نام کتاب: مادران رسانهای پدران دیجیتال
نویسنده: یلدا اولز
مترجم: راضیه نیکطلب
ناشر: اگر
در سال 2009، پژوهشگران از تعدادی از والدین و دانشآموزان دبیرستانی تقاضا کردند، به سوالاتی در مورد روش استفاده از تلفن همراه در نوجوانان پاسخ دهند. آنها دریافتند، والدینی که از فناوری بهعنوان ابزاری برای تجسس، استفاده میکردند، فرزندانشان صداقت کمتری داشتند و بهندرت اطلاعاتشان را در اختیار پدر و مادرشان قرار میدادند. در مقابل، والدینی که به اندازه کافی شکیبا بودند تا فرزندانشان با آنها تماس بگیرند یا درباره موقعیتی که قرار دارند و روابطی که برقرار کردهاند، توضیح بدهند، صداقت و اعتماد بیشتری دریافت کردند. این پژوهش نشان داد، وقتی نوجوانان احساس کنند که والدینشان در فضای مجازی بهدنبال مداخله و کنترل آنها هستند، بیاعتمادتر و پنهانکارتر میشوند.
در پژوهشی دیگر، محققان بهدنبال پاسخ این پرسش بودند: «آیا نقص تمرکز در دانشآموزان، عارضه جانبی بمباران دادهها در زمانه دیجیتال است؟»
آنها در سال 2011 از شرکتکنندگان داوطلب -هنگام تماشای همزمان تلویزیون و کار با کامپیوتر- فیلمبرداری کردند و سپس دریافتند: «افراد در هر دقیقه چهار بار تمرکزشان را بین این دو رسانه سوئیچ میکنند». زمانی که این پژوهش را با پژوهشی دیگری (انجام گرفته در سال 1997) مقایسه کردند، دریافتند: «سرگردانی ذهن انسان، پیش از مواجهه افراد با انفجار عظیم دادهها وجود داشته است.»
پژوهشهای بالا در کنار موضوعات تحقیقات دیگری مانند: «آیا افزایش پرخاشگری با انجام بازیهای ویدیویی خشن ارتباط دارد؟ یا استفاده از تبلت و تلفن هوشمند در کلاس درس باعث حواسپرتی یا افت عملکرد تحصیلی دانش آموزان میشود؟» نمونههایی از تحقیقاتی است که «دکتر یلدا اولز» در کتاب «مادران رسانهای – پدران دیجیتال» به اشتراک گذاشته است تا دیدگاهی مبتنی بر «داده و اطلاعات» را جایگزین دیدگاه مبتنی بر «ترس و وهم» کند.
دیتائیسم یا عصر کیش اطلاعات، در جوامع مختلف با سرنوشتهای متفاوتی مواجه شده است.
گوگل، فیسبوک، توئیتر و اینستاگرام در چند دهه اخیر به واسطه ارائه الگوریتمهای کم خطا و دادههای فستفودی، بهسرعت توانستند مخاطبان قابل توجهی برای خود دست و پا کنند. اما بسته به آزاد یا بسته بودن و پیچیدگی و حجم اطلاعات، در داد و ستدهای ارتباطی، واکنش افراد به این سیستم متفاوت شد.
همچنین افراد در برابر تغییراتی که مغایر با ارزشهای دورههای پیشین بود، واکنشهای متفاوتی را از «عصیان» تا «پذیرش» نشان دادند.
واکنش مبتنی بر «فضای هراس» و گفتمانهایی شبیه به :«طوفان فضای مجازی فرزندانمان را با خود خواهد برد»، یکی از شیوههای رایج رویایی با این تغییرات است. درواقع هرچه ناامنی بیشتری در فضای روانی جامعه حاکم باشد، میل به ارجح شمردن نظرات غیرکارشناسانه، عادتی و عرفی به پژوهشهای علمی و مبتنی بر آمار و دادهها افزایش پیدا میکند. نویسنده این کتاب، تلاش کرده است با مرور پژوهشهای متعدد در زمینه کودک و رسانههای دیجیتال، باورهای عوامزده و مبتنی بر قواعد زمانههای پیشدیتائیسم را به چالش بکشد و شکاف میان بومیان دیجیتال و مهاجران دیجیتال را کمتر کند.
کتاب «مادران رسانهای پدران دیجیتال»، سه بخش دارد:
بخش اول به اصول ابتدایی «فرزندپروری زمانه دیتائیسم» میپردازد. در این بخش، نویسنده پژوهشهایی را ارائه میدهد که مغز دیجیتال و پردازش اطلاعاتی مغز کودکان یا همان بومیان دیجیتال را تشریح میکند.
در بخش دوم، دیدگاههای انتقادی رایج درباب چالشهای حضور در شبکههای اجتماعی مطرح میشود. اختلالات روانشناختی زمانه عصر دیجیتال که توسط رسانهها تولید میشوند -مانند میل به مشهور شدن و دیده شدن یا اختلال «فومو» به معنای ترس از دستدادن انتخاب- نیز در این فصل مورد بررسی قرار گرفتهاست.
در بخش سوم، نویسنده مجموعهای جامع از پژوهشهای انجام گرفته در زمینه «یادگیری در عصر دیجیتال» را به اشتراک میگذارد و به باورهای عادتی و عوامفریبانه رایج درباره شبکههای اجتماعی و فضای مجازی و غربال آن از نتیجه تحقیقاتی درباره اثربخشی فضای مجازی بر تحولات فرهنگی، آموزشی و اجتماعی میپردازد.
برای نمونه در این بخش باورهایی مانند: «افزایش انتشار کتابهای الکترونیکی در مقایسه با نشریات کاغذی، سرانه مطالعه را کاهش داده است»؛ «اینترنت بر عملکرد حافظه تاثیر منفی دارد» و … مورد نقد و بازنگری قرار گرفته است.
مطالعه این کتاب ارزشمند به والدین کمک میکند، از یک سو از مهارت «تفکر نقاد» بهره بگیرند و گزارههای عادتی و عرفی درباره فضای مجازی را به چالش بکشند و این مهارت را در فرزندانشان ارتقا دهند تا تهدیدها، چالشها و عارضههای جانبی فناوریهای مدرن کاهش پیدا کند. از سوی دیگر، شیوه بهرهبری از تفکر خلاق -بهعنوان مهارت و سواد پایهای قرن بیست و یکم- به بومیان و مهاجران عصر دیجیتال در این کتاب آموزش داده میشود تا افتادن در تله باورها و پارادایمهای از کار افتاده کاهش پیدا کند و از فضای مجازی بهعنوان بستری برای آفرینشگری و کارآفرینی استفاده شود.
مریم بهریان _ دانشجوی دکتری روانشناسی
.
مطالب مرتبط
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=11994