بلوغ از نظر جسمی، علائمی دارد که باعث می شود ما به راحتی متوجه شویم چه کسی از نظر بدنی به بلوغ رسیدهاست، سوال ایناست که: «آیا بلوغ از نظر روانی نیز علائمی دارد؟»
افراد زیادی از نظر جسمانی سالها است که بالغ شدهاند اما از نظر روانی همچنان کودکانه فکر میکنند و کودکانه رفتار میکنند: «چه کسی هنوز از نظر روانی کودک است؟»
«ژان پیاژه» که سالها رفتارهای کودکان را مورد مطالعه قرار دادهبود، ویژگیهای تفکّرِ کودکانه را با دقّت شرح دادهاست:
تفکّرِ عینی
کودکان برداشتی «عینی» از مسائل «انتزاعی» دارند. برای نمونه اگر در ذهن کودک «بوسیدن» بهعنوان نماد «مهربانی» معرفی شدهباشد، کودک بوسیدن را، نشانهی مهربانی می داند، بنابراین اگر فرد مهربانی، او را نبوسد، از نظر کودک مهربان نیست. در حالی که فردی نامهربان، با بوسیدن کودک، برایش مهربان معرفی میشود!
بسیاری از بزرگسالان همکه تفکّرِ کودکانه دارند، چنین شیوه تفکّری دارند. از نظر آنان مفاهیم انتزاعی به طور کامل در چارچوبهای عینی محدود میشود. ما می دانیم که مهربانی میتواند تجلیهای متنوعی داشتهباشد. لبخند، نگاه مهربان، بوسیدن، در آغوش گرفتن، ایثار و فداکاری، خدمت کردن، یاری کردن، نگرانی کسی بودن، دلتنگ کسی شدن، هدیه دادن، عفو و گذشت کردن و بسیاری رفتاری دیگر می توانند تجلّی مهربانی باشند. اما گاهی میبینیم، جوانی ۲۰ساله، پدر و مادر خود را نامهربان میداند یا خانمی، شوهر خود را فاقد مهربانی معرفی میکند، فقط به این دلیل که یک رفتار خاص را که از نظر او تنها نماد مهربانی است، بروز ندادهاند. این نوع تفکّر کودکانه، عامل بسیاری از مشکلات در روابط بینفردی است.
تفکّر جادویی
یکی دیگر از ویژگیهای تفکّر کودکانه، ایناست که تصور کنیم، افکار ما دارای قدرتی جادوییاند که بیآنکه در رفتار ما تاثیرگذارند، به طور مستقیم باعث ایجاد اثر در دنیای خارج میشوند. چنین تفکری را «تفکّر جادویی» مینامیم. جهان، تنها به رفتارهای ما پاسخ میدهد. تصور اینکه اگر به چیزی فکر کنم، در زندگی من اتّفاق میافتد، تصوری کودکانه است. روشهای «تصویرسازی ذهنی» و «تجسّم هدایتشده»، تکنیکهایِدرمانی هستند که قرار است احساسات ما را دگرگون کنند ولی گروهی، چنان تبلیغ میکنند که گویی با تغییر تجسّم، اتفاقات بیرونی زندگی را میتوان تغییر داد! این گروه برای رونق کاسبیِ خود، حاضرند مردم را به سمت تفکّرِ کودکانه سوق دهند.
روشهای «تصویرسازیِ ذهنی»، اگر منجر به دگرگون کردنِ احساسات ما بشوند، می توانند انتخابهایِمان را تغییر دهند و با تغییر انتخابها، رفتار ما در زندگی تغییر میکند و دیگران هم دستخوش تغییر خواهندشد. اما تصور اینکه من در جایی بنشینم و فقط و فقط، ثروتمندشدن را در ذهنم مجسم کنم و هیچ تغییر عملی در زندگیام ندهم و باور داشته باشم که به طریقی معجزهآسا، ثروت به سمت من خواهدآمد، چیزی جز تفکّرِ کودکانه نیست.
فرض علیّت زمانی
اگر کودکی دستش را در سوراخ بینیاش کند و همان موقع لیوانی از روی میز بیفتد و بشکند، ممکن است تصور کند که چون همانزمان که دست در بینی کرده، لیوان افتاده، پس علّت افتادن لیوان این بوده که او دست در بینیاش کردهاست! به این ویژگی تفکّر کودکانه «فرض علیّت زمانی» میگوییم.
در بسیاری از بزرگسالان هم می توانید چنین تفکّری را مشاهده کنید؛ برای نمونه اگر بلافاصله پس از این که اتوموبیلم را شستم، باران شروع شود و من به این نتیجه برسم که این دو ماجرا به همدیگر ربط دارند و بعد نتیجهگیری کنم که کائنات میخواهد با این «نشانه» بهمن بگوید که تو نباید ماشینت را تمیز کنی، من دچار تفکّر کودکانه هستم.
اگر در گفتوگوی مردم دقّت کنید، میبینید که بسیاری از بزرگسالان چنین تفکّر کودکانهای را حفظ کردهاند.
ﻣﺸﻜﻞ ﺗﻔﻜﺮ ﻛﻮدﻛﺎﻧﻪ ﭼﻴﺴﺖ؟
اﺷﻜﺎل ﻛﺎر، اﻳﻦﺟﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﺣﻔﻆ ﺗﻔﻜﺮ ﻛﻮدﻛﺎﻧﻪ، ﺑﺎ زندگی ﺑﺎﻟﻐﺎﻧﻪ ﺗﻌﺎرض دارد. ﺗﻜﺎﻟﻴﻔﻲ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺑﻪﻋﻨﻮان ﻓﺮدي ﺑﺰرﮔﺴﺎل ﺑﻪﻋﻬﺪه دارﻳﻢ -ﭼﻪ در حیطهی زندگیِ خانوادگی و ﭼﻪ در زمینهی ﻛﺴﺐ و ﻛﺎر و ﭼﻪ در زمینهی ﻣﺴﺆولیتهایِ ﺷﻬﺮوﻧﺪی و اﺟﺘﻤﺎعی- ﻧﻴﺎز ﺑﻪ ﺗﻔﻜّﺮ عملیاتی و مدیریتی دارﻧﺪ و ﺗﺎ زمانیﻛﻪ رﺳﻮﺑﺎت ِﺗﻔﻜﺮات ﻛﻮدﻛﺎﻧﻪ از ذﻫﻦ ﻣﺎ ﺷﺴﺘﻪ ﻧﺸﻮﻧﺪ، نمیﺗﻮاﻧﻴﻢ اﻧﺘﻈﺎر ﻣﻮﻓﻘّﻴﺖ در اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪﻫﺎ را داﺷﺘﻪباشیم.
دکتر محمدرضا سرگلزایی ـ روانپرشک
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=113