کارمند شریف اداره سلاخی
ابتدا اسرای لهستانی را به اردوگاههای کار اجباری میفرستاند. بعد نوبت به یهودیها رسید. زن و مرد در این اردوگاهها به کار طاقتفرسا میپرداختند و حداقل جیره غذایی را دریافت میکردند. وقتی بیمار و ناتوان میشدند به «حمام» فرستادهمیشدند. در این حمامها گاز سمی استنشاق میکردند و ظرف چنددقیقه بدون صرف فشنگ جانمی دادند؛ سپس جنازهها را در کورهها میسوزاندند، «تمیز ترین» شکل کشتار!
چه کسی این سیستم «تمیز» را راهبری میکرد؟
«آدولف آیشمن» مهندس آلمانی که مامور طراحی سیستم «راهحل نهایی» (Final Solution) شدهبود.
وقتی در ۱۹۴۵ متفقین «برلین» را محاصرهکردهبودند، «هیتلر» خودکشیکرد، اما هیتلر بهتنهایی جنایات خود را سازماندهینمیکرد، جمعی از «نوابغ آلمان» با او همراهیمیکردند: «گوبلز»، «گورینگ»، «هیملر» و «آیشمن» نمونههایی از این «نوابغ مومن به پیشوا» بودند. بخشی از آنها در دادگاه جنایات جنگی نورنبرگ محاکمهشدند ولی تعدادی از آنها بهنقاط دور دنیا همچون آمریکای جنوبی گریختند و با هویت جعلی سالها بهزندگی مخفی ادامه دادند. «آیشمن» جزو آنان بود. او سالها پس از پایان جنگ دستگیرشد و به «اورشلیم» فرستادهشد.
پژوهشگران برجستهای به مطالعه پرونده آیشمن پرداختند؛ آنها کنجکاو بودند ببینند وضعیت روانی کسی که مرگ هزاران انسان بیگناه را مدیریتکرده چگونه است.
یکی از معروفترین کسانی که پرونده آیشمن را بررسیکرد «هانا آرنت» بود. «هانا آرنت» (۱۹۷۵- ۱۹۰۶) دکترای فلسفه خود را در ۱۹۲۹ زیر نظر «کارل یاسپرز» روانپزشک و فیلسوف آلمانی در دانشگاه هایدلبرگ اخذکرد. پس از بهقدرترسیدن نازیها مدتی توسط گشتاپو دستگیر شد ولی سپس به آمریکا گریخت. او اولین زن استاد در دانشگاه پرینستون بود.
«هانا آرنت» در زمان محاکمه آیشمن مقالاتی را برای مطبوعات مینوشت که بعدا در کتاب «آیشمن در اورشلیم» جمعآوری و منتشرشدند.
نتیجه تحقیقات پژوهشگرانی برجسته در سطح آرنت این بود:
- آیشمن هیچگونه بیماری روانی نداشت. او نه نسبت به لهستانیها و نه نسبت به یهودیان هیچ خاطره بد یا کینهای نداشت.
- آیشمن در تمام سالهای مدرسه و دانشگاه فردی منضبط، قانونمند، وظیفهشناس و «نمونه» بود!
- آیشمن هیچ سابقه شخصی از پرخاشگری و خشونت نداشت و در خانواده و دوستان بهعنوان فردی معاشرتی، مهربان و گرم شناختهمیشد!
- آیشمن اعتقادداشت که به عنوان یک «تکنوکرات» به «وظایفش» عملکردهاست، «سیستمی» که در آن کارمیکرد «ماموریتی» را بهاو محولکردهبود و او هم بهبهترین نحو ماموریت را «مهندسی» کردهبود!
در جنایات بزرگ و نظاممند به دنبال شخصیتهای ضداجتماعی (Antisocial Personality) نگردید، شاگرد اولهایی با معدل بالا و نمره انضباط بیست بدنه ماشینهای سرکوب را میسازند و نوابغ خودشیفته (Narcissistic) این کارمندان شریف، وظیفهشناس و مطیع را به «انجام وظیفه» مکلفمیکنند!
جنایتهای سازمانیافته و کلان زمانی محقق میشوند که «جنایت» تبدیل به «وظیفه» شود!
شعبده رهبران توتالیتر همچون «هیتلر»، «استالین» و «مائو» این است که جنایت را تبدیل به تکلیف میکنند!
دکتر محمدرضا سرگلزایی – روانپزشک
.
مطالب مرتبط
- هاینریش هیملر
- هانا آرنت، کارل یاسپرس و مسئولیت سیاسی
- استبداد ( بیست درس از قرن بیستم)
- فاشیسم چیست؟
- یونگ و فاشیسم
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=603
این مطلب به زبانهای English در دسترس است