ا
معرفی کتاب
نام کتاب: کارل گوستاو یونگ واژهها و نگارهها
نویسنده: آنیلا یافه
مترجمین: رضا رضایی – مهناز خزائیلی
انتشارات: نقد افکار
میلیونها نفر در جهان، دچار «بحران معنا» یا بحران میانسالی میشوند. افرادی که در زمینههای اجتماعی – از روابط خانوادگی گرفته تا مناسبات حرفهای و شهروندی – افرادی موفق و برجستهاند اما دیگر از موفقیت، حُسن شهرت یا ثروت خود لذت نمیبرند و تصویری شبیه به «افسردگی» را تجربه میکنند: از چیزهایی که پیش از این مشتاق آنها بودند دیگر لذت نمیبرند و احساس پوچی، خلاء، بیمعنایی و سردرگمی میکنند.
گاهی احساس میکنند تمام زندگی را به اشتباه گذراندهاند و از آنجا که چارچوبهای هستیشناختی و ارزشی پیشین برایشان سست و کهنه بهنظر میرسند، در هر انتخاب کوچک و بزرگ زندگی دچار دودلی و تردید میگردند.
دکتر دوآن شولتز در کتاب «روانشناسی کمال» (نشر پیکان) مینویسد:
«کارل گوستاو یونگ» (۱۹۶۱-۱۸۷۵) در سال ۱۹۱۳ که سی و هشت ساله بود، میپنداشت دچار بیماری روانی شده است. تا سه سال بعد، زیر بار سنگین عذاب، از بیم اینکه درست فهمیده نشود نمیتوانست حال خود را با هیچکس در میان بگذارد. یونگ آن وقت روانپزشکی موفق و محترم با بیماران خصوصی بسیار، همسر و پنج فرزند و سمت استادیاری در دانشگاه زوریخ بود. به ظاهر از زندگی شخصی و حرفهای غنی و سرشاری برخوردار بود اما احساس میکرد زندگیاش فاقد معنا و شور و شوق است. فعالیتهای فکریاش متوقف شده بود. کم مینوشت و نمیتوانست کتابهای علمی بخواند. کار دانشگاهی را رها کرد و از استادیاری استعفا داد زیرا فکر میکرد زمانیکه وضعیت فکری و عاطفیاش چنین آشفته و اضطراب انگیز است نمیتواند تدریس کند».
پیش از یونگ هم هزاران نفر از افراد موفق چنین تجربهای را لمس کرده بودند اما یونگ از آنجا که روانپزشکی دانشمند و انسانی پژوهشگر، کنجکاو و خلاق بود، همانطور که «صلیب خود را به دوش میکشید» از تحقیق و کنکاش راجع به چیستی و چرایی این تجربه نیز دست نکشید.
یونگ همزمان دو نقش را ایفا میکرد: نقش دانشمندی که پدیدهای را مورد آزمایش قرار میدهد و نقش پدیدهای که مورد آزمایش قرار میگیرد!
نتیجه این جستجوی کنجکاوانه و شجاعانه طراحی مدل جدیدی از سیر زندگی انسان بود، مدلی که بهنظر میرسد نسبت به مدل فروید «بسیط تر» بود. انگار فروید تا نیمی از پلکان زندگی و رشد انسانی را ترسیم کرده بود و در «پاگرد پلهها» توقف کرده بود، یونگ به توصیف «پس از پاگرد» پرداخته بود.
یونگ برای طراحی مدل خود، ناچار شد از «عقلانیت ارسطویی» و «علم پوپری» فراتر برود و دست به دامان «عقلانیت تائویی» و «اسطورهشناسی» شود. چنین بود که رویکرد یونگ برخلاف نامش (روانشناسی تحلیلی) نه تنها روانشناسی و رویکرد تحلیلی را پشت سر گذاشت که حتی از مرزهای انسانشناسی (آنتروپولوژی) نیز عبور کرد و راوی نوعی هستیشناسی (متافیزیک/ اُنتولوژی) شد.
دیدگاه یونگ نه تنها در روانشناسی که حتی در هنر نیز رد پای عمیقی بر جای نهاد. فیلمهای سینمایی مشهوری چون «زندگی دوگانه ورونیکا» (از کیشلوفسکی)، «رؤیا» (از کیم کی دوک) و رمانهای برجستهای همچون «تسلی ناپذیر» (اثر ایشی گورو)، «سرزمین حقایق بیرحم و ته دنیا» (اثر هاروکی موراکامی) و «شاهدخت سرزمین ابدیت» (اثر آرش حجازی) را هرگز نمیتوان بدون دانستن «مدل یونگ» به طور کامل فهمید.
«آنیلا یافه» روانکاو یونگی که سالها نقش دستیار یونگ را ایفا کرده است با مرور آلبوم عکس، نامهها و یادداشتهای یونگ تلاش کرده تا ما را با تجربهٔ یونگ بیشتر آشنا کند و برای ما «فهمی از درون» (empathetic) نسبت به دیدگاه یونگ ایجاد کند.
کتاب حاضر با وجود سادگی بسیار عمیق است.
دکترمحمدرضاسرگلزایی _ روانپزشک
مطالب مرتبط
- اصول نظری و شیوهٔ روان شناسی تحلیلی یونگ
- یونگ شناسی کاربردی
- افسانهٔ سایکی، فلسفهٔ افلاطونی و درمانگر یونگی
- مسیر تفرّد از دیدگاه کارل گوستاو یونگ
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=454