سلامت و بیماری در روانشناسی وجودی
دو رویکرد در روانشناسی از نظر تاریخی مقدم بر دیدگاه «اگزیستانسیال» یا وجودی بودند. یکی رویکرد تحلیلی (سایکوآنالیز) است که توسط «زیگموند فروید» پایهگذاری شد. فروید معتقد بود که تمام رفتارهای ما تابع متغیرهای زیستشناختی ماست. فروید در سال ۱۹۱۲ نوشت: «آناتومی، سرنوشت است» (کتاب فروید کیست؟ پیتر بروکس و الکس ولوچ- دانشگاه یل-۲۰۰۰).
البته فروید تنها فردی نبود که دیدگاه بیولوژیک داشت. در فلسفه، «آرتور شوپنهاور» (۱۸۶۰-۱۷۸۸) فیلسوف برجستۀ آلمانی (که به فیلسوف بدبین معروف است) با نظریۀ «ارادۀ معطوف به حیات» سالها پیش از فروید، جبر زیستی را معرفی کرد.
در ادبیات هم جنبش «ناتورالیسم» که «امیل زولا» (۱۹۰۲-۱۸۴۰) نویسندۀ معروف این سبک است، ما را به این نتیجهگیری میرساند که ما در یک جبر بیولوژیک زندگی میکنیم، جبری که تعیینکنندۀ افکار، احساسها، رفتارها و تصمیمگیریهای ماست و همۀ اینها بر اساس یک وزنه سنگین به نام ناخودآگاه هدایت میشوند، انگار ما در قطاری هستیم که به سمت جنوب در حرکت است و اگر ما در قطار به سمت شمال هم بدویم باز هم سرانجام، به سمت جنوب میرسیم!
برخلاف دیدگاه جبر زیستی یا دترمینیسم بیولوژیک، رفتارگراها بر این عقیده بودند که ما بیش از اینکه تحت تاثیر ژنها باشیم تحت تاثیر تربیت و یادگیری هستیم و ژنهای ما تنها همچون خمیرهای مجسمهسازی محدودیتهای مادّی را تعیین میکنند که منجر به شکل مجسمه نمیشوند بلکه مجسمهساز (یادگیری) میتوان از میان امکانات بیشمار این خمیر، یکی را بیرون بکشد؛ لذا این گروه، جبر اجتماعی یا sociological determinism را مطرح کردند.
سردمداران این گروه، «ایوان پاولف»، «بوروس اسکینر»، «جان واتسون»، «آلبرت باندورا» و «مارگارت مید» بودند. رفتار گراها معتقد بودند که هر رفتاری که ما انجام میدهیم روزی آن را آموختهایم.
در واقع هردو دیدگاه، بهرغم اختلاف نظر فاحش، این اشتراک را داشتند که با نگاهی جبر گرا به انسان مینگریستند؛ این جبر که ما را میراند، یا غریزه است یا برنامۀ از قبل تعیین شده، پس ما یا حیوانیم یا ماشین!
دیدگاه دیگری در این میان شکل گرفت که گرچه هر دوی این نظریات را تا حدودی قبول داشت ولی بر این باور بود که در میانۀ جبرهای زیستی و اجتماعی، موقعیتهای متعددی پیش میآیند که اندکی حق انتخاب و اختیار ازآن خود ماست و همین حق انتخاب اندک، تاثیری دومینو وار بر خود ما و دیگران میگذارد، پس اولاً ما مخلوق انتخابهایمان هستیم و مجسمهسازی هستیم که با انتخابهایمان از درون خودمان، اهورا یا اهریمنی را بیرون میکشیم (کتاب خدا و شیطان ژان پل سارتر- ترجمۀ ابوالحسن نجفی) و ثانیاً ما در هر انتخاب، در برابر تمام جهان مسؤولیم (کتاب اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر ژان پل سارتر – ترجمۀ مصطفی رحیمی).
البته ما میتوانیم اگزیستانسیالیست باشیم ولی بر سرگسترۀ این فضای آزادی و اختیار اختلاف نظر داشتهباشیم. از دیدگاه این نظریهپردازان، میزان انسان بودن ما، به میزان استفادۀ ما از این فضا بستگی دارد. به استفاده از این فضا خلاقیت یا creativity گفته میشود. فضای خلاقیت فضایی است که در آن ما خودمان را خلق می کنیم.
اگزیستانسیالیستها بر این باورند که انسان موجودی بالقوه است. یعنی ما انسان به دنیا نیامدهایم، ما حیوان به دنیا آمدهایم و تبدیل به ماشین خواهیم شد! ما انسان نخواهیم شد مگر این که از همین فضای اختیار حدّاقلی، حداکثر استفاده را بکنیم.
تا جایی که جبرها ما را هدایت میکنند ما انسان نیستیم. بنابراین، اگزیستانسیالیتها معتقدند که آن چیزهایی که به خلاقیت انسان کمک کنند سالم هستند و هر چیزی که انسانها را از خلاقیت باز بدارد ناسالم است یا به تعبیری آنچه حق انتخاب انسانها را بیشتر کند سالم و هر چه انسانها را محدودتر کند ناسالم است.
با این دیدگاه، آنهایی که با ازدواج خلاقیت بیشتری پیدا کنند ازدواجشان سالم است و آن ازدواجی که آفرینندگی انسانها را محدود کند ناسالم است؛ تعلیم و تربیتی که بالقوههای بیشتری را بالفعل کند سالم است و تعلیم و تربیتی که بالقوهها را سرکوب کند و انسان استاندارد یک شکل خلق کند ناسالم است.
با این تعریف تکلیف درمانگر در فضای روان درمانی اگزیستانسیال مشخص میشود:
وظیفۀ درمانگر افزودن بر فضای اختیار، انتخاب و خلاقیت است. به همین دلیل است که «کارل راجرز» روانشناس آمریکایی نقش درمانگر را در این مدل درمان پذیرش بیقید و شرط مراجع بیان میکند و باور دارد که درمانگر در اتاق درمان نباید بر اساس نظریههای سلامت و آسیب روانی (سایکوپاتولوژی) برای تغییر دادن مراجع تلاش کند، بلکه درمانگر باید «مراجع محور» باشد، یعنی مسیر سلامت و آسیب را برای هر مراجع، بر اساس بالقوهها و امکانات او برای بالفعل کردن آنها تعریف کند. در چنین فضایی است که درمانجو شهامت پیدا میکند که خود را کاوش و ابراز کند و نگران طرد و سرکوب نباشد.
مطالب مرتبط
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=88