نام کتاب: کسب و کار هوشیار (چگونه از ارزشها ارزش بیافرینیم)
نویسنده: فرد کافمن
برگردان: فرح رادنژاد – آزاده رادنژاد
نشر: آموزه
اغلب نظریهپردازان غربی نگاهی «تکبعدی» و «سکولار» به سازمان و فرهنگ سازمانی دارند و تکیه بر قدرت «رهبر بزرگ» و «قواعد سازمانی» را بهعنوان تنها ابزار ارتباطی و رسیدن به چشماندازها میدانند.
«فرد کافمن» اقتصاددان آمریکایی با تاثیرپذیری از نظریه «کن ویلبر» فیلسوف و نویسنده حوزه ترنسپرسونال، علت سقوط سازمانها را نگاه سوژهمحور و فردگرای رهبران میداند و تاکید دارد، جعبه سیاه سازمانهای ورشکسته، غفلت از پدیدهای به نام «روحِ ما بودن یا فرهنگ جمعی سازمان» را نشان میدهد.
«کن ویلبر»، از جمله نظریهپردازانی است که با طرح «تئوری تجمعی» -Integral theory- در تلاش بوده است، ابعادی به غیر از نقش دادههای «فردی» و «من محور» را در رفتار جمعی افراد بررسی کند.
چارچوب تئوری تجمعی ویلبر، تربیعی متشکل از I ،IT ،We و Its است.
ربع اول «من درونی و عینی» است. نظریه «زیگموند فروید»، پایهگذار روانکاوی، نمونه مناسبی برای توصیف آن است. فروید، به جبر زیستی اعتقاد داشت و رفتار انسان را محصول الگوهای متاثر از ژنها میدانست. او ذهن انسان را به «کوه یخ» تشبیه کرد و اعتقاد داشت، بخش کوچکی از این کوه یخ، بیرون آب و بخش بزرگی از آن در زیر آب پنهان است. بنابراین ساختار ذهنی ما نیز بهگونهای است که در اکثر شرایط نسبت به بخش بزرگی از ذهنمان ناآگاه هستیم. آگاهی به جبر زیستی، لایههای پنهان و توجه به رشد فردی، یکی از چهاربعد ماتریس ویلبر را تشکیل میدهد.
ربع دوم یا بخش «فردی–ذهنی»، بُعد قابل مشاهده و قابل لمس بهشمار رفته و آن امری است که با یادگیری حاصل میشود. امری که نظریهپردازان تجربهگرا آن را دادههای مبنی بر حس یا تفکر تحلیلی نامیدند. نظریه یادگیری، «اسکینر» رفتارگرا و روانشناس آمریکایی از نمونههای این شیوه شناخت و تعامل با افراد و جهان است.
از نظر ویلبر و کافمن، بخشی از کارآمدی یا ناکارآمدی یک فرد یا سازمان، متاثر از آموختههای بیرونی و محیطی است اما این شرط، کافی نیست. همهی آن را نمیتوان به امر فردی و یادگیریهای بیرونی محدود کرد.
ضلع سوم یا محور «جمعی –عینی» شامل محتویاتی هستند که کلی بوده و محصول تاریخ به شمار میروند. «کارل گوستاو یونگ» روانپزشک سوئیسی یا «هانس گادامر» فیلسوف آلمانی، معتقد بودند، ایدههای انتزاعی در روان ما وجود دارد که ناخودآگاه و جمعی محسوب میشوند. این محتویات، حلقههای جدا مانده در طول تاریخ را برای تحقق آرمانهای فردی و جمعی به هم متصل میکنند. این بعد از ماتریس ویلبر، کل تاریخ و انسانِ شناور در سنت را جدا از اهداف و چشم اندازهای مدرن، نمیبیند.
چهارمین ضلع نیز به لایههای «جمعی–بیرونی» و به ابعاد آبجکتیو جمعی اشاره دارد. واقعیتهای اجتماعی و اقتصادی که اندیشمندانی نظیر « کارل مارکس»، «نوح هراری» و «آنتونیو گرامشی» به آن توجه کردند.
مارکس، از جمله کسانی بود که «روح تاریخ» یا «فرهنگ» را از درون به بیرون آورد و آن را از انتزاع به پدیدههای قابل مشاهده تبدیل کرد.
فرد کافمن، در کتاب کسب و کار هوشیار، از تئوری تجمعی ویلبر در کنار رویکرد آگاهی هیجانی، استفاده کرده است، تا نشان دهد، رهبری یک سازمان چگونه میتواند از وضعیت آسیبزننده، «قدرتمحور» و مبنی بر نگاه «فردگرایانه» خارج شود. او عبارت «فروتنی هستیشناسانه» که به تفکر جمعی و با تکیه بر «نمیدانمها» اشاره دارد، در مقابل «تکبر هستیشناسانه» قرار داد. تکبر هستیشناسانه، اشاره به تفکر فردمحور و جزماندیش رهبرانی دارد که نمیتوانند «عقیده»شان را از «هویت»شان جدا کنند.
کافمن، آزادی حقیقی یک سازمان را، در «گرو آزاد شدن ذهن»، «انعطاف ذهنی» و «ما شدن» میداند.
از جنبههای مثبت این کتاب، توجه نویسنده به نقش فلسفه ذهن رهبران و سوگیریهای ذهنی آنها در تعامل با افراد یک سازمان است. کافمن از مثالهای واقعی و قابل فهم استفاده میکند و نشان میدهد که رهبران موفق فلسفیدن را تمرین میکنند، شهامت بازنگری افکارشان را دارند، و قادرند گزارههای مبتنی بر آمار، فکت، حقیقت و داده را از گزارههای مبتنی بر داستان، عادت و افسانه جدا کنند.
رویکرد «آگاهی هیجانی» کافمن را میتوان معادل شیوه گفتمان «بالغ–بالغ» در رویکرد «تحلیل رفتار متقابل» دانست. جایی که گفتمان در یک سازمان، نه بر اساس انفعال و ترس و نه بر اساس قدرت و تنبیه است. بلکه مبتنی بر مذاکره سازنده، احترام متقابل و ارزشهای مشترک جمعی بنا میشود. چنین شیوه تعاملی، سازمان را به یکپارچگی بیشتر نزدیک کرده و از اسکیزوفرنیک شدن آن جلوگیری میکند.
کافمن تاکید میکند: در چنین فضایی است که می توان به جای «کارمند قربانی» یا «رهبر دژخیم»، «بازیکنِ برنده» بود.
مریم بهریان _ دانشجوی دکتری روانشناسی
.
پینوشت:
مطالعه مقالههای «آزادی و تاریخ»، «چرا مدیریت زئوسی بحران آفرین است»، «آزمون استخدامی برای پیر طریقت» و «تحلیل فیلم پرسه در مه» که توسط دکتر محمدرضا سرگلزایی، نوشته و اجرا شده است، در کنار مطالعه این کتاب ارزشمند، میتواند درک بهتری را از فرهنگ سازمان و تربیع کن ویلبر، برای مخاطبان حوزه کسب و کار فراهم کند.
مطالب مرتبط
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=12109