نام کتاب: کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم
نویسنده: اسلاونکا دراکویچ
مترجم: رویا رضوانی
انتشارات: گمان – چاپ پنجم – ۱۳۹۵
«در جامعه ای که حکومتش«توتالیتر» است، آدم «ناچار است» با قدرت ارتباط مستقیم داشته باشد، راه گریزی وجود ندارد. به همین دلیل سیاست هرگز انتزاعی نمیشود – به صورت نیرویی خشن، بی رحم و آشکار باقی میماند که تمام چند و چون زندگی ما را تعیین میکند:
چه بخوریم، چهطور زندگی کنیم و کجا کار کنیم. چنین حکومتی مثل یک مرض، مثل طاعون، مثل یک بیماری همهگیر، هیچ کس را مستثنی نمیکند.
تناقض در این جاست که این دقیقاً همان روشی است که دولت توتالیتر با آن برای خود دشمن میپرورد: شهروندان سیاسی شده. «انقلاب مخملی» فقط حاصل کار سیاستمداران سطح بالا نیست، بیش از آن حاصل آگاهی شهروندان معمولی است که آلوده سیاست شدهاند.»
اسلاونکا دراکویچ (متولد ۱۹۴۹) روزنامهنگار و رماننویس اهل کرواسی است که در دانشگاه زاگرب ادبیات تطبیقی و جامعهشناسی خوانده است.
دراکویچ در ۱۹۹۲ این کتاب را نوشته است و این کتاب حاصل سفری است که در ژانویه و فوریه ۱۹۹۰ به کشورهای بلوک شرق اروپا داشته است. این زمان آغاز فروپاشی حکومتهای تک حزبی در اروپای شرقی است و دراکویچ به این بهانه به مرور زندگی مردم در اروپای شرقی تحت حاکمیت توتالیتاریسم میپردازد.
توتالیتاریسم یا تمامیّتخواهی اصطلاحی در علوم سیاسی است که توصیفگر نوعی حکومت بوده که دارای این خصوصیتها است:
یک ایدئولوژی، محور حکومت است و یک سیستم تکحزبی متعهد به آن ایدئولوژی است که معمولأ توسط یک نفر رهبری میشود، یک پلیس مخفی وجود دارد و انحصار در رسانههای فراگیر و انحصار اقتصادی محدودکننده زندگی فرهنگی و اقتصادی در این نوع حکومتها هستند.
نظام حاکم تقریبا بر تمام شئون زندگی شهروندان نظارت و کنترل دارد. حکومت تمامیت خواه میکوشد تا همهٔ جمعیت را برای تحقق بخشیدن به اهداف اقلیّتِ حاکم بسیج کند و فعالیتهایی که همسو با این اهداف نباشند تحمل نمیشوند.
ژوزف استالین که در دههٔ ۱۹۲۰ در اتحاد جماهیر شوروی به قدرت رسید و تا زمان مرگش در ۱۹۵۳ قدرت را در دست داشت در شوروی یک حکومت توتالیتاریست تشکیل داد. پس از پایان جنگ جهانی دوم و تقسیم شدن اروپا بین متّفقین، در بلوک شرق احزاب کمونیستی متحد با شوروی بر سر کار آمدند و همچون شوروی حکومتهای توتالیتاریست تشکیل دادند.
یوگسلاوی سابق، چکسلواکی سابق، آلمان شرقی سابق، لهستان، مجارستان، رومانی، بلغارستان و آلبانی چنین سرنوشتی پیدا کردند.
کنترل شدید آموزش و پرورش و رسانهها در این کشورها، سرکوبی منتقدان و دگراندیشان و گفتمان مبتنی بر ایدئولوژی بهجای گفتمان مبتنی بر حقایق و آمار منجر به فضای یأس و رکود در این کشورها شد و از آنجا که حاکمان این نظامها، خود نیز در بند همان گفتمانی بودند که به مردم تحمیل کرده بودند خودشان هم از درک واقعیتها عاجز بودند بنابراین این کشورها دچار یک سیکل معیوب ناکارآمدی سیاسی اقتصادی و «گفتمان انکار» شدند و در دهه ۱۹۹۰ یک به یک دچار فروپاشی شدند.
دراکویچ با زبان ساده به مرور پیش پا افتادهترین امور زندگی روزمره در زمان حکومتهای توتالیتر پرداخته است:
تهیه غذا، استخدام، تامین وسایل اولیه زندگی همچون پودر رختشویی، نوار بهداشتی و میوهجات، دسترسی به حقوق اولیه شهروندی و مهاجرت و پناهندگی.
روزمرگی تجاربی که دراکویچ در این کتاب توصیف کرده است باعث میشود زندگی در این نظامهای ناکارآمد برایمان ملموس و مفهوم شوند.
چیزی که دراکویچ بر آن تاکید دارد این است که چنین نظامهایی افراد را مایوس، ناامید و ناتوان میسازند چنان که پس از فروپاشی بحرانهای بزرگی در انتظار چنین جوامعی است چرا که مردم همفکری، تصمیمگیری و کار جمعی را نیاموختهاند. در نظامهای توتالیتر رهبران به جای همه فکر میکنند، تصمیم میگیرند و دستورات خود را ابلاغ میکنند:
«قدرت سیاسی ممکن است یک شبه دستبهدست شود، زندگی اجتماعی و اقتصادی ممکن است به سرعت از آن تبعیت کند اما شخصیت آدمها که تحت تأثیر حکومت رژیمهای توتالیتر شکل گرفته به این سرعت تغییر نخواهد کرد. ارزشهای خاص و شیوه بهخصوصی از تفکر و درک جهان چنان در عمق وجود و شخصیت مردم رسوخ کرده که معلوم نیست خلاصی از آن ها چقدر زمان میبرد.»
دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
.
مطالب مرتبط
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=486