پوپولیسم چیست؟ (بررسی چیستی «پوپولیسم» توسط اساتید و دانشجویان این حوزه در نخستین کارگاه نقد)
نخستین جلسه از کارگاه نقد «مقدمهای در باب پوپولیسم» با شرکت دانشجویان گروه نقد و اساتید این حوزه، روز جمعه، مورخ سوم خرداد ماه، در «موسسه فرهنگی آفتاب مهر» برگزارشد. «دکترمحمدرضا سرگلزایی» روانپزشک، «دکتر رضا عاصی» اقتصاددان و «دکتر نظام بهرامی کمیل» جامعهشناس از جمله اعضای حاضر در این نشست بودند.
در نیمه نخست این جلسه سه ساعته، فصل اول از کتاب «مقدمهای بسیار کوتاه در باب پوپولیسم»، نوشته «گاس موده و کریستوبل رویرا»، با عنوان «پوپولیسم چیست؟» توسط «مریم بهریان»، دانشجوی دکتری روانشناسی ارائه گردید. در این ارائه سی دقیقهای به سرفصلهایی مانند «پوپولیسم چیست و در سیاستهای معاصر چه نقشی دارد»، «پوپولیسم و ارتباط آن با دموکراسی»، «پوپولیسم به عنوان یک مفهوم، یک سندرم، یک پدیده یا یک ایدئولوژی» و «دیدگاههای رایج در باب پوپولیسم» پرداختهشد.
وقتی میگوییم پوپولیسم دقیقا از چه حرفمیزنیم؟
مریم بهریان با استناد به مطالب عنوان شده در کتاب، ایده «پوپولیسم بهعنوان یک ایدئولوژی کممایه» را برای مخاطبین تشریحکرد. وی در این باره خاطر نشانشد: برخی از نظریهپردازان پوپولیسم را به عنوان یک ایدئولوژی تنکمایه، تفسیر میکنند. ایدئولوژیهای تنکمایه یا Thin-centered به پدیدههای معلق و مبهمی مانند پوپولیسم نسبت دادهمیشود که بهتنهایی تعریفپذیر نبوده و بقای آنها به چسبندگی و آویختن به ایدئولوژیهای دیگر بستگیدارد.
بنابراین پوپولیسم بر خلاف ایدئولوژیهای پرمایهای مانند (لیبرالیسم، سوسیالیسم و فاشیسم) نمیتواند راهحل و پاسخهای جامعی برای مسائل اجتماعی و سیاسی ارائهدهد مگر این که به ایدئولوژیهای پرمایه متصلشوند که در اینصورت یا از بین میروند یا رشد می کنند و قدرت میگیرند، برای نمونه میتوان به پوپولیسم «آلبرتو فوجی موری» در آمریکای لاتین اشارهکرد که ویژگی انعطافپذیر و چسبندگی آن سبب شد تا در سال 1990 در لباس مبدل نئو لیبرالی ظهور پیداکند.
در ادامه این دانشجوی کارگاه نقد به نقل از نویسندگان کتاب «مقدمهای بر پوپولیسم» مطالبی پیرامون ویژگی دو گانهگرایی پوپولیسم مطرحکرد و این نکته را برشمرد: ویژگی دو گانهگرایی و تقسیمبندی جامعه به دو بخش همگن و ناهمگن یا همان توده و نخبه از مباحث حائز اهمیت در شناخت پوپولیسم است.
مبحث مهم دیگری که در نیمه نخست این نشست از کتاب «مقدمه ای بر پوپولیسم» مطرحشد، تعریف پوپولیسم با کمک مفاهیم در تقابل با آن بود. مریم بهریان در این باره گفت: در بخشی از کتاب نویسندگان با تاکید بر تیپولوژی محدود مفهوم پوپولیسم بهاین نکته اشارهدارند که یکی از روشهایی که بتوان پوپولیسم را مفهومسازی کرد، تشریحکردن «نخبهستیزی» و «تکثرستیزی» پوپولیسم است. در حقیقت با تعریف دقیق از «الیتیسم» و «پلورالیسم» میتوان به تعریفی دقیقتر و چارچوبمندتری از پوپولیسم دست پیداکرد.
دکتر بهرامی کمیل، پژوهشگر حوزه پوپولیسم و فاشیسم، پیرو این بحث با اشاره به ویژگی تکثرستیزی و نخبهستیزی پوپولیستها افزود: یکی از خصلتهای پوپولیستها مخالفت با تخصصگرایی و ستیزهجویی با استفاده از نظرات کارشناسانه و علمی است، همچنین آنها با طبقهبندی مورد نظر پلورالیستها مخالف هستند و تمایلدارند کل جامعه در دو گروه اقلیت «ستمکار فاسد» و اکثریت «مظلوم پاک» قراردهند. از نمونههای برجسته پوپولیستهای مخالف با تکثر و کارهای کارشناسانه میتوان به رییس جمهور سابق، «محمود احمدینژاد»، اشارهکرد.
دکتر بهرامی کمیل که نوید انتشار کتابی در باب «پوپولیسم و فاشیسم در حوزه هنر و سینما» را در آینده نزدیک به حاضرین داد اظهارداشت: وعدهدادنهای نامحدود و بیحساب و کتاب به مردم از منابعی که محدود هستند. یکی از وجوه مردمگرایی آمیخته به شارلاتانیزم است که نمونههای آن در جامعه ما کم نیست. آن روی سکه نیز متخصصانی هستند که با اتلاف وقت و پیچیده نشاندادن مسائل، بستر را برای پوپولیستهای منفعتطلب آماده میکنند و تا جایی پیشمیروند که مردم از تخصصگرایی و مساعدت نخبگان ناامیدشده و دست به دامن وعدههای عوامفریبانه پوپولیستها شوند.
دکتر رضا عاصی، اقتصاددان نیز در تایید سخنان دکتر بهرامی بهاین نکته اشارهکرد:
«خصلت ضداتوریتهبودن تفکر پوپولیستی عامل مهمی در جذب آن توسط مردم است و میتوان آنرا بهنوعی یک واکنش افراطی به برجعاجنشینی متخصان دانست که با اختصاصیکردن افراطی موضوعات، زمینهساز جذب مردم به گرایشهای پوپولیستی آسیبزا میشوند.»
ایرانیها و پوپولیسم
«ایرانیان و مولفههای شکلگیری سیاستهای پوپولیستی» و «تمایز میان چهره مثبت پوپولیسم با چهرههای مخرب و آسیب زننده آن» از دیگر موضوعات حائز اهمیتی بود که در این جلسه مورد نقد قرارگرفت.
دکترنظام بهرامی کمیل، جامعه شناس سیاسی، فرهنگ ایرانی را بستر مناسبی برای رشد سیاستهای پوپولیستی معرفیکرد و خاطرنشان شد:
در ایران همواره با خطر رشد بیقاعده سیاستهای پوپولیستی مواجه هستیم، مشکلاتی نظیر فاصله طبقاتی و گپهای اقتصادی میان مردم، باعث ایجاد کمپلکسهای جمعی درمیان مردم شده و برخی از پوپولیستها از آن به عنوان قلابی برای جلب هواداران استفاده میکنند.
او ادامهداد:
اینکه مردم بدون استفاده ازمهارت نقادی و تجزیه و تحلیل اطلاعات، جذب شعارهای پوپولیستی مانند انتقال ثروت از طبقات مرفه به دیگر طبقههای اقتصادی میشوند، ریشه در گرایش مردم به جریانات پوپولیستی دارد. معمولا مردم جذب افرادی میشوند که علاوه بر این که مرجع قدرت محسوب میشوند، رفتارهای عوامپسندانهای نیز به نمایش بگذارنند، برای نمونه نماینده مجلسی که در کوچه و خیابان برای کمک به مردم عادی آستین بالا بزند، محبوبتر از نمایندهای خواهدبود که با وجود تخصص و کاردانی بیشتر، در ابراز رفتارهای عوامپسندانه ضعیف عمل میکند. از طرف دیگر نگاه کوتاهمدت اغلب مردم به پدیدهها و دوری از آیندهنگری نیز یکی دیگر از مولفههایی است که زمینهساز آسیب از سوی سیاستهای پوپولیستی خواهدشد.
دکتر رضا عاصی نیز پیرو سخنان دکتر بهرامیکمیل، خاطرنشان کرد، این نکته را نباید فراموشکنیم که همیشه، علایق و سلایق تودهها به معنای صحیحبودن انتخاب آنان نظر نیست. زمانیکه امکان نقد و آموزش تودهها وجود نداشتهباشد و توده صرفا بر پایه عواطف و الگوبرداری از سلبریتیها و مراجع غیرمتخصص، دست به انتخاببزنند، امکان خطا و انتخاب نامطلوب آنان نیز افزایش خواهدیافت.
هرکاری که تودهها انجاممیدهند چون توسط تودهها صورتگرفته، لزوما درست نیست، «کیش تودهپرستی» بایستی عمیقا مورد نقد قرارگیرد. همانگونه که عنوان شد، پوپولیستها معمولا در این که نگاه طولانیمدت به پدیدهها داشتهباشند، ناتوان هستند، طرح تاسیس دانشگاه تهران، مصداق خوبی برای این ادعا است. زمانی که طرح تاسیس دانشگاه تهران و انتخاب زمینی برای احداث آن مطرح بود، پوپولیستها به بناشدن دانشگاه از خیابان شاهرضا تا انتهای امیرآباد معترضشدند و نگاه کوتاهمدت آنها باعثشد، که امروز یکی دو دانشکده این دانشگاه در مکان کنونی آنجا بگیرد برای همیناست که میگوییم نگاه غیرپوپولیستی معمولا 50 سال آتی را هم میبیند. این مسئله برج عاجنشینی متخصصان را نشان نمیدهد، بلکه به بلندمدت نگری آنها اشارهدارد که این ویژگی اغلب از سوی پوپولیستها مورد حمله قرارمیگیرد.»
در ادامه سخنان دکتر نظام بهرامیکمیل، جامعهشناس سیاسی، این پرسش: «آیا همواه پوپولیسم مانند سیاستهای پوپولیستی «هوگو چاوز»، رییس جمهور ونزوئلا آمیخته به لمپنیسم و شارلاتانیزم است یا می توان سیاستهای پوپولیستی سازندهای مانند سیاست «دکتر مصدق» را نیز در میان جوامع برشمرد؟» از سوی دکتر محمدرضا سرگلزایی، روانپزشک مطرحشد.
دکتر سرگلزایی دراین خصوص گفت: «در حقیقت چگونه میشود مرزهای شفافی را میان چهره مثبت پوپولیسم با وجه تاریک آن ترسیمکرد و آیا میتوان بر کناری دکتر مصدق و انتخاب دوباره وی که با حضور مردم و پس از کشتار سی تیر و روی کار آمدن قوام انجام گرفت را یک حرکت پوپولیستی معرفیکرد؟»
دکتر بهرامی کمیل در پاسخ به این سوال تصریحکرد:
«در صورتیکه پوپولیسم را یک ویژگی رفتاری تعریف کنیم، همه افراد کم و بیش آن را دارند میتوانیم برخی تصمیات، همچون سیاست «دکتر مصدق» یا سیاستهای «باراک اوباما» را با ویژگیهای پوپولیستی تعریفکنیم، اما در صورتیکه پوپولیسم را یک ایدئولوژی بدانیم، تعریف ما از آن محدودتر خواهدشد و سیاست دکتر مصدق در آن جای نخواهدگرفت.»
از سوی دیگر دکتر رضا عاصی، اقتصاد دان، استدلالهای متفاوتی را برای دفاع از این ادعا که سیاستهای دکتر مصدق را نمیتوان پوپولیستی معرفیکرد، ارائهداد و در این رابطه اظهارداشت:
«پوپولیسم را میتوان بحث زمانه امروز دانست، که نه تنها در ایران دیده میشود، بلکه در اقصی نقاط دنیا گروهها و سیاستهای پوپولیستی رنگارنگی مثل جلیقه زردها در فرانسه وجریانات در لهستان و اسپانیا…. به چشم میخورد. در حقیقت پوپولیسم را میتوان یک پدیده گذرا دانست، مفهومی که به زبان عامیانه «لیز» است، و تعریف دقیقی از آن با مشکلات متدولوژیک متعددی برخورد میکند در واقع پوپولیسم کشکولی است که همهچیز در آن پیدا میشود و مفهومی است که در ذات خود ابهام دارد و برای همین است که باید به این موضوع به شیوهای چندرشته ای پرداخت.»
او ادامه داد: «پژوهشهای اندکی که به کارنامه سیاسی دکتر مصدق، این شخصیت کمنظیر تاریخ ایران، پرداختهاند اجازه نمیدهد راجع به سیاستهای دوره رهبری او اظهارنظرهای قاطعی کنیم. به عقیده من در صورتیکه پژوهشهای بیشتری در اینباره صورتبگیرد، به این نتیجه خواهیمرسید که نمیتوان دکتر مصدق را در زمره پوپولیستها قرارداد.
پوپولیسم سیاسی و غیر سیاسی
بررسی پوپولیسم اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و متمایزساختن آن از پوپولیسم سیاسی نیز از دیگر مباحث مطرحشده در این جلسه بود.
دکتر نظام بهرامی کمیل، پژوهشگر پوپولیسم فرهنگی با اشاره به سینمای پوپولیستی ایران و فیلم های گیشهای مانند «سهگانه اخراجیها» به کارگردانی «مسعود دهنمکی»، به تشریح مفاهیم پوپولیستی در حوزه فرهنگ و چگونگی جذب مخاطب عام با نمادهای ساده اجتماعی و مضامین تنک مایه پرداخت و بهعنوان پژوهشگری که کتابی در این باب در دست تالیف دارد، توجه به نقد آثار پوپولیستی در سینما و دیگر عرصههای هنری فرهنگی را مهم برشمرد.
دکتر محمدرضا سرگلزایی روانپزشک و مدرس کارگاههای تفکر نقاد، در ادامه نقد و بحث پوپولیسم فرهنگی، این پرسش را که چگونه میتوان پوپولیسم سیاسی را در سینما و دیگر عرصههای هنر از جنبههای دیگر پوپولیسم متمایز ساخت، مطرح کرد، وی در ادامه خطاب به دکتر بهرامی کمیل، گفت: «آقای دکتر شما راجع به سینمای پوپولیستی صحبتکردید و از مسعود ده نمکی نمونهای آوردید که مصداق پوپولیسم سیاسی در ایران است، اگر برایتان ممکن است، در سینمای غیر سیاسی نیز مصادیق پوپولیسم را تعریفکنید، چون تاکید بر پوپولیسم سیاسی در حوزههای فرهنگی و اجتماعی، باعث میشود امکان تشخیص و تمایز پوپولیسم غیر سیاسی را از دستبدهیم.»
دکتر سرگلزایی برای شفافسازی بیشتر بحث، به «اروین یالوم» روانپزشک و نویسنده مشهور آمریکایی اشارهکرد و او را یک روانپزشک پوپولیستی خواند. وی ابراز داشت، کمتر کسی است که با اروین یالوم آشنا نباشد، او مخاطبان زیادی دارد و میتوان او را یک داستاننویس پوپولیست در حوزه روانپزشکی برشمرد. یالوم به اصول طبقهبندی انجمن روانپزشکی آمریکا، تحلیلهای روانکاوی توجهی نشان نمیدهد، واژههای تخصصی و سخت فهم را کنار میگذارد و اگرچه خودش را وامدار «زیگموند فروید» و «کارل گوستاو یونگ» میداند، اما با حذف اصطلاحات تخصصی و جایگزینکردن آن با واژگان عوام فهمی مانند «اصالت» سبکی مردمی و پوپولیستی را وارد حوزه آثار روانشناسی کردهاست. بنابراین میتوان گفت در صورتیکه ما از مصداقهای غیرسیاسی پوپولیسم آگاه باشیم، خیلی بهتر میتوانیم پوپولیسم سیاسی را از پوپولیسم غیرسیاسی تشخیص داده و بر چسب پوپولیسم را تنها به مخالفان و دشمنان نخواهیم زد.
دکتر نظام بهرامیکمیل با تاکید بر اهمیت شناخت پوپولیسم سیاسی از پوپولیسم غیرسیاسی عوام پسند تاکید کرد:
«رگههای پوپولیسم در تمام آثار سینمای ایران دیده میشود، اغلب فیلمهای کمیک، کلیشهای و گیشهای، مانند تگزاس یک، تگزاس دو، هزارپا و تمام فیلمهای عوامپسند یا همان فیلم فارسیها اگر بتوان چنین اصطلاحی را بکاربرد(پوپولیسم غیرسیاسی) هستند. البته این بحث مطرح میشود که آیا هر اثر هنری یا فرهنگی که پرمخاطب باشد را میتوان در طیف پوپولیسم غیرسیاسی عوامپسند قرارداد؟ باید گفت آنچه غیر پوپولیسم را از پوپولیسم جدا میکند، استفاده از مهارت نقادی و توجه به فواید و کارکردهای آن اثر است. پوپولیستها معمولا جذب نمادها و آثاری میشوند که تنها جنبه سرگرمی دارد، آن ها کاری به درست یا غلط بودن ماجرا ندارند، پدیدآورنده و اثر را نقد نمیکنند، به جنبههای مثبت و کاربردی آن بی توجه هستند. برای نمونه برنامه محبوبی مانند «عصر ارتباطات» با استفاده از عناصر عوامپسندی مانند مجری جذاب و جایزه نفیس توانستهاست مخاطبان زیادی را شیفته خود سازد. این برنامه عوامپسند است چرا که دستاوردی به جز سرگرمی ندارد. اما برنامههای تهیهشده توسط «مهران مدیری» مانند سریال برره یا قهوه تلخ علاوه بر مخاطبپسند بودن وجه انتقادی و آگاهی بخشی هم دارد. سینمای گذشته ایران که به فیلمفارسی معروف است نیز گفتمانی عوام پسندانه دارد، این نوع گفتمان را نیز در میان عوام جامعه میشود مشاهدهکرد، مردمیکه درباره همهچیز اظهارنظر میکنند.»
این جامعهشناس سیاسی با بیان اینکه دکتر «علی شریعتی» و «حاج احمد کافی» را هم میتوان پوپولیست در نظرگرفت ادامهداد: در حوزه روشنفکری و فرهنگی نیز کم نیستند افرادی که طرفداران زیادیدارند، چرا که زبان و بیان آنها همانی است که مردم میخواهند. دکتر علی شریعتی با گفتمان مذهبی موفق به کسب هواداران زیادی شد، او با ایجاد احساس شور و بیانی شاعرانه و استفاده از گفتمان مذهبی، هواداران فراوانی را به دنبال خود راه انداخت، این در حالیاست که وظیفه روشنفکر این نیست که انتهای صف هواداران خود قراربگیرد و ببیند چه چیزی خوشایند مردم است و همان را بگوید، روشنفکر باید جلوی صف بایستد، حقیقت را بگوید و حرفی را بزند که به نفع مردم باشد، عقایدشان را به چالش بکشد، آنها را از خواب خرگوشی بیدار کند، برای همین است که پوپولیست نبودن میتواند هزینههای زیادی داشتهباشد، روشنفکرانی مانند «احمد کسروی» یا «میرزا فتحعلی آخوندزاده»، هیچوقت نتوانستند به اندازه شریعتیها و کافیها سر و صدا به پا کنند، چرا که توده را تایید نمیکردند و حرفهایشان، باب دندان عوام نبود و آنها را از منطقه امن عقیدتیشان بیرون میکشاند».
دکتر رضا عاصی، اقتصاد دان، در ادامه شفافسازی این پرسش که چگونه میتوان پوپولیست را از غیرپوپولیست تفکیک ساخت بیانکرد،» این یک ویژگی پوپولیستی است که هر کسی به خودش حق میدهد در باره هر مسئلهای اظهارنظر کند.
مبحثی به نام«عقل سلیم یا common sense» داریم که نباید آن را با «علم یاscience» اشتباه گرفت. عقل سلیم دریافت کلی است که میتوانیم از یک پدیده داشتهباشیم که ممکن است درست باشد یا نباشد. اما علم، شناخت پیراسته توسط آزمایش و تجربه است که با فرضگرفتن درصد اندکی از خطا همواره درست است. مشکل اینجا است که افراد بسیاری بهواسطه این که با برخی پدیدهها در ارتباط هستند، آن ها را با علم اشتباه میگیرند و تصور میکنند میتوانند مانند یک متخصص و دانشمند درباره آن پدیده نظربدهند. برای نمونه وقتی من از دانشجویان خود میپرسم که نظرتان درباره آنتی الکترون چیست؟ معمولا سکوت میکنند و میگویند نمیدانیم، اما وقتی میگویم در خصوص اینکه آیا اعتبار در کار اقتصادی گشایش ایجاد میکند یا نه؟، بسیاری از آنها میتوانند به مدت یک ساعت سخنرانیکنند، چرا که پدیدههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بهدلیل در دسترسبودن، این سوءتفاهم را در افراد ایجاد میکنند که میشود ناشیانه و بدون دسترسی به منابع تخصصی درباره آن اظهارنظر کرد.
در ادامه بحث او نظرات متفاوتی را در باب دکتر علی شریعتی و گفتمان پوپولیستی، بیان کرد و اظهارداشت:
«مرحوم محمد تقی شریعتی»، معلم بزرگ نسل ما بود و من شاگرد ایشان بودم. آموزشهای علی شریعتی فقط بر شور انقلابی تکیه نداشت آنچه که او را در این روزگار برجستهکرد، قرائت متفاوتی بود که او از اسلام ارائهداد.
رضا عاصی ادامهداد:
در دوره دانشجویی ما، صرف دینداری به غلط نوعی عقبماندگی تلقیمیشد، دکتر شریعتی با گفتار و قرائت جدید و رزمندهای از اسلام ارائهکرد. علاوه بر آن او فقط با زبان سر صحبت نمیکرد با زبان دل هم سخن میگفت و در این قرائت جدیدش از دین آنچنان عاطفه و احساس در میان میگذاشت و از ادبیات غنی و بیان شاعرانه استفاده میکرد که هر کسی را تحت تاثیر قرار میداد.
پوپولیسم در جهان
نیمه دوم، نخستین جلسه کارگاه نقد «پوپولیسم» به خوانش و ارائه فصل دوم کتاب «پوپولیسم» اختصاصیافت.
در این بخش از جلسه، فصل دوم کتاب با ارائه «مریم اسدی»، کاندیدای دکتری روان شناسی دانشگاه شهید بهشتی، مورد خوانش و نقد قرارگرفت و سرفصلهایی مانند، «تنوع سیاستهای پوپولیستی در اطراف جهان»، «رابطه میان بازیگران پوپولیستی و ایدئولوژِیهای میزبان»، «پوپولیسم در 150 سال گذشته»، «بررسی پوپولیسم از منظر زمینه، بافت سیاسی و مشخصات ایدئولوژی میزبان و پوپولیسم در خاورمیانه » به اشتراک گذاشتهشد.دکتر اسدی با استناد به مطالب مندرج در فصل دوم کتاب به تشریح سیاستهای پوپولیستی در آمریکای شمالی پرداخت و درباره ویژگیهای جنبشهای پوپولیستی قرن نوزدهم مطالبی را بیانکرد. در ادامه بحث موضوعاتی مانند معرفی شخصیت های مهم پوپولیستی قرن نوزدهم و بیستم در سیاستهای آمریکای لاتین و آمریکای شمالی مطرحشد و جنبشهای مهم پوپولیستی مهم این دوران تاریخی مورد بحث قرارگرفت.
همچنین در این جلسه، به نقل از نویسندگان کتاب پوپولیسم، چگونگی شکلگیری سیاستهای پوپولیستی در اواخر قرن نوزدهم در کشورهای اروپای شرقی و روسیه بیان و مقایسه آن با پوپولیسم آمریکا مورد توجه قرارگرفت. چگونگی به راه افتادن جنبشهای پوپولیستی در سایر مناطق دنیا مانند جنوب غربی آسیا، خاورمیانه و صحرای آفریقا و گسترش سنتهای پوپولیستی در استرالیا و نیوزلند در دهه 1990 از مباحث مهم دیگری بود که در این بخش ارائهشد.
مریم اسدی در این بحث، به این نکته اشارهکرد:
از آنجا که پوپولیسم مجموعهای از ایدههای ابتدایی است، نیاز به حضور ایدئولوژی میزبان برای رشد این پدیده وجوددارد و همچنین برای فهم و تفسیر آن نباید از بافت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مسلط در جامعه غافل بود. همچنین از آنجایی که بازیگران پوپولیست در شناسایی و به دنبال آن سیاسیکردن نارضایتی های عمومی که ممکن است توسط مراجع قدرت نادیده گرفتهشود، قهار هستند، توجه به این موضوع در روند شکل گیری سیاستهای پوپولیستی نباید نادیده گرفتهشود .
از دیگر موضوعاتی که در این جلسه توسط دکتر مریم اسدی، دانشجوی کارگاه نقد مطرحشد، توجه به رابطه میان بهره هوشی و توانمندیهای فیزیکی و ذهنی در طبقه الیت و توده بود. وی پیرو این بحث اظهار داشت:
اگر فرض کنیم که توده مردم به دلیل بهرههوشی نرمال و استعدادهایی که پایین تر از طیف الیت و نخبه قرارمیگیرد، بیشتر به گرایشهای پوپولیستی تمایل پیدا میکنند، چگونه می توان این پارادوکس را مورد حل و فصل قرار داد و تعادلی میان این تفاوتها برقرارکرد؟
دکتر نظام بهرامی کمیل، جامعهشناس سیاسی در پاسخ به این سوال گفت:
یک دلیل مهم را میتوان اینگونه بیانکرد که معمولا نخبه نمیتواند سخنگوی طبقات پایین و توده مردم باشد، سبکهای زندگی متفاوت و اختلافات طبقاتی باعث می شود، به رغم شعارهای همدلانه ای نظیر «ما همان مردم هستیم»، نخبگان همچنان از توده فاصله بگیرند. این شعارها معمولا منجر به دوگانهسازیهای بیهودهای میشود که به غیر از تحلیل نیروهای اجتماعی و تحلیل آگاهی جمعی و به حاشیهبردن نبردهای اصلاحی، دستاورد دیگری ندارد. دوگانه سازیهایی مانند «بالا شهری، پایین شهری»، «دینی و غیر دینی»، «شهری و روستایی» «فارس و غیر فارس» و حتی «زن و مرد» از مصادیق شعارسازیهای هستند که بیهوده مردم را بهجان همدیگر میاندازند. البته ممکن است برخی تبعیضها هم در اینجا وجود داشتهباشد اما آنها اولویت اصلی نیستند. از سوی دیگر نباید فراموش کنیم که دو گانه سازی بزرگ «آزادی و استبداد» در راس تمام این دو گانهها قرار دارد و تا زمانی که این دو گانه حل و فصل نشود، پرداختن به دو گانههای دیگر اتلافوقت است.
دکتر رضا عاصی در پاسخ به این سوال و در نقد و بررسی فصل دوم کتاب «پوپولیسم» اظهارداشت:
در این فصل نگاهی گذرا به سیاستهای پوپولیستی در نقاط مختلف جهان داشتیم و این دادهها ما را باز بهاین نقطه رساند که با وجود رجوع به تجارب مشترک از پوپولیسم در جهان، نمیتوان به تعریف مشخصی از این مفهوم رسید: به این معنا که جان این تجربهها با هم تفاوت دارد و آنچیزی که جوهر تجربه اروپا را تشکیلمیدهد با آنچه که جوهر تجربه آمریکای لاتین را شامل میشود، متفاوت بوده، که این موضوع را میتوان در مشکلات متدولوژیکی این مفهوم جستجوکرد.
او ادامه داد: «در خصوص سوالی که درباب تفاوت هوشی و توانمندیهای نخبگان با تودهها مطرحشد، باید بگویم ضرورت وجود روشنفکر از این منظر نیست که بهرههوشی بالاتر یا پایینتری دارد، به این موضوع از این منظر باید توجه کرد که یک روشنفکر به علت استقلال نسبیای که از تولید اجتماعی دارد میتواند با نمونهها و پدیدههای متفاوتی از مسائل اجتماعی روبهرو شده و به معنای کلی آنها راه ببرد. برای نمونه یک کارگر که در گیر کار روزانه است، فرصتی برای نگاه به موارد مشابه و درک معنای عمومی آن ندارد، یک روشنفکر یا هنرمند و یا متفکر اجتماعی بهدلیل ارتباط غیر مستقیمی که با تولید اجتماعی دارد و فرصتی که این استقلال به او می دهد، قادر به نظریهپردازی و رسیدن به مفاهیم کلی است.
دکتر محمدرضا سرگلزایی نیز در ادامه این بحث تاکیدکرد:
سوءتفاهمی که در روانشناسی وجود دارد این است که بهره هوشی یا IQوراثتی است اما هوش اجتماعی یا EQ اکتسابی است، در حالیکه هرآنچه به مغز ربط دارد هم علت محیطی دارد و هم دلیل ژنی. در مقالهای تحت عنوان «ضریب هوش و ساختار سیاسی» به این نکته اشاره کردهام که چگونه غنای فرهنگی و سیاستگذاریهای رو به رشد میتواند بهرههوشی را افزایشدهد و چگونه جامعه «بسته اطلاعاتی» و نظام سیاسی محدود میتواند به کودنی و عقب ماندگی افراد منجرشده و باعث پسرفتفرهنگی شود.
در حقیقت هوش پایین طبقه کارگر و توده و عینی بودن تفکر آنها می تواند از سویی به فراهمنبودن نیازهای پایه مربوط بوده و از طرفی در کم کاری نخبگان ریشه داشتهباشد. به نقل از«چارلز هندی»، فیلسوف اجتماعی ایرلندی و نویسنده کتاب «خدایان مدیریت» و «منحنی دوم» توانمندیCapability حاصلجمع، توانایی Ability و فرصت Opportunity است. درصد بسیاری از افراد جامعه بهدلیل تامین نبودن نیازهای پایهایشان از این فرصت محروم هستند و این مسئله برای روشنفکرانی که فرصت آگاهیسازی عمومی و کمک به افزونساختن غنای فرهنگی و ارائه دادههای پیچیده و متنوع را دارند، تکلیف ایجاد میکند. این در حالیاست که بسیاری از نخبگان، گفتمانی غیر قابل فهم برای عموم مردم دارند و از طرفی با برج عاجنشینی و درونیکردن گفتمانهای تخصصی این امکان را که توده هم از دستاوردهای آنها بهرهبرده و به رشد شناختی بیشتری دست پیداکنند، محروم میشود.
مطالب مرتبط
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=1148