی از سفر درونیات برمیگردی.
باید ببینم این سفر ذهنی برایم چه درسی داردو چرا به این خیال پرتاب شدهام. شاید بهترین راه این باشد که این خیال را به همان روشی تحلیل کنم که فروید در کتاب «تفسیر رویا» آموخته است، یعنی پاره پاره کردن رویا به اجزاء سازنده اش و «تداعی آزاد» راجع به هر جزء آن ، تا میدانهایی از تداعی ایجاد شود. پس از آن باید ارتباط بین این میدانهای تداعی برقرار شود تا معنای رویا خود را نشان بدهد. از این ایده خوشم میآید. کاغذ و قلم ندارم پس باید این کار را ذهنی انجام بدهم. اجزای این خیال را در ذهن مرور میکنم:
دریاچه- باران شدید- چتر- دختر- قایقران- قایق- پارو – کلبهها- فیلم سینمایی isle – تنهایی- اجاق نفتی- کتری- چای- نان- سیب- شکر – تنهایی – مه غلیظ صبحگاهی- ترس از غرق شدن.
فکر می کنم عناصر اصلی را مشخص کردم. حالا باید ببینم هر کدام از این «عناصر بصری» حاوی چه مضامین شخصی ناخودآگاهی برای من هستند. بنابراین به تداعی آزاد روی هر کدام از این عناصر میپردازم:
v دریاچه: زنانگی – سکوت – شنا- آرامش – خنکی- عمق – دایره.
v باران شدید: شستشو- تعمید- غسل – خشم- آسمان- زمین – یوکوهاما.
v چتر: حفاظت- پنهان- استتار- آفتاب- باران- دریا- نجات
v دختر قایقران: سکوت- زنانگی- سکس- آنیما- خواهر – همسر- نگاه
v قایق: تعلیق – آویزان- سرنگون شدن- غرق شدن- شناوری – کرۀ زمین
v پارو: فالوس – شمشیر- خنجر- پارگی- فرورفتن- پیش رفتن.
v کلبه ها: پناهگاه- سرپناه- خواب- خستگی- آسایشگاه- تمدد اعصاب
v فیلم سینمایی isle : ذن بودیسم- کیم کی دوک- بهار تابستان پاییز زمستان و دوباره بهار- کُره- ژاپن – مراقبه- تناسخ
v تنهایی: سکوت- درون نگری- شناخت – آرمیدگی- آگاهی از ذهن
v اجاق نفتی: آتش- حرارت- غذا- آشپزی- نور- نفت –کبریت- پرومته
v کتری: پخت و پز- نوشیدن- جوش آمدن- جوشش- امنیت
v چای: عادت- آرامش- پدر بزرگ- سماور- پذیرایی- مهمان
v نان: نان امروز ما را به ما ده (دعا) – خداوند – مارکس- فقر- تبعیض
v سیب: عشق- سهراب- آفرودیت-میوۀ ممنوعه- باغ عدن
v شکر: دیابت- انسولین- بیماری- پرهیز- نوروپاتی- ناتوانی
v مه غلیظ صبح گاهی: شهر چیانگ مای- کنگره روانپزشکی تایلند- سفر با فیل- زیبایی – طبیعیت- بهشت- اوج لمس آب
v ترس از غرق شدن: کودکی- مرگ- جدایی از مادر- دریای خزر- موج – خالی شدن زیر پا- خفگی
حالا باید تلاش کنم این واژهها را همچون قطعات پازل کنار هم بگذارم تا به یک تصویر مرکب ومنسجم برسم، کمی که این تداعی ها را را مرور میکنم به این تصویر میرسم:
در این سفر قرار است ارتباط من با آنیما (معنویت- یگانگی- پذیرش) برقرار شود. یعنی باید با زنانگی درونم به یگانگی و صلح برسم. من دچار افراط در نرینگی (عجله- سرعت- حرکت- کنترل) شدهام و بیماری (دیابت- نوروپاتی- ناتوانی) واکنش بدن من در مقابل این نرینگی افراطی است. من باید به مراقبه بنشینم، نیایش کنم و همچون مراسم چای ژاپنی کارها را با آهستگی و آگاهی لحظه به لحظه انجام دهم.
ناگهان از خواب/ خلسه/ خیال بیرون میآیم. دور آتش نشستهایم. شب شده است. آخرین زبانههای آتش در حال فرو خفتناند. رنگ سرخ- نارنجی زیبایی بعضی هیزمها را فراگرفته در حالی که بقیه هیزمها سوخته و خاموش شده اند.
دستیار شمن همچنان گاه به گاه بر دف میکوبد. شمن اما زنگوله را به زمین گذاشته وچای میریزد. اولین جرعه چای گلویم را میسوزاند مطمئن میشوم که از سفر درونی به همینجا بازگشتهام.
دکتر محمدرضا سرگلزایی _ روانپزشک
مطالب مرتبط
- زیارت معبد سکوت-فصل اول
- زیارت معبد سکوت-فصل دوم
- زیارت معبد سکوت – فصل سوم
- زیارت معبد سکوت-فصل چهارم
- زیارت معبد سکوت-فصل پنجم
- زیارت معبد سکوت-فصل آخر
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=371