فاشیسم و سینما
پیش از این در مقالات متعددی به طور گذرا به فاشیسم پرداختهبودم که از آن بین مقالات «یونگ و فاشیسم»، «پیشگویی داستایوسکی» و «هانا آرنت، کارل یاسپرز و مسئولیت سیاسی» را میتوانم نام ببرم. در این یادداشت به جنبهی رسانهای شکلگیری فاشیسم اشاره میکنم.
فاشیسم ( Fascism) چیست؟
فاشیسم نوعی از نظام حکومتی است که در آن قدرت سیاسی به خود هالهای قُدسی عطا میکند و ردای مرجعیت دینی بهتن میکند. داستایوسکی در رمان برادران کارامازوف به یکیشدن دولت و کلیسا اشارهکرده و در حکایت «مفتش بزرگ» در همین کتاب بیشتر به آن پرداختهبود.
«دکتر عبدالکریم سروش» هم در کتاب «بسط تجربه نبوی» مقالهای دارد با عنوان ولایت سیاسی و ولایت باطنی که به خلط مبحث ولایت باطنی (که در ادبیات عرفانی ما موضوعی رایج و برجسته است) با ولایت سیاسی ( که علیالقاعده امری مشروط و قراردادی است) پرداختهاست.
همانطور که در مقاله «یونگ و فاشیسم» هم نوشتهام فاشیستها عوامفریب (Populist) هستند، آنها لشگری از اوباش بسیج میکنند و با کمک آنها «نخبگان» را سرکوب میکنند. فاشیستها خود را «مردمی» معرفی میکنند ولی مردمی بودن نقابی بر چهره یک الیگارشی (oligarchy) است. مردم در نظامهای فاشیستی تنها برای «اطاعت از فرامین» و «ستایش پیشوا» فراخوانده میشوند!
یکی از عوامفریبیهای فاشیستها این است که «کاپیتالیست» هستند ولی شعارهای سوسیالیستی سر میدهند! رهبران حکومتهای فاشیستی همواره با حمله کردن به ثروتمندان، صاحبان سرمایه و کارآفرینان خود را همدل و همدرد کارگران و طبقات فرودست نشان میدهند اما در نهایت امپراتوری آنها بر پایه «رانتهای اقتصادی» و انحصارهای بزرگ استقرار پیدامیکند.
نظریهپردازان سیاسی، حکومت «فرانسیسکو فرانکو» در اسپانیا،«بنیتو موسولینی» در ایتالیا و «آدلوف هیتلر» در آلمان را شاخص فاشیسم میدانند. این حکومتها ترکیبی بودند از جایگاه پیامبرگونه پیشوا، ملّیگرایی افراطی، ضدّیت با لیبرالیسم و همزمان ضدیت با سوسیالیسم (بهرغم شعارهای سوسیالیستی) و تمایل به کشورگشایی و نظامیگری (میلیتاریسم).
سینما – تلویزیون در خدمت فاشیسم
روی کار آمدن فاشیستها در اروپا همزمان بود با توسعه صنعت سینما. فاشیستها به تاثیرگذاری سینما واقف بودند و سینما را در خدمت خود گرفتند. سینما این قابلیت را دارد که «روایت» را جایگزین «واقعیت» میکند. تماشاگر سینما چنان تحت تاثیر فیلمی که میبیند قرار میگیرد که گویا خود شاهد بیواسطه صحنههای به اکران درآمده بودهاست. اینچنین است که فاشیسم با کمک سینما میتواند «شبه واقعیت» را بهجای واقعیت بنشاند.
سینما ابزار حکومت فاشیستی میشود تا عقاید غیرمنطقی، اخبار غیرواقعی و دوستیها و دشمنیهای بدون علت را در توده ایجادکند. برای نمونه فیلم پیروزی اراده ساخته Leni Riefenstahl در ۱۹۳۵ را یکی از نافذترین ابزارهای هژمونی نازیها میدانند. این فیلم که بر اساس مراسم کنگره ۱۹۳۴ حزب نازی تهیه شدهبود تصویری ابرانسانی و پیامبرگونه از هیتلر ترسیم میکرد. چشمانی که به آسمان خیره شدهاند و سپس ظهور هواپیمای پیشوا در آسمان و فرود آن، چنان با مهارت چیدهشده بودند که تماشاگر بیآن که بداند چرا ارادت و خضوع نسبت به پیشوا را در درون خود کشف میکرد!
یکی از عقاید و آرمانهای نازیها برنامه «آسانسازی مرگ» بود که به معنای از میانبردن نوزادان و افراد معلول و افراد مبتلا به بیماریهای لاعلاج و عقیمکردن اجباری افراد مبتلا به بیماریهای ارثی بود. پیش از این که هیتلر در ابتدای سپتامبر ۱۹۳۹ این فرمان را صادر کند بستر فرهنگی این فرمان با فیلم مستند «قهرمان گذشته» (۱۹۳۷) فراهم شد و سپس تا سال ۱۹۴۱ پنجاه هزار آلمانی طبق برنامه «آسانسازی مرگ» کشته شدند. در ۱۹۴۱ Volfgang Leibnitz با ساختن فیلم سینمایی «من متهم میکنم» دستان آلوده نظام فاشیستی را شستوشو داد و در دادگاهی نمایشی حکم به برائت جنایتکاران صادرکرد!
قبلا در مقاله ریچارد نیکسون الویس پریسلی غسل تعمید به نقش هنرمندان خودفروخته در شستن جنایات سیاستمداران پرداختهام.
با گسترش تلویزیون، نقشی که سینما به عهده داشت تا اندازه زیادی به دوش تلویزیون گذاشتهشد. حضور تلویزیون در خانهها همانطور که «جورج اورول» در رمان ۱۹۸۴ به تصویر کشیدهاست همچون نماینده ویژه حکومت توتالیتاریست، استقلال فکری و عاطفی شهروندان را به چالش کشید. همانطور که سینمای آلمان فاشیستی هم نقش «پیشقراول» و هم نقش «غسل دهنده» را برای فرمان «آسانسازی مرگ» هیتلر فراهم کردهبود اکنون تلویزیون این دو نقش را بازی میکند. پیش از این در دو مقاله تلویزیون به جای واقعیت: روان پریشی جمعی و دروغ بزرگ و راهی که به ترکستان میرسد به این موضوع پرداختهام.
پینوشت:
آنچه پیرامون «سینمای آلمان هیتلری» نوشتهام از این کتاب برداشت شدهاست:
درآمدی بر انسانشناسی تصویری و فیلم اتنوگرافیک – گردآوری و ترجمه: «ناصرفکوهی» – نشر نی – فصل سینما و فاشیسم.
دکتر محمدرضا سرگلزایی – روانپزشک
مطالب مرتبط
- پیشگویی داستایفسکی
- هانا آرنت، کارل یاسپرس و مسئولیت سیاسی
- ریچارد نیکسون-الویس پریسلی-غسل تعمید
- یونگ و فاشیسم
- دروغ بزرگ و راهی که به ترکستان می رسد!
- تلویزیون به جای واقعیت: روان پریشی جمعی!
Photo From: One Hundred Years of Cinema
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=175