زندگی دیونیزوسی و زندگی مبتنی بر شاعرانگی و عواطف کی به کار ما میآید؟
زمانی که ما به مسالهی «معنای زندگی» میخواهیم بپردازیم. مثل وقتی که یک نفر با مرگ خودش یا عزیزانش مواجه است و دغدغههای فلسفی وجودی پیدا میکند، آن موقع با بصیرت آنیمایی و دیونیزوسی باید به جهان نگاه کند.
اما زمانی که فرد دارد برای زندگی و تعامل با دیگران، حد و مرزها و حقوق برنامهریزی میکند باید با سبک زندگی آپولونی و زندگی آنیموسی نگاه کند.
درنتیجه تفکیک این که ما در چه موقعیتی از زندگی هستیم، چشم اندازهایمان چه است و جایگاه شغلی-اجتماعیمان چه هست پیش نیاز انتخاب سبک زندگی است.
چون ادبیات ما و بسیاری از قرائتهای دینی ما، قرائتهای دینی و ادبیات عارفانه هستند بهنظر میرسد ایرانیها گرایش زیادی به این دارند که آنیمایی زندگی کنند و دلی، عاطفی، در ابهام و در ایهام زندگی کنند، امور را واگذار کنند، وقتنشناس نباشند، امّا با توجه به مواجهه با تمدن غرب، فرهنگ غرب و دستاوردهایی که دارد و برایشان اغواگر هست تمایل دارند که چشماندازها و دستاوردهای آن فرهنگ را داشته باشند.
ما اگر این آسیب را نشناسیم و این معضل را حل و فصل نکنیم، خب طبیعتا وضعیتمان همینطوری که هست و حتی بدتر پیش میرود و ما به سوی یک سردرگمی، نارضایتی و تنازع بین فردی پیش میرویم و در نتیجه باید انتظار داشته باشیم که روند افزایش خشونت در جامعهمان ادامه پیدا کند.
دکتر محمدرضا سرگلزایی _ روانپزشک
لینک کوتاه مطلب: https://drsargolzaei.com/?p=417