نام کتاب: منشأ درد ما جای دورتری است
نویسنده: آلن بدیو
ترجمه: بهروز عارفی
انتشارات: نشر دیبایه
كتاب «منشأ درد ما جای دورتری است» متن سخنرانی «آلن بدیو» در سمیناری است كه چند روز پس از كشتار سیزدهم نوامبر ۲۰۱۵ برگزار شد. در این حوادث، یک رشته از حملات تروریستی در منطقههای مختلف شهر پاریس منجر به کشتهشدن ۱۳۰ نفر و مصدومیت تعداد زیادی از شهروندان فرانسوی شد.
وی ابتدا سعی می کند که ساختار جهان معاصر را برای حضار توضیح دهد که همانا غالب شدن ساز و کارهای سرمایهداری به خصوص در ۳۰ سال اخیر است. که از آن به عنوان پیروزی سرمایهداری در این چند دهه نام میبرد که یکی از آن ها «پیروزی ذهنی» است:
اما یک پیروزی ذهنی هم این پیروزی عینی سرمایهداری را همراهی میکند و آن نابودی کامل این ایده است که آیا راه دیگری ممکن است؟ ایده ذهنی که خود صاحبان سرمایه بیش از پیش بر آن دامن میزند.
وی در مورد دولتها اعتقاد دارد که آن ها فقط نوعی «میانجی» این ساختار گسترده جهانی هستند و این کمپانیهای بزرگ هستند که ابتکار عمل را در دست دارند. اما به عقیده وی در خیلی جاها امپریال از این هم جلوتر میرود و به جای پذیرش مسئولیت خطیر و پردرد ایجاد دولتهای زیر قیومیتِ متروپل، خیلی ساده دولتها را نابود میکند.
زیرا که از این طریق میتوان حوزههای جغرافیایی مملو از ثروت خفته، منطقههای آزاد، همراه با هرج و مرج و بدون وجود دولت به وجود آورد که در آن ها، در نتیجه، لازم نیست با هیولای ترس آوری که همواره یک دولت است وارد بحث شد، حتی اگر این دولت ضعیف باشد. و خیلی راحتتر می توانند با دارو دستههای مسلح که خود دارای قدرت بازرگانی هستند مذاکره کنند که مثال واضح آن داعش است. هر چند که آن ها نیز عمر کوتاه خود را داشته باشند.
به طور کلی آن ها را حوزههایی به خصوص در آفریقا و خاورمیانه میدانند که باید یک دولت را کاملا نابود کرد و حوزه هرج و مرجی ایجاد کرد که همه در آن شاکیاند و گاهبهگاهی به صورت نظامی در آن ها دخالت کرد. مانند عراق، لیبی، مالی، آفریقای مرکزی و حتی یوگسلاوی و … .
بدیو در جای دیگری به طبقه متوسط جهان اشاره میکند که ۴۰ درصد جمعیت جهان و ۱۴ درصد ثروت جهان را در اختیار دارند در مقابل ۱۰ درصد جمعیتی که ۸۰ درصد ثروت جهان را در اختیار دارند و ۵۰ درصد جمعیتی که تقریبا هیچ ندارند. و عنوان میکند که هدف عمده این 40 درصد طبقه متوسط که به هرحال به بخش نسبتا ضعیفی از منابع جهانی دسترسی دارند این است که «به سوی توده بزرگ تهیدستان پرت نشده و با آن ها هم هویت نگردد.»
و به این دلیل این طبقه متوسط در تمامیت خود نسبت به نژاد پرستی، خارجی ستیزی و تحقیر تهیدستان نفوذ پذیر است و بدیو یکی از ریشههای اصلی این اعمال تروریستی را در این مساله میداند.
در جهانی که این ۵۰ درصد تهی دستان که بیش از دو میلیارد نفر میشوند هیچ شمرده میشوند چون سرمایه، آن ها را هیچ شمرده است، به این معنی که «آن ها نه مصرف کنندهاند و نه نیروی کار. زیرا برای سرمایه، افراد به این دو شیوه امکان موجودیت دارند، بروز این چنین خشونتهایی دور از ذهن نیست.»
در آخر بدیو به جمعبندی بحث و تلاش برای ایجاد اندیشهای متفاوت میپردازد:
«در اینجاست که من به تراژدی «فدرا»، اثر «راسین»، میاندیشم. آنگاه که فدرا مجبور است عشقش را که عشقی جنایتبار است اعتراف کند، میگوید: «درد من از راه دوری میآید». ما نیز میتوانیم بگوییم که منشأ درد ما جای دورتری از مهاجرت، اسلام، خاورمیانه ویران شده، آفریقای به غارت رفته، و … است. منشأ درد ما شکست تاریخی کمونیسم است.»
در واقع، از خیلی دور میآید. منظور من از «کمونیسم» فقط نام آن است، نام تاریخی که برای جدایی از ساختار سرمایهداری سلطهگر اندیشهای استراتژیک ارائه کرد. احتمالا مُهر این شکست از میانه سالهای دهه هفتاد قرن گذشته زده شد. به همین جهت است که زمانبندی که ما پیشنهاد میکنیم از سالهای دهه هشتاد آغاز میشود، هنگامی که آثار زیانآور شکست به شکل انرژی جدید سرمایهداری احساس شد.»
در ادامه این بخش بدیو به توضیح شرایط لازم برای بازگشت به سیاست رهاییبخش میپردازد و معتقد است فقدان اندیشه و سیاستی در جهانی که از درون سرمایهداری جدا باشد، چیزی است که ما از آن رنج میبریم. و علت این خشونتها هم در اثر فقدان این اندیشه و سیاست است. و معتقد است این «اندیشه نو» باید به وجود آید:
«وضعیت اضطراری است، ولی یک اضطرار استراتژیکی که شامل همه میشود. این کار عمده است، کاری برای همه. این کارِ اندیشه است. دیدگاهی که تلاش خواهد کرد کاری کند تا تاریخ کج بشریت مسیر خود را تغییر دهد و از بدبختی تیره و تاری که در حال فرو رفتن در آن است دور شود. من ذاتا خوش بین ثابت قدمی هستم، لذا فکر میکنم که در آینده چنین خواهد شد. اما وقت تنگ است. وقت تنگ است…»
علی محمدی _ دانشجوی دکتری روانشناسی
مطالب مرتبط
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=579