«معرفی کتاب»
نام کتاب: دایرةالمعارف تفسیر رؤیا
نویسندگان: جیمز لی وایز، اولین الیور
ترجمه: مریم تقیپور
با مقدمهٔ دکتر محمّدرضا سرگلزایی
انتشارات: رسا
در مورد اهمیت رؤیاها اختلاف نظر وجود دارد. گروهی رؤیاها را حاصل فعالیت های بیهدف «مغز بیکار» در طول خواب میدانند، مغزی که اطلاعاتی برای پردازش ندارد بنابراین به بازی کردن با محتویات انبارشده خود می پردازد و از ترکیب هزاران خاطره و فانتزی، کاردستی سرهم بندی شدهای را میسازد که همان رؤیاست. گروهی در مقابل این نظر، رؤیاها را مربوط به جهان علوی و لطیفتر از جهان مادی میدانند و بر این عقیدهاند که «روح» در حین خواب جسم، از فعالیتهای روزمره آزاد میشود و به «خانه» بر میگردد، به جهانی که از آن آمده است و قرار است به آن برگردد:
مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
چه خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم
صاحبان این عقیده به رؤیا اهمیت زیادی میدهند و حتی زندگی بیداری خود را بر مبنای رؤیاها برنامهریزی میکنند. برای مثال میتوانم کارل گوستاو یونگ روانپزشک سوئیسی را نام ببرم. بر اساس آنچه «یونگ» در کتاب «خاطرات، رویاها و اندیشهها» نوشته است رشته تحصیلی خود را بر مبنای یک رؤیا انتخاب میکند.
در شرایطی که یونگ مردد بوده که برای دانشگاه وارد رشته طبیعی شود یا فلسفه و ادبیات را انتخاب کند خواب میبیند که در حال کاوش در یک مقبرهٔ باستانی در میان جنگلی انبوه به استخوان جانوران ماقبل تاریخ برخورد میکند. یونگ جوان بر مبنای این رؤیا، به این نتیجه میرسد که «باید» وارد رشته طبیعی شود، بنابراین مسیر پزشک شدن را انتخاب میکند و بعدها با انتخاب رشته روانپزشکی به عنوان تخصصاش به حیطهٔ علوم انسانی نزدیک میشود.
این روند توجه به رؤیاها را یونگ در تمام عمر خود دنبال میکند و حتی وقتی در مسیر معالجه یک بیمار – مراجع – با مشکل مواجه میگردد از رؤیاهایش در جهت حل مسأله کمک میگیرد. خبرنگاری که نوشتن کتاب «انسان و سمبلهایش» را به یونگ پیشنهاد میکند (جان فورمن) مینویسد، وقتی از لندن به زوریخ سفر کرده است و این پیشنهاد را با یونگ هشتاد ساله در میان گذاشته است پاسخ منفی گرفته است امّا روز بعد از بازگشت از زوریخ از دفتر یونگ با او تماس میگیرند که یونگ بر مبنای رؤیایی که دیده است تصمیم گرفته به پیشنهاد او جواب مثبت دهد.
طبیعتا گروهی نیز مسیر میانه را بر میگزینند و نه رؤیا را صرفا حاصل فعالیتهای تصادف بیهدف «مغز بیکار» میدانند و نه آن را راهنمایی از «عالم علوی» بلکه رویا را راهی برای خودشناسی میدانند، چنانکه «زیگموند فروید» پایهگذار روانکاوی که در سال ۱۸۹۹ کتاب تحلیل رؤیا را نوشت، رؤیا را شاهراهی بهسوی شناخت ناخودآگاه دانست.
من بر این عقیدهام که ما با «رؤیا» مواجه نیستیم بلکه با «رؤیاها» مواجهیم. نباید با به کار بردن واژه «رؤیا» گمان کنیم که با پدیدهٔ همگونی روبهرو هستیم. رؤیاها انواع و اقسامی دارند. برخی از آنها واقعاً چیزی بیش از فعالیتهای تصادفی مغز نیستند یا پاسخی هستند به محرکهای حسی و جسمی (مثلاً وقتی مثانه فردی که خواب است تحت فشار است او ممکن است خواب ببیند که در جستجوی توالت است یا وقتی ساعت زنگ میزند او ممکن است خواب ببیند که زنگ مدرسه نواخته میشود) امّا برخی رؤیاها اطلاعات گرانقدری دربارهٔ شرایط روانی فرد به ما می دهند مثلا رؤیابینی که مکرراً خواب میبیند که مورد هجوم جانوران درنده است، ممکن است بدون اینکه خود بداند در حال سرکوب غرایز بدوی خود است و دیدن این رؤیای مکرر پیامی ارزشمند برای رواندرمانگری است که در حال کاوش دلیل بیماری روان – تنی این مراجع است.
همهٔ ما نوع سوّمی از رؤیا را هم میشناسیم. رؤیاهایی که اشاراتی راجع به آینده به رؤیابین میدهند. تعداد گزارشاتی که در این زمینه وجود دارد آنقدر بالاست که نمیتوان وجود این نوع رؤیا را رد کرد گرچه برای اظهارنظر دقیقتر در این زمینه لازم است مطالعات کنترلشده صورت گیرد که البته تحقیق در این زمینه، کاری است دشوار.
نظر من این است که در دنیای مدرن عصر صنعتی رؤیاها کمتر از آنچه که باید، مورد توجه و التفات قرار گرفتهاند، همانطور که شاید در عصر پیش صنعتی، رؤیاها بیش از آنچه که باید مورد توجه بودهاند. برای رسیدن به تعادل در یک جامعهٔ صنعتی، لازم است توجهمان را به رؤیاها افزایش دهیم و این کتاب تلاشی است در این جهت که توسط نویسندگانی که در جامعهٔ صنعتی زندگی میکنند صورت گرفته، گرچه شاید برای جامعهٔ خوابزدهٔ ما هنوز «عصر روانکاوی» فرا نرسیده باشد و این جامعه نیاز به تلنگر دکتر شفیعی کدکنی داشتهباشد که:
صبح آمده است برخیز- بانگ خروس گویدـ
وین خواب و خستگی را در شطّ شب رها کن!
نگارندگان این کتاب آن طور که بیوگرافی آن ها نشان میدهد؛ افرادی دانشمند و صاحب سبک هستند و ساختار کتاب نیز انسجام و انضباط شایان تقدیری دارد. مترجم گرانقدر دوست نازنینم سرکار خانم مریم تقی پور – کارشناس ارشد رشته روان شناسی – را از نزدیک میشناسم، ایشان فردی دقیق ، متعهد و دانا هستند، در نتیجه با اطمینان میتوانم ادعا کنم کتاب ارزشمندی را با یک ترجمهٔ دقیق در دست دارید.
دکتر محمدرضا سرگلزایی – روانپزشک
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=421