عبور از نوستالژی
«فردینانت تونیس» جامعهشناس آلمانی در سا ل ۱۸۸۷ در کتاب «اجتماع و جامعه» راجع به دو نوع اراده انسانی صحبت کرد:
ارادهٔ انداموار (Organic Volition) و ارادهٔ بازتابیده (Reflective volition).
ارادهٔ انداموار محصول عملکرد فیزیولوژیک بدن است و به عبارت دیگر «معادل روانشناختی بدن» است که در ادراک حسی، تجربهٔ لذّت و درد، شکلگیری عادت و حافظهٔ رَویّههای عملی (Procedural memory) ابراز وجود میکند.
ارادهٔ بازتابیده محصول عملکرد بخشهای خاص از مغز است که من آن را «مغز انسانی» مینامم، زیرا بخشی از مغز ماست که در مغز سایر گونههای جانوری وجود ندارد و آن کورتکس ورنیکه (در لوب تمپورال)، کورتکس بروکا (در لوب فرونتال) و کورتکس پره فرونتال است. این ساختمانهای مغز در شکلگیری ادراک زمانی، زبان، معنا، محاسبه، استقرا و حافظهٔ روایی (Narrative Memory) ابراز وجود میکنند. وقتی راجع به رفتار عقلانی صحبت میکنیم راجع به همان عملکردی صحبت میکنیم که فردینانت تونیس آن را ارادهٔ بازتابیده مینامید.
«ماکس وِبِر» تحت تأثیر فردینانت تونیس چهار نوع کنش اجتماعی را شناسایی میکند که عبارتند از:
- نوع سنّتی
- نوع عاطفی
- نوع عقلانی معطوف به ارزش
- نوع عقلانی معطوف به هدف
از دیدگاه ماکس وِبِر روابط سنتی و عاطفی بر محور ارادهٔ انداموار میچرخند و روابط عقلانی بر محور ارادهٔ بازتابیده. اجتماعات سُنّتی و عاطفی که بر مبنای باورها و احساسات مشترک و دلبستگیهای عاطفی شکل میگیرند تفاوت ماهوی با گلههای حیوانی ندارند و به شکلی اتوماتیک و به تعبیر امیل دورکیم به شکلی «مکانیکی» پیش میروند، در حالیکه اجتماعات عقلانی که بر مبنای «اخلاق لائیک» و «تقسیم کار اجتماعی» شکل میگیرند ماهیتی متمایز از اجتماعات حیوانی دارند و دوام و پایداری آنها نیاز به تأمّل، تدبّر و کوشش فکری دارد.
یکی از مهمترین موانع توسعه سیاسی و فرهنگی در جامعهٔ ما این است که ما در کار تیمی و شبکهسازی دچار مشکل میشویم لذا تنها آن دسته از نهادهای اجتماعی در جامعهٔ ما دوام پیدا میکنند که از بالا به پایین و با حمایت «قوّهٔ قهریّه» اداره شوند، در نتیجه نهادهای مردمی نمیتوانند بر نهادهای حکومتی نظارت و محدودیت اعمالکنند. در حالیکه شکلگیری جامعهٔ مدنی بر مبنای شبکههای اجتماعی و سازمانهای مردم نهاد (NGO) است که مانع از انحراف و زیادهروی نهادهای حکومتی میشوند.
برای اینکه بتوانیم شبکهسازی و سازماندهی اجتماعی داشتهباشیم لازم است اجتماعات ما از نوعی باشند که «ماکس وبر» آن ها را عقلانی معطوف به ارزش و عقلانی معطوف به هدف مینامید.
از دیدگاه «امیل دورکیم» – جامعهشناس فرانسوی – دیدگاههای «نئو رومانتیک» که در جستجوی روابط گرم، صمیمانه و عاطفی اجتماعات سُنّتی هستند مانع تشکیل «همبستگی اجتماعی» در جوامع صنعتی هستند و «اخلاق لائیک» مایهٔ وحدتبخش اجتماعات پس از صنعتیشدن است.
با این توضیحات اگر قرار باشد در مسیر توسعهٔ سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی حرکت کنیم باید بر «نوستالژی» خود غلبه کنیم و در فعالیتهای اجتماعی ،«اخلاق شهروندی» و «برنامهمحوری» را جایگزین «غیرت» و «قداست» کنیم.
پی نوشت:
نظریات فردینانت تونیس، ماکس وبر و امیل دورکیم از کتاب زیر نقل شدهاند:
جامعهشناسی رابطهٔ اجتماعی – نوشته سرژ پوگام- ترجمه عبدالحسین نیکگهر – نشر هرمس – ۱۳۹۵
دکتر محمدرضا سرگلزایی – روانپزشک
مطالب مرتبط
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=281