کودک ناآرام
در باز شد و پدری که دست دختر بچه 7-6 سالهاش را گرفته بود وارد اطاق شد. در حالی که پدر روی صندلی مینشست دخترک دور اتاق شروع به راه رفتن کرد. به طرف میز من آمد و شروع به چرخیدن دور آن نمود. یکییکی وسایل روی میز را برمیداشت و جا به جا میکرد. در واقع حتی یک ثانیه نیز آرام نمیماند، مرتب وول میخورد و حرکت میکرد. در واقع ظرف چند دقیقه همه جا را به هم ریخته بود، حتی اگر پدرش هم حرفی نمیزد من به تشخیص نزدیک شدهبودم ولی قطعاً تشخیص صحیح تنها با شرح حال و ارزیابی کامل ممکن است.
همانطور که حدس میزدم این کودک تمام اعضای خانواده را کلافه کرده بود. از چند سال قبل چنین رفتاری داشت. یکجا آرام نمینشست، مدام در حال حرکت بود، از در و دیوار بالا میرفت و باعث شلوغی و سر و صدا در خانه بود و بسیاری از وسایل خانه را خراب کرده بود. هر چند وضعیت کودک خانواده را کلافه کرده بود اما باورها و برداشتهای اطرافیان مبنی بر این که کمکم که بزرگ شود خوب میشود باعث شده بود که خانواده وضعیت وی را تحمل کنند تا اینکه وارد پیشدبستانی شده بود. رفتار کودک در مدرسه نیز به همین شکل بود، در کلاس روی صندلیش بیقرار و ناآرام بود، مرتب بلند میشد و در کلاس راه میرفت، نمیتوانست ساکت بنشیند و تکالیفش را انجام دهد. این بود که معلم پیشدبستانی پدرش را به مدرسه خواسته بود و به او توضیح داده بود که این بچه مشکلی دارد و باید او را به پزشک نشان بدهید. همانطور که حدس زدهاید این کودک مبتلا به اختلال بیش فعالی/کمبود توجه (Attention Deficit Disorder) بود، اختلالی که تقریبا از هر یکصد کودک مدرسه ای ۵ کودک مبتلا به آن هستند. البته این بیماری بیشتر در پسر بچهها دیده میشود و آنها 5-3 برابر دختر بچهها دچار این مشکل میشوند ولی کودکی که شرح حالش را مطالعه کردید یک دختر بچه بود.
این فرم بیماری، «فرم بیش فعالی» بود هر چند در دختران معمولا بیشتر «فرم کمبود توجه» دیده میشود. بچههای دچار کمبود توجه مرتب حواسشان پرت است، فراموشکارند، وقتی با آنها صحبت میشود به نظر میرسد اصلاً گوش نمیکنند، وسایل خود را مرتب گم میکنند، تکالیف مدرسه را ناقص انجام میدهند، با وجودی که مشکل هوش و یادگیری ندارند به دلیل اشتباهات مکرّر ناشی از بیدقتی و بیتوجّهی و ناتوانی برای حفظ تمرکز از نظر درسی عقب میمانند. این مشکل زمینهی ژنتیکی دارد، مثلا خواهر و برادران بچههای مبتلا دو برابر بقیه اطفال احتمال دارد به این اختلال مبتلا شوند؛ البته عوامل دیگری مثل صدمه و ضربه به کودک موقع تولّد، نارس بودن بچه و مواجهه با برخی عفونتها، سموم و داروها در دوران قبل از تولد هم میتوانند زمینهساز این بیماری گردند.
با وجودی که این بیماری گرفتاری و مشکلات فراوانی برای بیمار و خانوادهاش ایجاد میکند کنترل آن کار غیرممکنی نیست. روانپزشک پس از ارزیابی تشخیصی، براساس سن و وضعیت بیمار برای او دارو تجویز میکند . استفاده از دارو به سرعت باعث شروع روند بهبود میشود. کودک ناآرام، آرام میگیرد، توجه و دقتش بهبود مییابد، تکالیفش را انجام میدهد و برچسب کودک مزاحم خانه را از خود میکند. گرچه آموزش خانواده و تکنیکهای رفتاری برای کامل کردن درمان ضروری هستند. طبیعی است که در صورت درمان نشدن این کودکان از کار تحصیل باز میمانند، علیرغم هوش طبیعی نمیتوانند تحصیل کنند و در نتیجه آینده مطلوبی در پیش روی ندارند. علاوه بر این طبیعی است که خانواده کلافه و خسته برخورد بدی با این کودک داشته باشند و در نتیجه، برخورد و تنش مداوم در خانه باعث تشدید علائم و گاهی لجبازی و رفتارهای مقابلهای در کودک میشود. برخی از این کودکان با رسیدن به نوجوانی بهبود مییابند ولی در بعضی دیگر علائم ادامه مییابند و دچار اختلال کمبود توجه بزرگسالی میشوند. این افراد دچار بیثباتی عاطفی هستند، در مشکلات زندگی بسیار کمتحملند، زود عصبانی میشوند و رفتار خشمگینانه نشان میدهند، وسایلشان را جا میگذارند، قرارهاشان را فراموش میکنند و کارهایشان را ناتمام میگذارند. درمان دارویی برای این گروه بیماران نیز مؤثر است و قطعاً درمان روانپزشکی کیفیت زندگی آنان را بهتر خواهد کرد.
پیش از این در مقالهای با عنوان هوش کافی نیست شرح حال یک مراجع دچار اختلال کمبود توجه بزرگسالی را ارائه کردهام.
فصلی از کتاب وقتی که باید به روانپزشک مراجعه کنید نوشتهی دکتر سرگلزایی، از انتشارات دانشگاه علوم پزشکی مشهد – سال 1379
photo From: tampatherapy.com
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=293