سکوت تقوای ما نیست
وقتی به دیدن «ایران درودی» میرویم من از دو لحاظ لذت میبرم؛ یکی دیدار با زنی دلنشین، صمیمی، مهمان نواز و جهان دیده که آنچه را که اغلب ما تنها شنیدهایم او دیده، چشیده و لمس کرده است؛ لذت دوم من لذت مرور تاریخ معاصر ایران است. ایران درودی از خاطراتش با «خسرو گلسرخی» میگوید؛ از ملاقاتش با «سهراب» و «فروغ» و «اخوان ثالث»، و من تاریخ معاصر فرهنگیمان را مرور میکنم؛ گاهی شادی و لبخندی و گاهی تأسفی و آهی!
شاید این شعر بزرگ «احمد شاملو» را همه ما شنیده باشیم ولی کمتر کسی میداند که این شعر را شاملو «برای ایران درّودی و تلاش رنگینش» سروده است:
پیش از تو صورتگران بسیار از آمیزهی برگها آهوان برآوردند،
یا بر شیب کوهپایهای رمهای که شبانش در کج و کوج ابر و ستیغ کوه نهان است،
یا به سیری و سادگی در جنگل پرنگار مه آلود،
گوزنی را گرسنه که ماغ میکشد
تو خطوط شباهت را تصویر کن:
آه و آهن و آهک زنده
دود و دروغ و درد را «که خاموشی تقوای ما نیست»
سکوت آب میتواند خشکی باشد و فریاد عطش؛
سکوت گندم میتواند گرسنگی باشد و غریو پیروزمندانه قحط همچنان که سکوت آفتاب ظلمات است.
اما سکوتی آدمی فقدان جهان است: «فریاد را تصویر کن!»
عصر مرا تصویر کن در منحنی تازیانه به نیشخط رنج،
همسایهی مرا بیگانه با امید و خدا.
و حرمت ما را که به دینار و درم برکشیدهاند و فروخته.
تمامی الفاظ جهان را در اختیار داشتیم و آن نگفتیم که به کار آید، چرا که تنها یک سخن، یک سخن در میانه نبود: آزادی! ما نگفتیم، تو تصویرش کن!
***
چیزی که در زندگی ایران درّودی بسیار برجسته است استفاده او از«حق انتخاب» است. ایران، منتظر نمانده است تا انتخاب شود، ایران انتخاب کرده است!بارها ماجرای ازدواجش را از زبان خودش شنیدهام؛ دختری جوان که در شب والنتین ۱۹۶۷ در شهر نیویورک همسرش را «انتخاب میکند»: «گل سرخ را به دستش دادم و خواهش کردم مرا به همسری بپذیرد» و من میاندیشم که هزاران (اگر نگویم میلیونها) تن از دختران ایرانی، پنجاه سال بعد از آن تاریخ، هنوز برای انتخاب همراه و همسفر زندگیشان منتظر مینشینند تا انتخاب شوند!
این چنین است که ایران درّودی وقتی در لندن سخنرانی میکند و صحبت از مظلومیت زن ایرانی میشود، پاسخ میدهد: «آیا کسی این جا هست که فکر کند من مظلوم هستم؟!»، هیچکس دست بلند نمیکند و ایران نتیجه میگیرد که اگر زنی مظلومیت را انتخاب نکند، هیچ فرد و نهاد و قانونی مظلومیت را به او تحمیل نمیتواند کرد!
و البته پس از اندکی مکث ایران میافزاید که اگر مجبور به انتخاب بین ظالم بودن و مظلوم بودن شود، هیچ گاه ظالم بودن را انتخاب نمیکند و این نقطه تعادل بین جنگجو بودن او و هنرمند بودن اوست، تعادل بین مردانگی و زنانگیاش؛ و دلنشینی او شاید از همین جا برمیخیزد.
***
دو سال پیش در جلسه رونمایی از سیزدهمین چاپ کتاب خاطرات ایران درّودی در موزهی هنرهای معاصر شرکت کردم؛ نمیدانم اکنون این کتاب به چاپ چندم رسیده است، اما میدانم که کتاب او را باید بارها خواند. کتاب «در فاصله دو نقطه…!» را «نشر نی» منتشر کرده است. خواندن این کتاب تنها مرور زندگی شخصی و هنری ایران درّودی نیست بلکه بازخوانی دورهای از سرگذشت ماست، از آن چه بودیم، آن چه هستیم و آن چه میتوانستیم بود!بگذار من نیز _ نه همچون شاملو، بزرگ و عمیق و صاعقهدار که در حد بضاعت خود _ شعری تقدیم تو کنم که تنها شعر است که میماند!
تو تصویر کردی فریاد را
نه بر بومهای عریض سپید
با رنگهای سرخ و بنفش و شرارههای برّندهی نور،
تو تصویر کردی فریاد را
با شاخهای از گل سرخ
که سکوتِ نشستن و انتظار را
با جملهای عاشقانه
برای همیشه شکست!
دکترمحمدرضاسرگلزایی ـ روانپزشک
مطالب مرتبط
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=269