نام کتاب: شاگرد قصاب (The Butcher Boy)
نویسنده: پاتریک مک کیب (Patrick McCabe)
ترجمه: پیمان خاکسار
انتشارات: چشمه – چاپ پنجم – ۱۳۹۵
رمان «شاگرد قصاب» نوشته «پاتریک مک کیب» ایرلندی که به دو صورت «اول شخص» و «سیال ذهن» روایت شده است، به توصیف دنیای یک نوجوان دارای اختلال روانی میپردازد. «مک کیب» بهخوبی توانسته حال و هوای بزهکارانه زندگی شخصیت اصلی داستان یعنی «فرنسی برادی» را تصویر کند و انگار در پی توضیحی است برای هویت و شخصیت «فرنسی».
با خواندن این رمان میتوان دنیا را از دید یک نوجوان با مشکلات روانی و اختلال سلوک دید و به این موضوع پی برد که چنین بیمارانی الزاما از روی قصد و نیت پیشین، دست به اذیت و آزار دیگران یا خودشان نمیزنند. البته برای داستان «شاگرد قصاب» نمیتوان چنین تعریفی کرد که قصد دارد با ذکر خاطرات یک نوجوان دارای مشکلات روانی، جامعهاش را به نقد بکشد، بلکه «پاتریک مک کیب» که قهرمان داستانش یعنی «فرنسی» را از طبقه کارگر انتخاب کرده سعی کرده با نوعی نگاه جبر باورانه، عوامل محیطی و وراثتی را در شکلگیری شخصیت های داستانش پررنگ جلوه دهد. پدری که به الکل اعتیاد دارد و مادری نیمه مجنون و محیط تربیتی خشن. این ایده حتی در عنوان اثر «شاگرد قصاب» قابل رویت است.
نخستین تنش مهم داستان، درگیری «فرنسی» و «فیلیپ» است که با توجه به زمینهسازی های اولیه بهمثابه مبارزهای طبقاتی جلوهگر میشود. نویسنده با منشی کم و بیش بغض آلود، «فیلیپ» برآمده از طبقه مرفه را معرفی میکند:
او تمیز است، خانواده خوبی دارد، درس خوان است، دانش زیادی دارد و گنجینهای دارد از کتابهای «کمیک استریپ». اما این همه صفت مطلوب را «مک کیب» طوری ارایه میدهد که «فیلیپ» در نظر خواننده نه تنها شخصیت جذابی از کار در نمیآید، بلکه تمام بلاهای بیدلیلی که «فرنسی» بر سر او میآورد، برای ما لذت بخش جلوه میکند. خشم ما از رستهای که فیلیپ نماینده آن است، وقتی شدت میگیرد که مادر فیلیپ فرنسی و خانوادهاش را مشتی «خوک» مینامد.
داستان «شاگرد قصاب» دارای طنز سیاه است. یک نمونه مهم از این طنز سیاه، به این ترتیب است:
«به سوسیس گفتم اعدامم میکنن؟ امیدوارم اعدامم کنن. نگاهم کرد و گفت متاسفم فرنسی ولی دیگه از اعدام خبری نیست. گفتم دیگه از اعدام خبری نیست؟ یعنی چی! این کشور داره کجا میره؟»
هر چند بعضی وقتها هم «فرنسی» ما را یاد عاقلی که خود را به دیوانگی زده است میاندازد، به عنوان مثال در جایی از داستان میگوید:
«دوست داشتم توی صورتش بخندم: چه طوری تنهایی آدم تمام میشود؟ خندهدارتر از این نشنیده بودم.»…
مترجم این کتاب «پیمان خاکسار» توانسته این رمان را با توجه به دشواریهای روایت سیال ذهن به خوبی و روان ترجمه کند و خود در مورد این اثر میگوید:
«این رمان از مشهورترین آثار ادبیات ایرلند است و آن را جزو ده کتاب برتر در تاریخ ادبیات ایرلند، در کنار نویسندگانی چون جیمز جویس، ساموئل بکت، فلن اوبراین و … میدانند. از طرفی «شاگرد قصاب» در فهرست ۱۰۰۰ رمانی که پیش از مرگ باید بخوانید نیز هست.»
همچنین مترجم در مقدمه کتاب پیشنهاد میکند، خواننده قبل از شروع کتاب، آهنگ «شاگرد قصاب» که یک ترانه فولک انگلیسی است را به خصوص با اجرایی که به «برادران کلنسی» متعلق است گوش کند. عنوان کتاب از این ترانه گرفته شده است.
علی محمدی _کارشناس ارشد روانشناسی
مطالب مرتبط
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=474