نسخهای برای یک ملت
بهطور قطع بر دیدگاه یونگی روانشناسی نقدهای جدی وارداست. با تعریف «پوپری» از علم، نه روانشناسی تحلیلی یونگ و نه هیچیک از مکاتب روانکاوی را نمیتوان در «باشگاه علم» پذیرفت.
شاید جایگاه این شاخهها از معرفت بشری بیشتر قلمرو فلسفه باشد تا علم، آنهم فلسفه از نوع اصالت عقلی (rationalism) تا از جنس اصالت تجربه (empiricism).
با اذعان به همه نارساییهای نظریه یونگ، در این یادداشت میخواهم از دیدگاه «نویونگی» به مسائل کلان ملیمان بپردازم.
روانشناسی آرکیتایپال (archetypal psychology) که بیشتر با آثار «شینودا بولن» به ما شناسانده شدهاست شخصیت افراد را بر مبنای ربالنوعهای المپی یونان باستان طبقهبندی میکند. هر ربالنوعی دارای مجموعهای از صفات کارآمد و ناکارآمد است که وقتی شخصیتی تحتتاثیر آن آرکیتایپ باشد آن صفات را در او پیدا میکنیم.
من با نحوه نگاه شینودا بولن سعیکردم بفهمم اگر ملت ایران تحتتاثیر یکی از این کهنالگوهای شخصیتی باشد دارای چه شخصیتی است و مشکلاتش را در سطح کلان چگونه میتوان حلکرد.
از دیدگاه شینودا بولن «ملتهای آنگلوساکسون» تحتتاثیر آرکیتایپهای زئوس و آپولو قراردارند. شخصیتهای زئوسی قدرتطلب، ثروتطلب، بلند پرواز، رقابتجو و تمامیتخواه هستند و شخصیتهای آپولونی عاشق علم و فلسفه، منضبط و سخت کوش، منطقی و کنترلکننده هیجانات و احساسات هستند. با این الگو بسیاری از صفات جمعی انگلوساکسونها را درمییابیم.
با این نوع نگاه، ملت ایران را به عنوان یک کل تحتتاثیر آرکیتایپهای پوزیدون و دیونیزوس میبینم. پوزیدونها دمدمی مزاج، تکانشی و انفجاری، فاقد طرح و برنامه و هیجانمحور هستند.
دیونیزوسها نیز اهل بزم و خمر و نشئه و مستی، دلی و عاطفی و عاشقپیشه هستند! رفتار اجتماعی مردم ایران با این آرکیتایپها قابلپیشبینی است:
بیبرنامگی، بیانضباطی، قانونگریزی، هیجانمحوری، تکانشگری، غیر قابل پیشبینی بودن و لذتطلبی نزدیکبینانه!
روانشناسی آرکیتایپال برای هر شخصیتی نسخهای دارد. در واقع هر آرکیتایپی یک یا چند آرکیتایپ معدل (تعدیل کننده) دارد که با پرورش آنها فرد از افراط و تفریط بیرون کشیده میشود. معدل شخصیتهای پوزیدونی-دیونیزوسی آرکیتایپ آپولو است.
آگر بخواهم برای تقویت آپولو به کسی نسخه بدهم آن نسخه شامل این اقلام است:
- موسیقی کلاسیک
- ریاضیات
- فلسفهخوانی
- تاریخ خوانی
جالب اینجاست که این چهار قلم دارو، تقدم و تاخر مشخصی هم دارند. تحقیقات عملی نشان دادهاست که بهترین راه تقویت هوش ریاضی در کودکان آشناکردن آنها با موسیقی کلاسیک است، (نگاه کنید به بخش مغز و رفتار از درسنامه روانپزشکی کاپلان و سادوک 1998).
از سوی دیگر برای رشد تفکر فلسفی نیاز به داشتن هوش ریاضی است. حتما شنیدهاید که بر سر در آکادمی فلسفه افلاطون نوشتهبودند: «اگر هندسه نمیدانید واردنشوید!» و برای نقد روایتهای تاریخی نیاز به تفکر فلسفی است.
پس آشناکردن ذهن ایرانی با موسیقی کلاسیک پیش نیاز هر تغییر کلانی در این ملت است. پس از آن تاکید بیشتر بر آموزش ریاضیات در تمام سطوح تحصیلی ضروری است.
وقتی قرار است بسیاری از ارکان مدیریت کلان یک کشور در اختیار روحانیون باشد ضروری است که در حوزههای علمیه نیز آموزش ریاضیات اجباری شود.
آنچه قابل اندازهگیری نباشد قابل مدیریت نیست، چگونه میتوان بدون نگاه کمی و عددی سنجش و ارزیابی انجامداد و درست و غلط یک تصمیم و سیاستگزاری را درککرد؟!
آنگاه با یک مغز ریاضی فهم فلسفه ممکن میشود و با یک مغز فلسفی بازخوانی و بازنگری تاریخ میسرمیشود.
بهخیال من بیگانگی ایرانیان با موسیقی کلاسیک و ریاضیات ریشه بسیاری از مشکلات کلان آنهاست.
در انتها مجددا یادآوریمیکنم که پذیرش تمامی این ایده منوط به پذیرش پیش فرضهای روانشناسی آرکیتایپال است که کاملا قابل نقد و چالش است.
دیگر اینکه وقتی راجع به یک گروه یا ملت صحبت میکنیم طبیعتا راجع به یک اکثریت آماری گفتگو میکنیم که پر از افرادی است که با این اکثریت همخوانی ندارند و به قول یونگ:
«هر فردی استثناء قاعده کلی است».
بنابراین یافتن اقلیتی از افراد آپولونی در این ملت نمیتواند قاعده کلی را ردکند.آرکه تایپ
برای مطالعه بیشتر درباره آرکهتایپهای زئوس – آپولو- پوزیدون – و دیونیزوس میتوانید کتابهای زیر را مطالعهکنید:
- «نمادهای اسطورهای و روانشناسی مردان» – نوشته «شینودا بولن» – ترجمه مینو پرنیانی- انتشارات آشیان
- «فرهنگ اساطیر یونان و رم» – نوشته «ژوئل اسمیت» – ترجمه شهلا برادران – انتشارات فرهنگ معاصر
دکتر محمدرضا سرگلزایی ـ روانپزشک
مطالب مرتبط
- سبک زندگی: آپولونی یا دیونیزوسی؟
- مدیتیشن-موسیقی کلاسیک-ریاضیات
- ریشههای خشونت در جامعهی ایرانی
- شطرنج تجویز می شود!
- همهچیز از فیثاغورث شروع شد!
- تاریخ اندیشه_ تفکر سقراطی
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=140