عرفان زدگی در فرهنگ ایرانی
عرفان چیست؟
مذهب را مجموعه گزارههایی تعریف میکنیم که محور آنها رابطه انسان با خداست. در هر مجموعهی معرفتی تعدادی «بدیهیات» وجود دارند که ثابت فرض میشوند و سایر موضوعات را بر اساس آن بدیهیات اثبات یا نفی میکنند.
مذاهب برخلاف علوم و فلسفه، الوهیت را بدیهی فرض میکنند و هستیشناسی، اخلاق و حقوق را بر این اساس تعریف میکنند.
«عرفان» یکی از خوانشهای مذهبی است که در آن بهجای انگارهی خداوندی که انسان در برابر او «مکلّف» است؛ خدا «انسان» را مینشاند که در مرحلهی «وحدت» و «وصال» در اوجِ وجد است و در مرحلهی «کثرت» و «جدایی» در رنج و عذاب. ابیات زیر به خوبی این دو حالت را بیان میکنند:
گر به اقلیم عشق روی آری
همه آفاق گلستان بینی
آنچه بینی دلت همان خواهد
آنچه خواهد دلت همان بینی
(هاتف اصفهانی)
از نیستان چون مرا ببریدهاند
از نفیرم مرد و زن نالیدهاند
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
(مثنوی معنوی_ مولانا جلال الدین)
در این خوانش (قرائت) از مذهب، اذن وصال را «معشوق» میدهد و وظیفهی «عاشق»، انتظار و صبر و امید است نه انجام تعهدات اخلاقی یا مناسک عبادی خاص.
به این ابیات از حافظ شیرازی توجه کنید:
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافری است
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
***
چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدی ست
آن به که کار خود به عنایت رها کنند
***
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد
برخلاف دیدگاه فقها که انجام دقیق «حق الله» را شرط رستگاری میدانند؛ عرفا فقط بر «اشتیاق» و «تسلیم» تاکید میورزند. آخرین داستان طولانی مثنوی (دژ هوشربا یا قلعهٔ ذاتالصُّوَر) بهصراحت بر این موضوع گواهی میدهد.
این تفاوت دیدگاه، ریشهی اختلاف عقیدهی شدید فقها و عرفا بوده که بَر دار شدن حسینبنمنصور (حلاج) و شیخ اشراق سهروردی به رأی فقیهان، نمونههای تاریخی شدت این اختلاف هستند.
عرفان زدگی چیست؟
عرفان زدگی به این معناست که در مناسبات اجتماعی و در موقعیتهای بینفردی بخواهیم از الگوها و انگارههای عرفانی استفاده کنیم. همانطور که گفتهشد انگارههای عرفانی با موضوع رابطهی انسان و خدا مناسبت دارند و استفاده از آنها در مناسبات بین فردی نوعی «سوءاستفاده» محسوب میشود.
نمونه ی سنتی این عرفان زدگی را در عبارت «به خدا واگذار کن» بارها شنیدهایم.
فیلم سینمایی «تنگسیر» نمونهی جالبی از مقابلهی قهرمان داستان با این گزاره است. در این داستان، در حالیکه سهگانهی «زر و زور و تزویر» دست به دست هم دادهاند و دسترنج قهرمان داستان را چپاول کردهاند؛ عرفانزدگان از «زارممد» میخواهند سرش را پایین بیندازد و «به ابوالفضل واگذار کند»!
این داستان حدیث مکرر است. افراد زیادی را میبینیم که شانه از زیر بار مسئولیت اجتماعی خود خالی میکنند؛ در مقابل ظلم و ستم زانو می زنند و آنجا که باید اعتراض کنند، سکوت میکنند و برای این رفتارها توجیهاتی عارفانه میتراشند.
گفتارهای زیبایی که جهان بیرون را آیینهی جهان درون ما میدانند و به ما میآموزند که هر نابسامانی که در جامعه میبینیم بازتاب نابسامانی روحی ما است؛ اگر گسترش پیداکند در جامعه چه شهروندانی خواهیم داشت؟ شهروندانی که تنها واکنش شان به هر معضل اجتماعی فرو رفتن در خود و «مراقبه» است!
نمونه ی مدرن عرفانزدگی نیز در کتابها و فیلمهایی متجلّی میشود که در آنها برای دستیابی به موفقیت تنها داشتن «اشتیاق» و «تصویر ذهنی روشن» کافی است!
فیلم «راز» که متأسفانه بارها با نگاه تأییدی در صدا و سیما به نمایش درآمد و کتاب آن نیز با ترجمههای مختلف به دهها بار تجدید چاپ رسید؛ چنین الگویی را تجویز میکند. این همه محصولات صنعتی و پیشرفت های علمی تنها با «اشتیاق» و «تصویر ذهنی» ایجاد شدهاند یا با برنامهریزی دقیق و پشتکار مستمر؟!
چه باید کرد؟
به عقیدهی نگارنده، درهم تنیدگی فرهنگ ایرانی با ادبیات عرفانی از یک سو و ورود سیل آسای عرفانهای وارداتی از سوی دیگر باعث میشود که «عرفانزدگی» شیوع بالایی داشتهباشد و اغلب ما بدون اینکه آگاه باشیم تحت تأثیر این پدیده قرار داریم. همهی ما نیاز به تأمل و گفتگو راجع به این داریم که اشکال مختلف عرفانزدگی را بشناسیم و بدانیم در چه موقعیتهایی از زندگی تفکّر عارفانه به ما کمک میکند و در چه مواقعی بر عکس، به ما آسیب میزند.
در پایان «دعای آرامش» را ذکر میکنم که وظیفهی «خرد» را تفکیک این موقعیتها میداند:
«خداوندا!
به من آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه تغییر نیافتنی است
و شهامتی، تا تغییر دهم آنچه تغییر یافتنی است
و خردی که تفاوت این دو را دریابم!»
دکتر محمدرضا سرگلزایی ـ روانپزشک
Photo From: en.wikiquote.org
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=108