طبیعت ثانوی ( علم مغز و معرفت بشر )
نویسنده : جرالد م . ادلمن
مترجمین : خسرو پارسا ،محمدرضا خواجهپور
ناشر : فرهنگ معاصر
آیا می توانید آگاهی را تعریف کنید یا آن را اندازه بگیرید؟
چگونه می توان از آگاهی، آگاه شد؟
ذهن چیست و چگونه با عملکرد مغز و بدن ارتباط پیدا می کند؟
انسانی که همواره در جستجوی مامنی از باورها و ارزش ها است، چگونه می تواند از این حصر فیزیولوژی آزاد شود و به کاوش ذهن بپردازد؟
آِیا می توان ذهن را شناخت؟ و چگونه انسان دانش را کسب می کند؟
به قدمت شکل گیری تاریخ روان شناسی و حتی پیش از آن، بشر همواره درگیر چنین پرسش هایی بوده است. مکاتب و نظام های فکری متعددی در حوزه فلسفه و روان شناسی برای شفاف سازی این پرسش ها به وجود آمدند. همچنین معرفت شناسی (Epistemology) همواره در صدد پاسخ دادن به این پرسش بوده است که انسان ها چگونه اطلاعات را از محیط کسب می کنند و دانش را به دست می آورند یا آگاهی آن ها چه تفاوتی با آگاهی دیگر جانوران دارد.
فیلسوفان خرد گرا (Rationalist) همواره معتقد بوده اند که غریزه های فطری که به صورت پیشینی در ذهن جای گرفته اند، عامل مهمی در کسب دانش و ایجاد آگاهی برتر در انسان می شود، از سوی دیگر طرفداران اصالت تجربه (Empiricist) ذهن را منفعل فرض کرده و برای پاسخ دادن به پرسش های مربوط به فلسفه شناخت و آگاهی، متکی بر تجربه حسی هستند.
جرالد ادلمن ( Gerald M. Edelman) ایمونولوژیست و پژوهشگر علوم اعصاب، در کتاب طبیعت ثانوی (Second Nature) ، نگاهی متفاوت به ذهن و شناخت آن داشته است. وی که دانش آموخته رشته پزشکی در دانشگاه پنسیلوانیا و همچنین فارغ التحصیل رشته های فیزیک و شیمی از دانشگاه راکفلر نیویورک است، سال ها به مطالعه و پژوهش درباره ساختار شیمیایی پادتن ها پرداخت که دستاورد آن علاوه بر کسب جایزه نوبل، نظریه پردازی در حوزه نوروزیست شناسی و علوم اعصاب بود که منجر به ارائه نظریه ” داروینیسم عصبی “ و نظریه ” آگاهی “ شد .
کتاب طبیعت ثانوی، تالیف ارزشمندی است که نگاهی متفاوت به موضوع آگاهی دارد . برای فهم بهتر این کتاب، مطالعه و آشنایی با مفاهیمی همچون، نظریه فلسفی شناخت یا معرفت شناسی، مکتب خرد گرایی، فلسفه اصالت تجربه، هستی شناسی، ساختارگرایی و ایدئولوژی های کاهش گرایانه و همچنین مفاهیمی مانند اپی ژنتیک یا معرفت شناسی ژنتیک لازم است. از سوی دیگر خواندن نظریه ها و آرای فیلسوفانی مانند رنه دکارت، امانوئل کانت، ویلهم هگل و زیگموند فروید و مطالعه مباحثی مانند نظریه تکاملی داروین، مقدمات نوروساینس و ساختار مغز به فهم بهتر بخش های کتاب کمک می کند.
نظریه فلسفه شناخت بر اساس ساختارهای مغزی (Brain-based Epistemology) موضوع مهم ارائه شده در این کتاب است و دیدگاه هایی را که آگاهی را محصول کارکرد مطلق مغز می دانند یا آن را با الگوریتم های کامپیوتری شبیه سازی می کنند، به چالش می کشد.
این نظریه به اندازه کافی علمی نیست و نمی توان آن را هم صرفا بر پایه اصول مکاتب رون شناسی و فلسفی تبیین کرد. در حقیقت یک نظریه ترکیبی است که مغز را به عنوانی که از یک سو توسط سیم کشی های نورونی نامحدود و تصادفی و از سوی دیگر به واسط تعامل آن با بدن و محیط، تجسم پیدا کرده و دارای آگاهی برتر می شود، مورد بررسی قرار داده است.
تا کنون دانشمندان در تلاش بوده اند تا با استفاده از روش های علمی، آگاهی و خاستگاه آن را توصیف و تبیین کنند، اما به دلیل اثبات ناپذیر بودن و تکرار ناپذیر بودن آن موفق نشده اند. در حوزه علوم فلسفی و روان شناسی نیز هیچ دیدگاهی موفق نشده است تا همبستگی میان آگاهی و بیولوژی مغز را نشان دهد اگرچه عقل سلیم به ما می گوید که چنین رابطه ای وجود دارد.
جرالد ادلمن در نظریه ترکیبی خود، در فصل های خلاقیت ، وضعیت های نابهنجار، علیت و خطاهای حسی و ارزش ها به اغلب ابعاد تفکر و ذهن پرداخته و با استفاده از مفاهیم فلسفی، روان شناختی و بیولوژی آن ها را مورد بررسی قرار داده است.
پروفسور ادلمن در این کتاب به تشریح این مسئله می پردازد که چگونه خود آگاهی در پستاندارانی با مغز متکامل تر، وضعیتی هسته ای و ایستا دارد در حالی که درانسان، ویژگی بازگشتی و انعطاف پذیری مغز این امکان را به وجود می آورد که بتوان از آگاهی، آگاه شد. این دانشمند علوم اعصاب در کتاب خود میان ” آگاهی نخستین” و ” آگاهی دوم یا برتر ” تفاوت قائل شده و در تلاش بوده است تا شیوه شکل گیری سیستمی از امیال، ارزش ها، باورها، خلاقیت و اخلاقیات را با مکانیسم های مغزی و ارتباط آن با بدن و محیط تشریح کند.
کتاب طبیعت ثانوی متشکل از ۳۰۰ صفحه است واگرچه منبع بسیار ارزشمندی برای علاقه مندان و پژوهشگران حوزه فلسفه، علوم اعصاب شناختی، روان شناسان و روان پزشکان به شمار می رود، اما رسم الخط پیچیده و سخت فهمی که مترجم برای برگردان آن از متن انگلیسی به فارسی انتخاب کرده است، می تواند از ارزش آن کاسته و فهم آن را دشوار کند.
نگاهی اجمالی به منبع اصلی کتاب و مقایسه آن با متن برگردان شده، خبر از ناسازگاری ترجمه با متون ساده و قابل فهم امروزی می دهد و نیاز به مترجم دیگری را که قادر باشد این متن پیچیده را به متنی سلیس تر و قابل فهم تر تبدیل کند، احساس می شود. این در حالی است که ترجمه نیز باید مانند متون علمی از اعتبار کافی برخوردار باشد و اکثر مترجمین در استفاده از چهره نوشتاری آن به اجماع رسیده باشند، نه این که سلیقه شخصی مترجم بر سادگی و قابل فهم بودن آن برای اکثر مردم ارجیحت پیدا کند.
در پایان چند نمونه از جملاتی که با رسم الخط پیچیده مترجمین در کتاب آورده شده است، به اشتراک گذاشته می شود. امید به این که چنین کتاب با ارزشی، در آینده با ترجمه ای روان تر و امروزی با معادل سازی های قابل فهم تر وارد بازار شده و در اختیار مخاطبان قرار گیرد.
برای نمونه جمله: As such, it has occupied a central role in the development of philosophical thought
ترجمه مترجم: «به این اعتبار جایگاهی مرکزی در تحول فکر فلسفی داشته است».
ترجمه روان تر: «به این ترتیب ، نقش مهمی در توسعه تفکر فلسفی ایفا کرده است».
یا جمله: The entire position of traditional epistemology turns around arguments related to the thinking subject and the separate world that subject must confront
ترجمه مترجم: «موضع معرفت شناسی سنتی یکسره حول بحث هایی می گردد که به شخص (سوژه) اندیشنده مربوط است و دنیایی را که او باید با آن روبه رو شود کنار می گذارد».
ترجمه سلیس تر: «موضع معرفت شناسی سنتی حول بحث هایی می گردد که با تفکر سوژه و جهان جداگانه ای که قرار است با آن روبرو شود ، در ارتباط است» .
همچنین جمله:
Scientific thought is grounded largely on a series of conjectures subject to selection by attempts at refutation
ترجمه مترجم: «اساس تفکر علمی تا حدود زیادی توالی گمانه زنی ها است ،مشروط بر آن که انتخاب از طریق سعی در ابطال آن ها صورت گیرد.»
ترجمه روان تر:« تفکر علمی بر یک سری حدسیات و فرضیات شکل می گیرد و در صورتی این فرضیات انتخاب خواهند شد که حداکثر تلاش برای باطل سازی آن ها انجام بگیرد.»
مریم بهریان – دانشجوی دکترای روانشناسی
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=1440