گفتمان خشونت، ادبیات اوباش
هرچه که میگذرد رواج ادبیات اوباش در جامعه ما بیشتر میشود. واژهها و عبارتهایی که زمانی دشنام و ناسزا محسوب میشدند بخشی از گفتمان معمول طبقه متوسط و حتی تحصیلکرده شدهاند. چه فرایندی رخ دادهاست که ما ایرانیان به فرهنگ اوباش گرایش پیدا کردهایم؟
هر جامعهای افراد و نهادهایی دارد که به نوعی «مرجع» و «الگو» محسوب میشوند. سیاستمداران، ستارههای موسیقی و سینما و قهرمانان ورزشی مهمترین این افراد هستند و رسانههای فراگیر نهادهایی هستند که این الگوها (Role Models) را به مردم معرفی میکنند.
چند دهه پیش که رسانه فراگیر طبقه اوباش را بهعنوان الگو در سریالهای تلویزیونی معرفیکرد من در تمام کلاسها و سخنرانیهایم راجع به این موضوع هشدار دادم.
جریانی در تلویزیون شروع شده بود که «داشمشتیها» و «گندهلاتها» را به عنوان مصداقهای «صفا و صداقت و مردانگی» به جامعه معرفی میکرد. کسانی که «ته خلاف» هستند ولی به یمن قلب صافی که دارند در نهایت به رستگاری میرسند!
این جریان بهسرعت به سینما کشیدهشد. گرچه پیش از انقلاب این الگوی « فیلمفارسیها» بود که قهرمانشان تیپ لاتی داشتهباشد و به ادبیات اوباش صحبت کند اما در دهه اول بعد از انقلاب، این جریان در سینمای ایران متوقف شدهبود. همراه با رسانه فراگیر (صداوسیما) سینما نیز دوباره جریان فیلمفارسیاش را بازیابی کرد.
هرکس سینمای ایران را پیگیری کردهباشد مکررا با این سناریو مواجه شدهاست: اوباش خلافکارند، تبهکارند، خشناند، اما قلب پاکی دارند و همین قلب پاک آنها را به رستگاری میرساند. چنین سناریویی را به وضوح در «مارمولک ِکمال تبریزی» و «اخراجیهایِ مسعود دهنمکی» دیدیم.
نتیجه این قصهها چیست؟
نسلی که «خفن» بودن افتخارش است، «بچه مثبت» بودن شرمسارش میکند و رقابت میکند تا «خلاف» باشد!
آنوقت کسانی که میخواهند از هر آب گل آلودی ماهی بگیرند این تنور را داغتر میکنند: نمایشنامهنویس در سراسر نمایش خودفحاشی میگذارد تا مردمی را که از شنیدن عبارات رکیک لذت میبرند بخنداند و کارش رونق پیدا کند، ناشر کتابهای کمک درسی کتابش را پر از عبارات و اصطلاحات لاتی میکند تا دانشآموزان را به درس خواندن راغب کند و تولیدکننده لباس معادل انگلیسی و هالیوودی این عبارات را بر تیشرتها مینگارد تا فروشش بالا برود!
از عرضه آسیبزای تلویزیون ملی و سینمای فیلمفارسی بگذریم و به حوزه مهم دیگری بپردازیم: سیاست!
ما وارث یک دوره هشت ساله هستیم که رئیس جمهور کشور با ادبیات اوباش سخن میگفت، به همهکس و همهچیز پوزخند میزد، شکلکهای سخیف در میآورد، مدارک تحصیلی را «ورقپاره» مینامید. او در جواب «شورای امنیت» میگفت: «آنقدر قطعنامه صادر کنند تا قطعنامه دونشون پر بشه!» ، او مخالفانش را «بز» مینامید و در مصاحبههای رسانهای اعلام میکرد که «اون ممه رو لولو برد!». چرا تعجب میکنید از رواج گفتمان اوباش در بین نوجوانان و جوانان؟!
این همهگیری بیماری فرهنگی جریانی از بالا به پایین دارد، همچون سیلی است که از آسمان بر سر ما میبارد، اگر آلوده نشویم سوال و تعجب دارد! من اعتراف میکنم که خودم نیز دچار این بیماری فرهنگی شدهام، واژههای اوباش به گفتمان من هم نفوذ کردهاند: «رستگاری فردی» در یک «جامعه بیمار» ممکن نیست، این درد مشترک هرگز جداجدا درمان نمیشود.
دکتر محمدرضا سرگلزایی – روانپزشک
.
مطالب مرتبط
- ریشه های خشونت در جامعه ایرانی
- دلایل شیوع خشونت در ایران
- ریشههای خشونت
- فروید و چهار نظریه در باب خشونت!
- کتاب حل اختلافات از طریق ارتباط بیخشونت
Photo From: thenation.com
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=169