متن مصاحبه با دکتر محمدرضا سرگلزایی، روانپزشک درباره وحشت و ترس از کرونا: دوگانه انکار و اغراق
خبرگزاری «خبرآنلاین»، ۱۷ اسفند ۱۳۹۸
مصاحبهگر: صدر
نیو صدر: با تایید ابتلای دو نفر در شهر قم به ویروس کرونا، با سرعتی سریعتر از خود این ویروس ترس و وحشت در سرتاسر ایران پخش شد، این ترسیدنها اما با واکنشهایی همراه شد که شاید خیلیها انتظارش را نداشتند. تنها یک روز بعد از اعلام ورود کرونا به ایران، داروخانهها خالی از ماسک، دستکش، مواد ضدعفونیکننده و … شدند، مراکز خرید پر از صفهایی که در آن پچپچهای قحطی به گوش میرسید، حتی فضای مجازی بهطور کلی رنگ عوض کرد و دیگر جایی از آن نبود که در آن درباره کروناویروس بحثی انجام نشود. در این میان اما، خبرگزاریها، رسانهها و تلویزیون قصد داشتند با جملهای تکراری مردم را به آرامش دعوت کنند؛ «نترسید، ترسیدن برای شما خوب نیست.»
دکتر محمدرضا سرگلزایی، روانپزشک، معتقد است این رفتارها در دو ویژگی فرهنگی ایرانیها ریشه دارد: اغراق و انکار. او در اینباره میگوید: «این ماجرای دوگانه اغراق و انکار در واکنشها به ویروس کرونا هم دیده میشود. یک سری نهادها یا افراد تا حد زیادی دچار انکار هستند به شکلی که میبینیم رییس جمهور اعلام میکند که از شنبه همه چیز عادی میشود. از سوی دیگر دچار اغراق میشویم؛ همه لوازم ضدعفونیکننده را احتکار میکنند، برخی دیگر گمانمیکنند که قحطی میشود یا تمام جُکها و گفتوگوها درباره کرونا میشود.»
در ادامه گفتوگوی او را با «خبرآنلاین» میخوانید:
- شیوع ویروس کرونا در ایران، به نوعی با شیوع ترس و وحشت همراه شد. شما خودتان از این ویروس میترسید؟
شخصاً برای من ترسی بهوجود نیامد، چون در زندگی روزمرهی من همیشه مرگ و خطرات جدی حضور دارند، چراکه من با چند بیماری شدید مثل دیابت و عوارضش درگیر هستم و اینها همیشه در زندگی من وجود دارند و اساساً مرگ و اضمحلال جسمانی در زندگی من اتفاقی روزمره است، در نتیجه در شرایطی بهسر نمیبرم که خبری مثل شیوع ویروس کرونا برای من خبری جدید محسوب شود و بیش از شرایط معمول باعث تهدید من شود؛ جدا از تهدیدهای نهادهای امنیتی که به طور مستمر در زندگی من وجود دارند.
- به نظر شما در چنین مواقعی بهوجود آمدن احساس ترس در افراد واکنشی طبیعی است؟
ترس یکی از پایهایترین غرایز انسان است. وقتی یک نوزاد به دنیا میآید و غرایزش کاملا دستنخورده است، یکی از اولین غرایزش ترس است. در آن موقع ترس به موارد مشخصی محدود میشود و بعد آرامآرام، ترس تحتتاثیر تربیت، شکلگیری پیدا میکند. اما اساساً اینکه غریزهای به اسم غریزه ترس در درون ما وجود داشته باشد، موضوعی کاملا طبیعی است. برخی از واکنشهای ترس هم کاملا طبیعی هستند، مثلاً هنگام ترس ضربان قلبمان بالا میرود، عضلاتمان سفت میشود و فشار خونمان هم بالا میرود. یک مقدار از واکنشهای ما به ترس هم میتواند ناشی از یادگیری باشد، مثل این که موقع ترس از ابزار خاصی استفاده کنیم یا واژههای خاصی را مورد استفاده قرار بدهیم.
اما آنچه ناشی از یادگیری است هم طبیعی است، چون از شکلگیری یک پدیده طبیعی به وجود آمده است. اساسا مرز بین پدیدههای طبیعی و پدیدههای فرهنگی-تربیتی یک مرز کاملا سیال و مواج است؛ هیچ پدیده فرهنگی وجود ندارد که برساختی بر روی یک غریزه طبیعی نباشد و از طرفی در انسان متمدن هیچ غریزهای هم وجود ندارد که دستکاری شده نباشد. این مرز بین طبیعی و غیرطبیعی در انسان آن قدر سیّال است که برخی نظریهپردازها میگویند انسان موجودی است که طبیعتش غیرطبیعی است و به نوعی طبیعتش منجر به تغییر طبیعت خود و اطرافش میشود.
- در این میان میبینیم بارها مسئولان و حتی برخی روانشناسان در مصاحبههایی به مردم میگویند نترسید، چون ترسیدن بد است. واقعا ممکن است که با همین حرفها ترس مردم برطرف شود؟
ببینید ترس یک غریزهای است که منجر به محافظت از خودمان میشود، اگر موجود زندهای ترس نداشته باشد در مقابل خطرات از خودش محافظت نمیکند. پس گفتن عبارت «نترسید» نه مطلوب و نه ممکن است. به این دلیل مطلوب نیست که ترس ابزار دفاعی مناسب ما است، ممکن هم نیست چون تغییردادن یک امر فیزیولوژیک و روانشناختی براساس دستور و حکم مقدور نمیشود. این که به آدم گرسنه بگوییم گرسنه نباش، چیزی را تغییر نمیدهد. پس این که بگوییم نترسید، نه مطلوب است نه ممکن.
موضوعی که به نظر اهمیت دارد واکنشمان به ترس است، نه خود ترس. ممکن است نحوه واکنش ما به ترس برایمان خطراتی جدی ایجاد کند، فرض کنید هواپیمایی دچار سانحه شده است و در این میان کسی بخواهد بخاطر ترسش خود را از هواپیما به بیرون بیاندازد، این نمونه یک واکنش خطرناک برای خود فرد و دیگران است و یا مثلا در یک گله، جانوری که مورد تهدید یک گله دیگر قرار گرفته است یک حیوان از شدت ترس فریاد بکشد و محل گله جانور برای گله شکارچی مشخص شود یا در شرایط کنونی مثل همین اقدام که مردم از ترس آلودگی تمام مواد ضدعفونیکننده را خریداری کردهاند، در این شرایط فضایی برای ایجاد قحطی، گرانی و … بهوجود میآید. در آخر هم چرخه معیوبی بهوجود میآید که در آن با گرانی و قحطی در مردم اضطراب و ترس بهوجود میآید و مردم دوباره پول بیشتری برای لوازم ضدعفونیکننده پرداخت میکنند و این چرخه معیوب به همین شکل پیش میرود.
اینکه بگوییم نترسید جمله غلط و غیرممکنی است، اما این که این سوال را مطرح کنیم که واکنش ترس چگونه باشد شرایط ما بهتر میشود، میتواند حرف درستی باشد، به شرط این که راهکاری عملی هم همراه آن ارائه شود، سیستمهای مدیریتی، رسانه و مردم هر یک میتوانند راهکار عملی خاص خود داشته باشند. با امور انسانی و روانشناختی نمیتوانیم به شکل دستوری برخورد کنیم اما میتوانیم به مردم راهکار ارائه کنیم.
- ریشه این واکنشهای خطرناک ما چیست؟
در فرهنگ ما هم پدیدهی انکار هم اغراق یا افراط شایع است. پدیده انکار یعنی خیلی از واقعیتها را انکار می کنیم،به جای این که قبول کنیم پدیدهای وجود دارد و اگر ما را ناراحت میکند چه باید بکنیم، اساسا اصل پدیده را رد میکنیم و میگوییم اصلاً چنین چیزی وجود ندارد. این ویژگی چه در سطح فردی و چه در سطح جمعی در جامعه ما وجود دارد. در سطح فردی مثالش کسی است که عصبانی است ولی می گوید عصبانی نیستم و هیجان خود را انکار میکند. در سطح خانواده هم این انکار وجود دارد، مثلاً نوجوانی به بلوغ جنسی رسیده ولی والدین حاضر نیستند درباره بحثهای جنسی و سلامت جنسی با این نوجوان صحبت کند، چراکه گمان میکنند با صحبتنکردن درباره این ماجرا، این ماجرا برای نوجوانشان مسئلهای ایجاد نمیکند.
در سطح کلان کشور هم این وضعیت وجود دارد، مثلا رییسجمهور سابق در دانشگاه کلمبیا به جای این که بگوید من یا مذهب من با مسئله همجنسگرایی مخالف است گفت که ما در ایران اصلا همجنسگرا نداریم، این پدیده انکار در بخشهای مختلف فرهنگ ما وجود دارد. از آنسو پدیده اغراق یا افراط هم وجود دارد، اگر حوزهای برای ما مهم باشد درباره آن تا حدی اغراق میکنیم که خود اغراق ما را دچار مسئله میکند. مثلا اگر آیینی برای ما مهم باشد همه چیز را برای برگزاری آن تعطیل میکنیم. اغراق در حمله به فرهنگ غربی در گفتمان حکومتی و پدیده عربستیزی سالهای اخیر در گفتمان عمومی از دیگر نمونههای این افراط هستند.
این ماجرای دوگانه اغراق و انکار در واکنشها به ویروس کرونا هم دیده میشود. یک سری نهادها یا افراد تا حد زیادی دچار انکار هستند به شکلی که میبینیم رییسجمهور اعلام میکند که از شنبه همه چیز عادی میشود. از سوی دیگر دچار اغراق میشویم؛ بعضی ها لوازم ضدعفونیکننده را احتکار میکنند، برخی دیگر گمان میکنند که قحطی میشود یا تمام جُکها و گفتوگوها درباره کرونا میشود. انگار که دیگر فجایعی مثل سرکوب اعتراضات آبانماه و ساقطکردن هواپیمای مسافربری فراموش شدهاند. انگار سایر مسایل حل شدهاند و تنها مشکل ما فقط کنترل کرونا است، در صورتی که کرونا خود حلقهای از یک زنجیره ناشی از سوءتدبیر و امنیتیکردن همهی حوزههای اجتماعی است. ما نمیتوانیم بدون توجه به سایر مشکلات کلان، به مسئله کرونا توجه کنیم، فراموشکردن سایر مشکلات ناشی از همین اغراق است، چراکه فکر میکنیم هیچ صحبتی به جز صحبت درباره ویروس کرونا مهم نیست.
- در سطح کلان چه اقداماتی باید برای بهبود این اوضاع انجام بشود؟
بخش زیادی از اضطراب مردم ناشی از عدم اعتماد و عدم وجود همبستگی اجتماعی است، از سویی آدمها وقتی در شرایط دشواری مثل جنگ یا فجایع طبیعی قرار میگیرند احساس تنهایی و سردرگمی باعث تشدید ترس و اضطراب شان می شود، بنابراین با بیاعتمادیهای بهوجود آمده نسبت به نهادهای حکومتی این احساسها تشدید شده است. مردم به رسانه فراگیر و منابع خبری رسمی اعتماد ندارند، همین بیاعتمادی باعث میشود مردم ندانند از چه جایی میتوانند خبر بگیرند، به همین دلیل به هر خبری، هر رسانهای و هر فیلم منتشر شده در فضای مجازی توجه میکنند، این سردرگمی خود یکی از منابع استرس است. از سوی دیگر در سالهای گذشته بخاطر سیاست حکومت، سازمان اجتماعی مردمی و همبستگی اجتماعی به وجود نیامده است. بخاطر همین موضوع ما نه جهتیابی مشخصی داریم، نه همبستگی اجتماعی؛پس دچار سردرگمی و استیصال هستیم.
من فکر میکنم اولین اقدامی که افراد و نهادهای حاکم باید انجام بدهند، عذرخواهی از مردم است علاوه بر این که آنها باید با جبران اشتباهاتشان مثل آزادکردن زندانیان سیاسی-اجتماعی صداقت خود را اثبات کنند، همچنین از کارشناسان و دانشمندان مستقل و غیرحکومتی دعوت کنند که برای آگاهیرسانی به مردم و نقد عملکرد نهادهای حکومتی به رسانه فراگیر کشور دسترسی داشته باشند و نظراتشان را راجع به حاکمیت و بخشهای مربوط به مدیریت این بیماری اعلام کنند تا اعتماد به رسانه ملی برگردد. ممکن است کسی بگوید در میانهی یک بحران بهداشتی چه جایی برای این حرفهاست؛ پاسخ من این است که در مملکت ما این بحران بیشتر یک بحران اجتماعی است تا بحران بهداشتی.
- در سطوح شخص چطور؟ هر کسی باید برای بهبود واکنشش چه اقدامی انجام بدهد؟
در سطح شخصی افراد باید آگاه باشند که واکنشهای نپخته و خامشان ممکن است تشدیدکننده مشکلات باشد. برای اینکه سیستم خشم و ترس که سیستم سمپاتیک عصبی انسان است، در کوتاهمدت به ایمنی و امنیت ما کمک میکند اما اگر به شکل مزمن این سیستم در حال تحریک باشد، سیستم ایمنی ما مختل میشود، زیرا زمانی که هورومون کورتیزول خون بالا باشد سیستم ایمنی سرکوب میشود، اتفاقی که خودش احتمال ابتلا به عفونت را بالا میبرد.
افراد باید از تکنیکها و تمرینهایی مثل خودآرامسازی و مدیتیشن به شکل مستمر استفاده کنند. ذهن و سیستم عصبی خود را بمباران خبری نکنند و در شبانهروز فقط یک زمان خاصی را به دریافت اطلاعات و مطالعه خبر اختصاص بدهند. خبرها در ۲۴ ساعت تغییر زیادی نمیکنند که لازم باشد روزانه چندین بار اخبار را چک کنیم، مردم خودشان ارسالکننده مکرر این اخبار در گروههای مختلف در فضای مجازی نباشند، هرکسی به منابع خبر مختلفی دسترسی دارد، پس دلیلی وجود ندارد که دیگران را با اخبار بمباران کنیم.
همانطور که ما از دانش پزشکی برای مقابله با ویروس استفاده می کنیم باید از علم و تکنولوژی پزشکی هم برای مقابله با اضطراب استفاده کنیم، بخش عمدهای از داروها ضداضطراب هستند که روانپزشکها میتوانند از آن برای مراجعانشان استفاده کنند. متاسفانه در فرهنگ ما مراجعه به روانپزشک و استفاده از داروهای روانپزشکی نوعی تابو است و آدمها در این مورد هم دچار انکار هستند، اما بخش زیادی از داروهای روانپزشکی با آرامکردن افراد کمک میکنند که سیستم عصبی، ایمنی، متابولیک و هورمونی مردم به حالت سالم برگردد. کسانی که از شدت اضطراب اذیت میشوند یا دیگران را اذیت میکنند، لازم است از کمک روانپزشکی استفاده کنند.
مطالب مرتبط:
- مصاحبه دکتر سرگلزایی با ماهنامه مدیریت ارتباطات: «پیامدهای فرهنگ واقعیتگریز» در زمینه بحران کرونا
- فایل صوتی بحران کرونا
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=8005