مدیریت بَدَوی یک کلانْشهر!
۱- «ابن طفیل» طبیب و فیلسوف اندلسی در قرن دوازدهم میلادی کتابی نوشت با عنوان «حیّ بن یَقظان» که معنای آن «زنده، پسر بیدار» است. ماجرای این کتاب قصّهٔ فیلسوفی است که در سفری دریایی «کشتی شکسته» میشود و سرنوشت او را به جزیرهای میافکند که هیچ تمدنی در آن وجود ندارد.
این فیلسوف که همچون «رابینسون کروزوئه» رمان «دانیل دوفو» در آن جزیره جستجو میکند با مردی مواجه میشود که در کودکی و در سفری دریایی والدینش را از دست داده و همچون فیلسوف به تنهایی به آن جزیره فروافکنده شدهاست. فیلسوف در گفتگو با این مرد دور افتاده از تمدن در مییابد که او به تمام باورها و دیدگاههای فیلسوفانه او رسیده است. نویسنده این قصه میخواهد بگوید که آدمیزاد اگر به حال خود رها شود و خود به تأمّل و تفکّر و مشاهده بپردازد قادر به کشف حقایق بنیادین هستی میشود.
۲- در سال ۱۷۹۸ میلادی شکارچیان در جنگل «بولونی» فرانسه پسر نوجوانی را یافتند که با گذشتهای نامعلوم در جنگل تنها ماندهبود و بدون مربّی و خارج از تمدن موفق به بقا در طبیعت شدهبود. پزشکی فرانسوی به نام دکتر «ایتار» تربیت این کودک وحشی را به عهده گرفت و تا حدی توانست او را اهلی کند. اما اهلی شدن کودک وحشی به یاد گرفتن پارهای کارهای ساده روزانه از قبیل لباس پوشیدن و شستشوی خویش محدود ماند و او تا پایان عمر کوتاهش از حدّجانوران دست آموز فراتر نرفت.
۳- این که کدام رفتارهای ما فطری و غریزی هستند و کدام رفتارهای ما فرهنگی و مدنی، مورد اختلاف نظر جدّی است.
گروهی از مردم به شدّت طرفدار «زندگی طبیعی» هستند و زندگی طبیعی را موجب سلامتی و طول عمر بیشتر میدانند. این افراد فراموش کردهاند که مسواک زدن و واکسیناسیون که به طور قطع سلامت و طول عمر را بیشتر میکنند به هیچ وجه «طبیعی» نیستند. به همین صورت هم گروهی از نظریهپردازان باور دارند که مردمان بدوی و ایلیاتی خردمندتر و حقیقتبین تر هستند چون به طبیعت نزدیکترند و ذهنشان به تمدن «آلوده» نشده است. اما دادههای میدانی نشان میدهند که مردمان قرون و هزارههای گذشته (که طبیعیتر از ما زندگی میکردهاند) طول عمری کوتاه تر از ما داشتهاند و مردمان بدوی و ایلیاتی نیز از شهر نشینان حکیمتر و خردمندتر نیستند!
۴- آنچه باعث بیماری و بیخردی در انسان معاصر میشود ، صنعت و تکنولوژی نیست، بلکه مدیریت غریزی، و بدوی و ایلیاتی جامعه صنعتی و ابزار تکنولوژی است: هدایت هواپیما بیش از راندن گاری نیاز به آموزش دارد و تکیه بر غریزه و احساس برای یک خلبان کمتر از یک شتربان مفید است.
دم کردن گل گاو زبان کمتر از جرّاحی چشم نیاز به آموزش دارد و شمّ و احساس و عشق در درمان بیماران با دمنوش اهمیت بیشتری پیدا میکند تا در پیوند قرنیه!
بیشتر مشکلاتی که انسان شهر نشین با آنها دست به گریبان است ناشی از این است که می خواهد با همان اصول شترچراندن و گل گاو زبان نوشاندن به مدیریت فرودگاه و بیمارستان و کلانْ شهر بپردازد.
پینوشت: درباره «فطرت و فرهنگ» فصل پنجم کتاب «ظلم، جهل و برزخیان زمین» نوشته «محمد قائد» انتشارات «طرح نو» بحثی مفصل و راهگشا دارد.
دکتر محمدرضا سرگلزایی ـ روانپزشک
مطالب مرتبط
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=304