نام کتاب: نامباوری ( باور به قدرت جادویی نامها)
نویسنده: دکتر نظام بهرامی کمیل
ناشر: پویه مهر اشراق
تا به حال به این موضوع فکر کردهاید، که چرا برخی نام ها در یک جامعه ارج و قرب ویژه ای پیدا میکنند، تکرار میشوند، گاهی تا سر حد پرستش و تقدس نیز پیش میروند و تا جایی خاصیت جادویی پیدا میکنند که بر مهمترین تصمیمهای فردی، اجتماعی، سیاسیمان تاثیرگذار میشوند؟
پدیده «نام باوری یا نامیسم» شکلگیری باور به قدرت اسرار آمیز نامها را بهخوبی تبیین میکند. دکتر نظام بهرامی کمیل جامعهشناس، در تازهترین اثر خود، از ایده نامباوری (Namism) برای تحلیل رابطه زبان با ساختار فکری ایرانیها و نهادهای اجتماعی استفاده میکند.
این کتاب 60 صفحه دارد و شامل 2 گفتار و 19 بخش است که نام باوری در جامعه را مورد تحلیل قرار داده و الگوهای زبانی جامعه نام باور را معرفی میکند.
نویسنده در نخستین بخش گفتار اول که نام باوری را در زبان مورد بحث قرار میدهد به ارتباط میان کلمه و معنا میپردازد، وی مینویسد:
«زبان مهمترین نظام نمادین است و رابطه دال و مدلولی در این سیستم بیش از هر نظام نمادین دیگری وجود دارد. در واقع هیچ ارتباط ذاتی بین یک کلمه مانند درخت (دال) و معنا و مصداق آن در جهان خارج و حتی تصور معنایی آن ( مدلول ) در ذهن افراد وجود ندارد.»
به همین دلیل معنا و تصویری که یک جنگلبان از درخت دارد با معنا و تصویری که صاحب یک کارگاه چوببری از درخت دارد متفاوت است. اما در اکثر فرهنگها این قراردادی بودن فراموش شده و بین دال و مدلول نوعی رابطه طبیعی و ذاتی برقرار میشود. به همین دلیل اگر نام فردی «رستم» باشد، انتظار میرود که دارای هیکل و زور بازوی زیادی باشد.
در بخش نام باوری و اسطوره، موضوع زبان و اسطوره مورد بررسی قرار گرفته است، این که چگونه با آفرینش و اختراع نخستین کلمه، انسان از سیطره طبیعت خارج شد و اولین قدم را برای چیرگی بر تایید برداشت.
دکتر بهرامی به نقل از «ارنست کاسیرر» فیلسوف نو کانتی آلمانی و تاریخنگار فلسفه غرب مینویسد:
«با نخستین کلمه، جهان انسانی آغاز به آفرینش کرد، پیش از این لحظه، انسان هنوز هستی پیدا نکرده بود، بلکه به مثابه حیوانی، طبیعت او را در تصرف خویش داشت. کلمه بود که او را آفرید.»
باور داشتن به قدرت راز آلود و اسرار آمیز نامها در مذاهب، موضوع دیگری است که نویسنده در گفتار نخست کتاب به آن پرداخته است.
در این بخش نویسنده به ما میگوید که چگونه در مذاهب مختلف، کلمات به عنوان نیروی آغازینی که جهان بیسامان را به جهان دینی و اخلاقی بدل کرده است، مورد پرستش، ستایش و تقدس قرار گرفتهاند. این که در قرآن کریم نیز به قدرت مرموز اسم و باور آن بسیار تاکید شده، تا جایی که تمام سورههای قرآن با «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز میشود، در صورتی که میتوانست با «الله الرحمن الرحیم» شروع شود یا قدرت واژهها در ادیان هندی که حتی بر فراز قدرت خدایان جای میگیرند از نمونههای این بخش است.
دکتر بهرامی کمیل در مبحث «نامباوری در میراث فرهنگی» توضیح میدهد، که چگونه برای «انسان نامباور»، سایه، تصویر، دست خط و هر نشانی از یک فرد میتواند با خود آن فرد برابر باشد و به دنبال آن پدیده تغییر پیدا کردن نامهایی که مربوط به گنجینه تاریخی و فرهنگی ما است را مورد نقد قرار میدهد. این که چگونه تغییر نام میدان نقش جهان «که قدمتی سیصد ساله دارد، یا تغییر نام مناسک فرهنگی مانند چهارشنبه سوری به چهارشنبه آخرسال»، سیزده به در به روز طبیعت، مسجد سپهسالار به مدرسه عالی شهید مطهری علاوه بر هزینهساز بودن به مظاهر عقبماندگی و عقبماندن توسعه بدل میشود.
در گفتار دوم کتاب نویسنده از الگوهای زبانی در جوامع نام باور رونمایی میکند. به نقل از نمونههای کتاب، در کره شمالی از الگوی یکتا کردن استفاده میشود و طبق دستور مقامات، افراد تازه متولده شده نمیتوانند نام رهبر، پدر و پدر بزرگ رهبر را بر فرزندانشان بگذارند. همگانی کردن و وصلهای کردن نیز از الگوهای زبانی در جوامع نام باور است که نویسنده به تفضیل به آن پرداخته است. برای نمونه وقتی از کلماتی مانند روشنفکر دینی یا دموکراسی اسلامی یا جمهوری ایرانی استفاده میکنیم، با وضعیت وصلهای کردن روبرو هستیم.
دکتر بهرامی کمیل در این گفتار، الگوهای زبانی «پنهان» و «تحریف» را از شیوههای ایجاد ابهام و پنهانکاری معرفی میکند.
تبدیل عبارت شفاف «اخراج کارکنان» به واژه در ظاهر زیبا اما مبهم «سیاست تعدیل نیرو»، «زاغه نشینی» به «حاشیه نشینی»، «رسانه حکومتی» به «رسانه ملی»، «رقص» به «حرکات موزون»، «افزایش قیمت دلار» به «نوسانات قیمت» یا ابداع کلمه «کار آفرینی» که معنای اصلی آن نابود کردن مشاغل است، از نمونههای الگوی زبانی تحریف و پنهان در این بخش است.
در مجموع این کتاب ارزشمند به این مسئله توجه دارد که چگونه نامباوری زمینهساز شکلگیری جوامعی میشود که همواره در حال توسعه خواهند ماند، جوامعی که تفکر اسطورهای به قدری در خاکش ریشه دوانده که جایی برای رویش بذرهای تفکر علمی و نقاد نمانده است.
جوامعی که در آن برای پیشگیری از تلفات جادهای «به کار بردن عباراتی مانند» دور از جون و بلا به دور، کفایت میکند، برای از بین بردن، فساد و تبعیض، کافی است تنها بانگ عدالت و اخلاق سر داد و برای عبور از خشکسالی، به جای اندیشیدن درباره بارور ساختن ابرها، شعر باران خواند.
مریم بهریان _ دانشجوی دکتری روانشناسی
مطالب مرتبط
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=594