یادداشت هفته
مصاحبه دکتر سرگلزایی با روزنامهٔ همشهری- زندگی
بخش چهارم: سوء مدیریت و سبک تفکّر
یعنی شما سوءمدیریتهایی را که ما به آن دچار هستیم ناشی از قرارنگرفتن افراد در جای خود و عدم توجه به نوع تواناییهای روانی افراد میدانید؟
اینها ناشی از این است که ما از یک شاعر توقع مدیریت کلان داریم و این همان ماجرایی است که در زندگیهای شخصی ما هم ممکن است وجود داشته باشد و ما انتظار داشته باشیم که مثلا در آسمانخراش یا در برج زندگی کنیم ولی در عین حال هم انتظار داشته باشیم که آنطوری که «ندای دلم» میگوید زندگی کنم و با دیگران ارتباط برقرار کنم. این پیام که به دلت توجه کن، ببین دلت چه میگوید یا مثلا از طرف انرژی منفی گرفتم یا انرژی مثبت گرفتم، ببین حست چی هست؛ این ها پیامهای زندگی دیونیزوسی است. اگر کسی میخواهد به پیامهای دیونیزوسی عمل کند باید سبک زندگی دلخواهش سبک زندگیای باشد که محور آن قناعت و تسلیم است. عرفا و صوفیان ما که گفتمانشان گفتمان «عشق و مهر از همه چیز مهمتر است» بوده، مهمترین پیام شان هم تسلیم و رضا و قناعت و سکوت بوده است. نمیشود که شما انتظار داشته باشید که ماشین شاسی بلند سوار شوید، در پنتهاوس زندگی کنید و لباسهای گران و مارک دار بپوشید و بعد گفتمان تان این باشد که ببین دلت چه میگوید، حس من گفت بیا، حس من گفت نیا، عشق از همه چیز مهمتر است و رؤیاهات رو دنبال کن! این ویژگیها یکی از مشکلات سبک زندگی ایرانی فعلی ما است که باعث گیجی و سردرگمی میشود. یک سبک زندگی غیرعقلانی است. عقلانیت عملی را بعضی از صاحبنظران چنین تعریف میکنند: عقلانیت عملی یعنی هماهنگ بودن مقصد با مسیر. من نمیتوانم برنامه داشته باشم که به ساحل دریای خزر بروم ولی به سمت جنوب حرکت کنم. اگر چنین کاری بکنم شما به من خواهید گفت که تو عاقل نیستی.
آن مثالی که زدم یک مصداقی از این سردرگمی فرهنگی ما است. ما با مدیریت آنیمایی و مدیریت شاعرانه نمیتوانیم اقتصاد سالمی داشته باشیم. حوزهی علم و تکنولوژی، حوزهی حقوق، حوزهی طب، حوزهی اقتصاد حوزههای کاملا آنیموسی هستند و نیاز به آدمهایی دارند که تفکرشان آنیموسی باشد یعنی عدد و رقم دستشان باشد. در شعر شما از شاعر نمیپرسید که منظورت از هفت دریا کدام دریاها بوده. اقیانوس اطلس، اقیانوس آرام، اقیانوس هند و یا اقیانوس منجمد شمالی منظورت بوده؟ شما از شاعر چنین سوالی را نمیپرسید. هفت دریا، هفت بر، هفت بحر و هفت آسمان اعداد شاعرانهای هستند و برای فرد اهمیت شخصی و عاطفی دارند؛ درحالی که شما از ریاضیدان، از پزشک این را میپرسید. پزشک وقتی میگوید یک آنتیبیوتیکی را باید هر 8 ساعت مصرف بشود این آنتیبیوتیک با آنتیبیوتیکی که باید هر 12 ساعت مصرف بشود دو تا کارکرد کاملا متفاوتی دارند.
درنتیجه پیام مهم در رابطه با سبک زندگی این است که هر انسانی در زندگی شخصیاش باید بین توقعی که از زندگی دارد، چشمانداز و VISIONی که دارد و سبک زندگیای که اتخاذ میکند یک هماهنگی ایجاد کند. هر جامعهای هم بین این سبک زندگیاش و چشماندازی که دارد باید هماهنگی ایجاد کند. اینکه در یک وضعیت سردرگم باشیم باعث نارضایتی دائمیمان میشود. این وضعیت در روابط اجتماعی هم باعث این میشود که ما همیشه با هم در حال تنازع باشیم. چرا که آن چیزی که باعث میشود در یک مجتمع ساختمانی چند هزار نفره، که هرکدامشان از یک نقطهای آمده، در صلح زندگی کنند، «عمل به قانون مشترک»است. اگر ما قرار است که در یک کلانشهری مثل تهران مجتمع شویم که مثلا قرار است 20 میلیون نفر در روز در آنجا در حال تردد باشند ، برای اینکه ما 20 میلیون نفر در این فضای بسیار کوچک و تنگ با همدیگر زد و خورد پیدا نکنیم، مجبور هستیم که به قانون، به وقت، به مرزها و به عینیّات اهمیت دهیم. ما نمیتوانیم رویکرد عاطفی، اصول ذهنی، مرزهای نامشخص و مرزهای آبی با همدیگر داشته باشیم و با همدیگر 20 میلیون نفر در این فضای کوچک زندگی کنیم. چرا در یک فضای روستایی میشود. آنقدر تراکم جمعیت کم است و آنقدر همه دستوبالشان باز است که میتوانند با همدیگر قرار بگذارند که حولوحوش ظهر که خورشید در آسمان میآید آن موقع قرار ملاقاتمان سر رودخانه. خب حالا اگر یک نفر هم زودتر برسد یا دیگری دیرتر برسد مینشیند سر آب تا آن نفر دیگر برسد. اما زمانی که قرار است ما با همدیگر سوار یک هواپیما بشویم که پرواز آن هواپیما قرار است با تمام هواپیماهای دیگر هماهنگ باشد؛ این که بگوییم حالا صبح بیاییم ببینیم چه میشود، چنین مکانیزمی نمیتواند در فضای متراکم شهری جواب بگیرد. درنتیجه من فکر میکنم در زندگیهای کلانشهری و در جاهایی که تراکم جمعیت بالا است، در روابط بین فردی اصولا سبک زندگی آپولونی و آنیموسی باید حاکم باشد. در فضاهای هنری، فضاهای کاملا شخصی، جایی که حریم شخصی و حوزهی خصوصی زندگیاست در آنجا میتوان دیونیزوسی زندگی کرد.
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=412