نام کتاب: فراسوی خواب
نویسنده: ویلهم فردریک هرمانس
ترجمه: سامگیس زندی
انتشارات: چشمه – ۱۳۹۴
«ویلهم فردریک هرمانس» (۱۹۲۱ – ۱۹۹۵)، یکی از برجستهترین نویسندگان معاصر هلند است. وی که برنده جوایز متعددی از جمله جایزهی هاینریش بل در سال ۲۰۰۹ شده است، در نوشتههایش دغدغههایی از جنس نویسندگان اگزیستانسیال مشهود است.
رمان «فراسوی خواب» در مورد جوانی است به نام «آلفرد» که برای پیدا کردن شهاب سنگ که موضوع پایان نامهاش است آواره کوهها میشود، سفری که در واقع نمادین است و برای «آلفرد» تبدیل به مسیری معرفتی میشود.
در واقع ماجرای رمان «فراسوی خواب» روایتی از «امید» و در عین حال «تردید» انسان معاصر است. ماجرای تنهایی، ماجرای عدم قطعیت در زندگی روزمره، ماجرای مرگ و زندگی و ماجرای تلاش انسان در میانه این فضای مه آلود «امید و تردید».
تلاش برای رسیدن به هدفی با سختیهای بسیار در دنیایی که هیچ قطعیتی در آن نیست و در نهایت عاجز از دریافتن این پرسش که آیا هدفی که دنبالش بوده، هدفی درست بوده یا خیر؟
در واقع در این رمان چگونگی تبدیل شدن تراژدی انسان بودن را به کمدی، توسط خود انسان امروزی شاهد هستیم، زیرا که با آگاهی به همه این تردیدها، همچنان ناگزیر از ادامه راه و مسیر است، و تاریخ انسان با این آزمون و خطاها پیش رفته و ساخته شده است. و امید به این که روزی همه زجرهای بشری پایان خواهد یافت.
موضوع دیگری که در این رمان مطرح شده، تلاشهای بسیار طاقت فرسایی است که بسیاری از انسانها در راه معرفت و علم انجام دادهاند و در هیچ جایی ثبت نشده است و تاریخ هیچ یادی از آن ها نکرده است. «آلفرد» در جایی از رمان میگوید:
«آه! وقتی پایان نامهام آماده شود، در هیچ جایش نوشته نخواهد شد که با شانههای زخمی و زانوهای خراشیده، با سردرد کوبنده، زیر حملهی پشهها و مگسهای گوشتخوار به دست آمده است. حتا به این هم فکر نمیکنم که آن ها را برای چه کسی تعریف خواهم کرد… ».
معرفی این کتاب را با آخرین جمله آن به پایان میرسانم که به طرز غریبی برایم آشنا بود و من را ابتدا به یاد خودم، سپس کل جهان موجود که در آن هستم انداخت:
«یک شهاب سنگ کامل در دست من است، اما هیچ مدرکی برای اثبات فرضیهای نیست که باید آن را اثبات کنم».
علی محمدی_کارشناس ارشد روانشناسی
مطالب مرتبط
[clear]
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=485