نام کتاب: کسی پشت درختها سوت میزند
نویسنده: افسانه حجتی طباطبایی
ناشر: آموزه
چاپ اول – زمستان 1400
کتاب «کسی پشت درخت ها سوت میزند» مجموعه داستانی است، نوشته افسانه حجتی طباطبایی که توسط نشر آموزه به چاپ رسیده است.
گرچه داستانهای این کتاب با موضوعاتی متنوع و فضاهایی متفاوت روایت شدهاند اما به عقیدۀ من، وجه مشترک آنها موضوع مرگ و تنهایی است؛ با وجود اینکه داستانها سرشار از عشق و زندگی هستند اما سرانجام مرگ است که بر زندگی غلبه میکند و تنهایی است که بر عشق میچربد؛ گویا نویسنده میخواهد نشانمان دهد که علیرغم تنوع و تفاوت زندگیها همۀ ما در رنجهای وجودی همراهیم.
از سویی دیگر، این کتاب روایتی زنانه از زندگی و رنجهای آن است چرا که داستانها پر از جزئیاتی است که معمولاً زنان بیش از مردان به آنها توجه دارند. رنگها، لباسها، آرایشها، غذاها، آدمها و رابطه ها؛
اما از یک حیث دیگر هم این کتاب روایتی زنانه است: رنجهای وجودی ارتباطی با جنسیت انسانها ندارند اما در داستانهای این کتاب، ما با سختیهای خاصّ زندگی زنانه مواجه میشویم، زخمهایی که از کودکی به طور خاص برای زنها بیشتر و عمیقتر هستند، از جمله رنج مورد تعرض جنسی قرار گرفتن.
رنجی که بسیاری از دختران در خردسالی در خانه و توسط بستگان نزدیک خود با آن آشنا میشوند و این کابوس جنسی در سراسر زندگیشان ادامه پیدا میکند، هر روزی که زنی در خیابان با نگاههای دریده و شوخی های شهوتبار مواجه میشود.
داستانهای کتاب «کسی پشت درخت ها سوت میزند» عصاره ای اگزیستانسیال دارند اما نویسنده در تو به تو و گوشه گوشۀ داستانهایش کدهایی به ما میدهد که فراموش نکنیم ما ایرانیها رنجهای تاریخی و زخمهای اجتماعی خاص خودمان را نیز تجربه کردیم.
افسانه حجتی در داستانهایش از زندان قزلقلعه و غلامحسین ساعدی میگوید تا اعدام مرتضی کیوان و داغدیدگی پوری و این اشارههای گذرا اما عمیق تاریخی بسیاری از وقایع دهههای اخیر ما را نیز در بر میگیرند: سالهای طولانی جنگ، زندانیان دهۀ شصت، کشتههای آبان ۹۸ و حتی اسیدپاشی متدینین متعصب بر چهرۀ زنان. وقایعی که برخی از آنها ممکن است در تاریخ فراموش شوند، زیرا تاریخنگاران نگاه به آمار و تصاویر کلان دارند.
آیا دو نسل بعد در کتابهای تاریخ ما خواهند نوشت که روزگاری کسانی که میخواستند ملت را به بهشت افسانهایشان ببرند، چهره زنان را با اسید میسوزاندند تا ایمان مردان به خطر نیفتد؟! شاید حتی دو نسل بعد از ما، فرزندان فرزندان ما باور نکنند که چنین رنج هایی بر این ملت رفتهاند.
در شرایط سانسور و سرکوب شاید تنها همین اشارههای گذرا در لابلای داستانهایی تو در تو، تنها اسنادی باشند بر چنین روزگاری.
گرچه کتاب «کسی پشت درخت ها سوت میزند» سرشار از تصاویر و صحنههای زیباست اما من این کتاب را بیشتر رنجنامۀ نسلی میدانم که از همه سو تازیانه و دشنه بر او باریده است، به خصوص رنجنامۀ زنان این نسل.
محمدرضا سرگلزایی – روانپزشک
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=13738