نام کتاب: سهتار
نویسنده: جلال آل احمد
ناشر: انتشارات کتابهای جیبی – ۱۳۵۷
نمیدانم چاپ اول کتاب «سهتار» «جلال آل احمد» در چه سالی منتشر شده است. یکی از داستانهای کتاب، تاریخ ۱۳۲۶ را بر خود دارد و کتابی که در دست من است چاپ پنجم این کتاب است که در سال ۱۳۵۷ منتشر شده است. کتابهای جلال آل احمد مرتب تجدید چاپ میشوند ولی نمیدانم چه قدر از نوشتههای این کتاب در چاپهای جدید از زیر تیغ سانسور جان سالم به در بردهاند!
این کتاب متعلق به زمانی است که هنوز جلال دچار سودای بازگشت به گذشته نشده بود. کتاب را جلال به «خلیل ملکی» تقدیم کرده است که سر سلسله کسانی است که از حزب توده جدا شدند اما «چپ» ماندند.
بنابراین در این کتاب جلال نگاهی نقاد و سرزنشگر نسبت به باورها و سنتهای ایرانیان دارد. داستان اول این کتاب همان داستانی است که نام کتاب را بر خود دارد.
«سهتار» ماجرای جوانی است عاشق موسیقی، که پس از سالها موفق شده برای خود سهتار ارزشمندی تهیه کند و برای رفع عطش، گذارش به مسجدی میافتد. ادامه این داستان نقد اخلاق و مرام متدینینی است که با دین کاسبی میکنند و حکم صادر میکنند. (قبلا در مقالهای با عنوان دین و اخلاق به این ماجرا پرداختهام).
داستانهای «وسواس» و «آفتاب لب بام» نیز همچون داستان «سهتار» به نقد متدینین میپردازد. ماجرای داستان وسواس، تکرار غسل جنابت توسط متدینی است که مناسک دینی برای او کیفیتی وسواسگونه پیدا کردهاند و داستان «آفتاب لب بام» داستان روزه گرفتن و پرخاشگر شدن پدر یک خانواده است.
بخش دیگری از داستانهای جلال در این مجموعه سبک و سیاقی فمینیستی دارند و نقدی گزندهاند بر سنت مردسالاری این سرزمین.
داستانهای «بچه مردم» ، «لاک صورتی» و «گناه» محدودیتها و رنجهای زنان را در نظام اجتماعی سنتیمان برجسته میکنند.
و بالاخره گروه دیگری از داستانهای این مجموعه به موضوع فقر و ترس میپردازد که برای مثال «آرزوی قدرت» و «زندگی که گریخت» چنین محتوایی دارند.
دوران نوشتن مجموعه داستان های «سهتار» و «پنج داستان» را میتوانم دوران همراهی جلال با «خلیل ملکی» نامگذاری کنم.
بعدها جلال دچار «افسون گذشته طلایی» شد و تحت تاثیر نظام فکری «احمد فردید» به نوعی عرفانزدگی شبه هایدگری دچار شد که در یادداشت اتوبان جلال و معرفی کتاب بازگشت به ناکجاآباد به آن پرداختهام.
اعتقاد به گذشته طلایی و تجویز بازگشت به گذشته، بسیاری از روشنفکران کشور ما را به خود مبتلا کرده است. برخی از این روشنفکران گذشته طلایی ایران را مربوط به تمدن پیش از اسلام میدانند و به شاهنشاهان افسانهای هخامنشی و اشکانی و ساسانی هالهای قدسی میبخشند و برخی نیز گذشته طلایی را مربوط به تمدن اسلامی میدانند و بازگشت به آن را تجویز میکنند.
عوامفریبان هم بر این دو سودا سوار میشوند و چفیه بر گردن سرباز هخامنشی میاندارند! پیش از این در مقاله آنان_که_غلط_میاندیشند به این موضوع پرداختهام.
«لشک کولافسکی» فیلسوف لهستانی چه زیبا میگوید که:
«اگر قرار بود به همه سنتها پایبند بمانیم هنوز در غارها زندگی میکردیم و اگر قرار باشد همه سنت ها را کنار بگذاریم هم باز باید به غارها برگردیم!»
دکتر محمدرضا سرگلزایی- روانپزشک
.
مطالب مرتبط
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=11473